«کتاب و نشر»
نمایشگاه های کتاب استانی و بین المللی
۱. نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هر ساله نیمه اول اردیبهشت ماه در تهران برگزار میشود. این نمایشگاه بعد از ۳۲ دوره برپایی به یکی از مهمترین نمایشگاههای کتاب در سطح خاورمیانه و آسیا تبدیل شده است. بازدید میلیونها نفر از این نمایشگاه، از جمله هزاران دانشجو، دانش آموز، ناشر، کتابدار و خانواده ها… این نمایشگاه را به مهمترین رخداد فرهنگی کشور ایران تبدیل کرده است.
هر ساله به طور میانگین بیش از ۲۵۰۰ ناشر داخلی و ۶۰۰ ناشر خارجی در این نمایشگاه حضور می یابند. عمده کتابهایی که توسط ناشران خارجی در این نمایشگاه ارایه می شود به زبان انگلیسی و عربی است، اما کتابهای دیگری نیز به زبانهای فرانسوی، آلمانی، چینی، کره ای و ژاپنی در این نمایشگاه عرضه می شود. بیست و نهمین دوره این نمایشگاه برای اولین بار در محل شهر آفتاب برگزار شد و بیش از ۲۸ کشور در آن حضور داشتند.
۲. نمایشگاههای کتاب استانی
نمایشگاههای کتاب استانی یکی از مهمترین رخدادهای فرهنگی در استانهای کشور است که برپایی آن از سال ۱۳۷۱ توسط مؤسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران آغاز شده است. این نمایشگاهها که حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می شود هم اکنون به تعداد ۳۸۰ نمایشگاه رسیده است. این نمایشگاه به صورت سالانه در مراکز ۳۰ استان کشور برگزار می شود. ترویج و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی، بالا بردن میزان سطح آگاهی و دانش جامعه، به ویژه مناطق دور دست کشور، توسعه فرهنگی استانها از طریق عرضه مستقیم کتاب، موج آفرینی فرهنگی و ایجاد فضای پرشور و نشاط فرهنگی در کشور طی مدت برگزاری و تشویق مردم، مسئولان و سازمانها و نهادها به مشارکت در فعالیتهای کتاب خوانی، تقویت کتابخانه ها و مجتمع های فرهنگی، فراهم آوردن زمینه لازم جهت بروز خلاقیتها و استعدادهای بالقوه در مناطق مختلف کشور، تعامل فرهنگی و ارتباط مستقیم ناشران با مردم، خارج ساختن فعالیتهای علمی، فرهنگی از حالت متمرکز و توزیع این گونه فعالیتها در استانهای کشور از مهمترین اهداف برگزاری این گونه نمایشگاه ها است.
یکی از دستاوردهای عمده برگزاری نمایشگاه های کتاب توزیع مناسب، متوازن و متعادل کتاب در سطح کشور و به ویژه مناطق دوردست و خارج از مرکز بوده است. براساس تخمین ها و پژوهش های صورت گرفته بیش از ۱۷ درصد از کل توزیع کتاب در کشور از طریق برپایی نمایشگاه های کتاب استانی صورت می پذیرد. به طور متوسط در هر نمایشگاه کتاب استانی بیش از ۴۰۰ ناشر در نمایشگاه حضور یافته و ۴۰ هزار عنوان کتاب (۴۰۰ هزار جلد) را در معرض نمایش و فروش می گذارند. اکثر این کتابها که حداقل با ۳۰ درصد تخفیف ارائه می شود توسط مردم و دانشجویان، دانشآموزان، کتابخانه ها و کتاب فروشان خریداری می شود که به بازار کتاب که عمدتاً در شهرهای بزرگ ایران تمرکز دارد، دسترسی ندارند. سالانه بیش از ۱۷۰میلیارد ریال کتاب در نمایشگاه های کتاب استانی به فروش می رسد که این میزان فروش کتاب در استانها علاوه بر نقش اقتصادی که برای ناشران دارد بی شک تأثیرات فرهنگی عمیقی نیز در استان ها داشته است.
۳. حضور در نمایشگاههای خارجی
مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران به نمایندگی از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و نشر ایران سالانه و به طور مستمر در چندین نمایشگاه بین المللی کتاب از جمله نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت، بلونیا، مسکو، چین، توکیو، شارجه، استانبول، پاریس، عمان، قطر و … حضور پیدا می کند. این مؤسسه از سال ۱۳۷۷ تاکنون در بیش از ۱۲۷نمایشگاه بین المللی کتاب در سطح جهان حضور یافته است و با بسیاری از این نمایشگاهها قرارداد تبادل غرفه رایگان دارد.
۴. نشر در حوزه ادبیات معاصر
نشر کتاب در حوزه داستان، ادبیات و شعر معاصر از دیگر فعالیتهای مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران است. این مؤسسه تاکنون بیش از ۲۸۰ عنوان کتاب در این حوزه منتشر کرده است که بعضی از این کتابها به دیگر زبانها ترجمه شده است. این مؤسسه آمادگی دارد در زمینه ترجمه آثار ایرانی با ناشران علاقمند در دیگر کشورها همکاری نماید.
موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران طی دو دهه فعالیت فرهنگی و نمایشگاهی موفق، در زمینه های ذیل آماده همکاری با سازمان ها، نهادها و وزارت خانه ها است. خدمات این موسسه به شرح ذیل است:
۱) برگزاری نمایشگاههای فرهنگی بویژه نمایشگاه کتاب در داخل و خارج از کشور
۲) خدمات غرفه بندی به متراژ ۱۰ هزار متر مربع با قیمتهای مناسب
۳) برگزاری همایش ها و جشنواره ها و سمینارها
۴) تامین ملزومات نمایشگاهی (میز، صندلی، مبل، تجهیزات اداری و…)
۵) خدمات مشاوره نمایشگاهی
۶) تامین کتاب و تجهیز کتابخانه ها در سراسر کشور
ثبت نام و تاریخ نمایشگاه های کتاب استانی و بین المللی
علاقه مندان به کتاب جهت آگاهی از برنامه ها، ثبت نام و تاریخ نمایشگاه های کتاب استانی و بین المللی روی لینک زیر کلیک کنید:
ثبت نام و تاریخ نمایشگاه های کتاب استانی و بین المللی
ثبت نام ناشران در نمایشگاه کتاب استانی
ناشران محترم می توانند با استفاده از لینک زیر جهت حضور در نمایشگاه کتاب استانی اقدام کنند:
ثبت نام ناشران در نمایشگاه کتاب استانی
ثبت نام ناشران در نمایشگاه کتاب تهران
هدف اصلی از برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، بیش و پیش از معامله تجاری صنعت گران حرفه چاپ و نشر، ارتقای این صنعت با تاکید برماهیت فرهنگی و ترویج و توسعه فرهنگ کتاب و کتاب خوانی است، هدف اصلی برگزاری نمایشگاه های برجسته بین المللی کتاب دربرخی از کشورهای جهان، دردرجه اول تجاری است. چراکه در این نمایشگاه ها ناشران در درجه اول با واگذاری حق مولف و امیتازات آن به یکدیگر، به داد وستد اقتصادی مشغول بوده و ضمن تبلیغ کالایی فرهنگی، به صادرات و عرضه این کالاها به بازارهای جدید می پردازند.
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با ۳۱ دوره برگزاری یکی از معتبرترین نمایشگاه های بین المللی کتاب در آسیا و خاورمیانه است. حضور سالانه بیش از ۲ هزار و ۴۰۰ ناشر داخلی و ۶۰۰ ناشر خارجی و بازدید بیش از ۴ میلیون نفر از این نمایشگاه، اعتبار فوق العاده ای به آن بخشیده است و به لحاظ بازدید کننده آن را در صدر جهانی قرار داده است.
ناشران محترم می توانند با استفاده از لینک زیر جهت حضور در نمایشگاه کتاب تهران اقدام کنند:
ثبت نام ناشران در نمایشگاه کتاب تهران
برای مشاهده تصاویر حضور انتشارات کتیبه نوین در نمایشگاه های کتاب استانی و تهران، صفحه اصلی سایت انتشارات و گالری تصاویر را مشاهده فرمایید.
تألیف کتاب، ترجمه کتاب و گردآوری کتاب
تعریف نوع کتاب
تألیف کتاب:
زمانی از این عنوان برای کتاب استفاده میشود که نویسنده شخصاً حاصل تحقیق و پژوهش خود را به کتاب تبدیل کند، یعنی مطالب نو و دست اول باشد.
ترجمه کتاب:
نویسنده کتابی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه میکند (ذکر اطلاعات مربوط به کتاب اصلی الزامی است)
گردآوری کتاب:
نویسنده مطالب کتابها، مقالات و متون نویسندگان دیگر را با کسب اجازه و ذکر منبع در یک مجموعه جمعآوری میکند.
تألیف و ترجمه کتاب:
نویسنده ترکیبی از کار تألیف و ترجمه را انجام میدهد.
انواع کتاب در فرآیند چاپ کتاب
در چاپ کتاب انواع مختلفی از کتابها وجود دارند که بر حسب هدف نویسنده و یا مترجم کتاب و ماهیت محتوای آن، نوع خاصی از کتاب برای چاپ انتخاب میشود. معمولاً تمامی انتشارات و مولفان و مترجمان میبایست از انواع کتاب اطلاعات داشته باشند تا بتوانند برحسب محتوایی که آماده نمودهاند نوع متناسبی از کتاب را انتخاب نموده و برای چاپ و نشر مهیا سازند. طبقهبندی کلی که از انواع کتاب وجود دارد عبارتند از کتابهای مرجع، نیمه مرجع و غیرمرجع. در این مطلب به ذکر انواع کتاب در فرآیند چاپ کتاب خواهیم پرداخت:
۱. کتاب مرجع: کتاب مرجع به کتابی گفته میشود که در حالت عادی خوانندگان آنها را به صورت موردی مطالعه میکنند. به عبارت دیگر این کتابها خوانده نمیشوند بلکه برای اهداف مختلف به آنها مراجعه میشود. این کتابها عبارتند از تزاروسها، دایره المعارف (دانشنامه)، واژه نامه، دستنامه (هندبوک)، فرهنگها و کتب سال.
۲. کتاب نیمه مرجع: این کتاب نوعی کتاب است که حالت بینابینی دارد. به این شکل که نه مانند کتابهای مرجع تعداد دفعات مراجعه خوانندگان به آنها زیاد است و نه مانند کتابهای غیر مرجع کم. از جمله این کتابها میتوان به درسنامه اشاره کرد. منظور از درسنامه کتاب یا متنی است که به قصد آموزش درباره حوزه خاصی نوشته شده است. مانند کتابهای درسی دوره دبیرستان و یا کتابهای درسی دانشگاه. درسنامههای تحصیلی بر اساس مقاطع تحصیلی از هم تفکیک میشوند مانند درسنامه دبستانی، درسنامه راهنمایی و … .
۳. کتابهای غیرمرجع: هر کتابی که نه مرجع باشد و نه نیمه مرجع کتاب غیرمرجع میباشد. رمان، مجموعه داستانهای کوتاه، کتاب شعر، زندگی نامه، خاطرات و، اطلسها و متون سرگرم کننده که معمولاً برای یکبار خوانده میشود کتابهای غیرمرجع میگویند.
آشنایی با سبک های مختلف نگارش کتاب
برای نویسندگان کتاب، اطلاع از سبکهای نگارشی بسیار مهم است. شما نمیتوانید برای نوشتن یک کتاب آموزشی از سبک انگیزشی یا روایتی استفاده کنید. همچنین، شما نمیتوانید برای نگارش یک رمان از سبک توضیحی استفاده کنید. هر یک از این سبکها برای نگارش اثری خاص استفاده میشود. برای نگارش کتاب و سایر آثار مکتوب چند سبک مهم وجود دارد که عبارتند از: سبک توضیحی، سبک توصیفی، سبک ترغیبی یا انگیزشی، و سبک روایتی. هر یک از این سبکهای نگارشی به منظور اهداف خاصی استفاده میشوند. لازم به ذکر است که یک متن واحد میتواند چند سبک مختلف از سبکهای ذکر شده را شامل گردد. در زیر به توضیح هر یک از آنها خواهیم پرداخت:
۱. سبک توضیحی (Expository)
سبک نگارش توضیحی یکی از رایجترین روشهای نگارش است. وقتی نویسنده کتاب سبک توضیحی را انتخاب میکند، سعی میکند به توضیح یک مفهوم بپردازد تا اطلاعات از خود وی به دامنه وسیعی از خوانندگان با تواناییهای مختلف انتقال یابد. نگارش توضیحی حاوی نظرات نویسنده نیست و بیشتر بر حقایقی تاکید دارد که مقبولیت عامه دارند. مثلاً توضیح یک مفهوم در ریاضی و آمار. مثال:
- کتاب های آموزشی
- نگارش مقاله علمی
- کتاب دستورالعمل مانند کتاب آشپزی
- نگارش خبر و تفسیر خبر
- نوشتار علمی، فنی و شغلی.
۲. سبک توصیفی (Descriptive)
نگارش توصیفی را میتوان در کتابهای داستان پیدا نمود هرچند در مکتوبات غیرداستانی نیز این سبک استفاده شده است (برای مثال، خاطرات و کتاب راهنمای سفر). هنگامی که نویسندهای به سبک توصیفی مینویسد، در حقیقت در حال نقاشی کردن با کلمات هستند تا بتوانند فرد، مکان یا چیزی دیگر را برای مخاطبینشان به تصویر بکشند. نویسنده احتمال دارد که از استعاره یا آرایههای ادبی دیگر استفاده کند تا از طریق حواس پنچگانه اصلی درک و تصویر ذهنی خود را به بهترین شکل ممکنه نمود دهد. اما مؤلف سعی نمیکند که مخاطبین خود را با توصیف ساده هر آنچه دقیقاً میبیند متقاعد کند، بلکه رنگ و لعابی ادبی و زیبا نیز به آن میبخشد. مثال:
- کتاب شعر
- نگارش مجله و ماهنامه
- توصیف اشیا یا طبیعت
- نمایشنامه یا رمان.
۳. نگارش متقاعد کننده یا مجاب کننده (Persuasive)
نگارش متقاعد کننده یکی از سبکهای نگارشی اصلی در مقالات دانشگاهی و علمی است. وقتی نویسندهای از سبک نگارشی متقاعد کننده استفاده میکند، سعی در این دارد تا عقیده یا موقعیتی را چنان بیان کند تا مخاطب متقاعد شود. سبک متقاعد کننده شامل نظرات مؤلف و سوگیریهای ذهنی او نیز میتواند باشد که خود میتواند شامل قضاوتها و دلایلی باشند که مؤلف برای متقاعد نمودن مخاطب از آنها استفاده میکند. مثال:
- نگارش کاورلتر مقاله
- نامه شکوائیه
- توصیه نامه
- معرفی یک محصول.
۴. سبک نگارش روایتی (Narrative)
سبک نگارشی روایتی، تقریباً همیشه برای نگارش آثار طولانی خواه داستانی و خواه غیرداستانی استفاده میشود. هنگامیکه مؤلف از این سبک استفاده میکند علاوه بر اینکه قصد انتقال اطلاعات را دارد بلکه، سعی میکند داستانی را بسازد که در آن عناصری مانند شخصیتها، تعارضات و مکان رخداد و امثالهم نیز باشد. مثال:
- نگارش داستان های شفاهی
- رمان ها
- اشعار طولانی
- داستان های کوتاه
- امثال و حکایت
تالیف کتاب
تألیف کتاب یکی از دشوارترین فعالیتهای علمی است. معمولاً افراد با در نظر گرفتن یک حوزه تخصصی به تألیف کتاب میپردازند. ساختاردهی و پیدا کردن نقطه شروع و پایان در کار تألیف کتاب همیشه کار دشوار و سختی است. البته بسیاری از کتابهایی که هم اکنون با نام تألیف در بازار کتاب هستند در اصل یک کار گردآوری شده است. زیرا گردآورنده در آن حول یک موضوعی خاص به گردآوری مطالب و متون میپردازد اما کار تألیفی معمولاً جامعتر از کارگردآوری است و در آن مؤلف از دانش و تخصص خود نیز درباره حوزه مورد نظر استفاده کرده و مطالبی را ارائه میکند. در تألیف کتاب، خوانندگان معمولاً با تجارب شخصی مؤلف و نظرات جدید وی روبرو میشوند که این نظرات قبلاً از طریق پژوهشها و تحقیقات خود مؤلف به تأیید رسیده است؛ این نقطه، دقیقترین و ظریفترین تفاوت کارگردآوری و تألیف است.
چگونه کتابی را تألیف کنیم؟
اگر شما هم با وجود ایدههای خلاق و فراوانی که برای نوشتن یک کتاب در ذهن خود دارید؛ اما از تصور اینکه روزانه برای ساعتها گوشهای بنشینید و به نوشتن مشغول شوید وحشت دارید حتما این متن را بخوانید تا با خیالی آسودهتر خودکار را برداشته و شروع به نوشتن کنید و قدم اول خود را برای چاپ کتاب بردارید.
البته قبل از هرچیز به کمی ارادهی قوی و البته یک برنامهریزی نسبتا دقیق نیاز دارید تا بتوانید به خوبی ایدههای خود را روی کاغذ پیاده کرده و به آنها نظم ببخشید. نگران نباشید، نویسندگی نیز مانند بسیاری از کارهای دنیا فقط همان اولش سخت است!
نگارش و چاپ کتاب به خودی خود کار راحتی است. کافی است شما یک موضوع یا ایده را در ذهن خود داشته باشید، مطالب مرتبط با آن را بنویسید و یا جمع آوری کنید و شروع به تدوین کتاب و چاپ آن نمایید. اما در ذهن داشته باشید که چاپ کتاب با نویسنده خوب بودن دو مفهوم متفاوتی هستند. شما زمانی میتوانید نویسنده خوبی باشید که خوانندگان وفاداری داشته باشید و از طرف آنها بازخوردهای مثبتی اخذ نمایید. فروش خوب یک کتاب یکی از ملاکهایی است که میتوان تصور نمود شما نویسنده خوبی هستید. در زیر برای پاسخ به این سؤال که چگونه یک کتاب خوب بنویسیم؟
۱. برنامهریزی کنید: یک مکان و زمانی را تعیین کنید که در آن زمان و مکان آزادی عمل دارید و با خیال آسوده میتوانید مطالبتان را روی کاغذ بیاورید. فرض کنید که کار تمام وقت دارید و در طول روز باید به افراد خانوادهتان رسیدگی کنید، پس برای پیدا کردن زمان مناسب، لازم است که صبحها یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و یا شبها یک ساعت دیرتر به رختخواب بروید. اگر این کار امکانپذیر نیست، پس میتوانید در وقت ناهار، به کتابخانه یا یک پارک در نزدیکی محل کارتان بروید. اگر برای زمان طولانی با قطار یا اتوبوس مسافرت میکنید، از آن زمان میتوانید برای نوشتن استفاده کنید. اگر میخواهید کار نوشتن را در منزل انجام دهید، مکان نشستنتان باید از مسیر رفت آمد دیگران جدا باشد، مثلا میتوانید از بالکن یا حیاط پشت خانه استفاده کنید. همچنین اگر در امر نوشتن کتاب جدی هستید، لازم است که باقی اعضای خانواده در زمانهایی که مشغول نوشتن هستید، برای ساکت نگهداشتن محیط، جدیت به خرج دهند.
۲. تصمیم بگیرید که دقیقا چه مدل کتابی میخواهید بنویسید: بهطور کلی، کتابتان رمان [کتاب داستان] است یا نه!؟ برای این منظور لازم است که مانند یک فروشندهی کتاب فکر کنید. کتابی که مینویسید، در کدامیک از قفسههای کتاب یک کتاب فروشی قرارمیگیرد؟ لازم است بدانید که کتاب شما دقیقا در چه رستهای است؟ اگر رمان مینویسید، رمانتان در چه گروهی جای میگیرد؟ رمان عاشقانه؟ رمان حادثهای؟ تخیلی؟
۳. تشخیص بدهید که کتابتان را چه مخاطبینی میخوانند: اگر مخاطبین کتابتان کودکان هستن، کتاب را قرار است خودشان بخوانند یا شخص دیگری با صدای بلند برایشان میخواند؟ این مورد میتواند در استفاده از کلمات و اصطلاحات پیچیده، به نوشتنتان کمک کند.
۴. تعیین کنید که حجم کتابتان قرار است چقدر باشد: به عنوان مثال حداقل تعداد کلمه برای یک رمان بزرگسالان ۵۰۰۰۰ لغت است. اگر قرار باشد کتاب شما این تعداد لغت داشتهباشد، پس هر فصل کتاب باید شامل حداقل ۵۰۰۰ لغت باشد. این بدین معنی ست که کتاب شما ده فصل دارد. توجه به حجم هر فصل بسیار مهم است چون خواندن کتاب را برای خواننده سادهتر میکند. برای یک خواننده، هیچ چیز بدتر از این نیست که یک فصل کتاب ۵ صفحه باشد و فصل بعدی ۱۰۰ صفحه. همچنین دانستن اینکه کتابتان قرار است چند صفحه باشد و شامل چند فصل، به شما در برنامهریزی برای نوشتن کتاب کمک میکند. به عنوان مثال تصور اینکه بخواهید یک کتاب با ۵۰۰۰۰ لغت بنویسید، کار را برایتان مشکل میکند. ولی اگر بدانید که کتابتان ۱۰ فصل دارد و خود را متعهد کنید که هر فصل را در یک هفته به پایان برسانید، کار برایتان سادهتر جلوه مینماید.
۵. مشخص کنید که چه کسی شخصیت اصلی داستان شماست: ممکن است کتابتان چندین شخصیت اصلی داشته باشد، ولی باید توجه داشته باشید که قهرمان داستان شما باید یک فرد باشد. و تمام اتفاقات حول همان شخصیت بچرخد. همچنین باید مشخص کنید که ناقل کتاب شما اول شخص مفرد است [من این کار را کردم… من آن کار را کردم…] یا داستان از زبان شخص دیگری نقل میشود [سوزان این کار را کرد… سوزان آن کار را کرد…]
۶. مشخص کنید که موضوع داستان شما حول چه محوری میچرخد: به عنوان مثال شخصیت اصلی داستان در حال از دست دادن کارخانه پدری است و پول کافی برای باز پس گیری آن ندارد. پس هدف و قصد کتاب شما بیان این مطلب است که این فرد در حال تلاش برای باز پس گرفتن کارخانهی پدریاش است. در مقابل داستانتان باید یک شخصیت منفی داشته باشد که با شخصیت اصلی داستان در حال مبارزه است و میخواهد مزرعه را از چنگش در بیاورد. دقت کنید که شخصیت مثبت و منفی داستانتان باید تقریبا قدرت برابر داشته باشند تا داستان جذابیتاش را برای خواننده از دست ندهد.
۷. کتابتان را به سه پرده تقسیم کنید: در پرده اول به بیان مشکل بپردازید در پرده دوم هیجان داستان را به حداکثر برسانید و در پرده سوم و آخر، مشکل را رفع کنید. اگر کتابتان قرار است ۵۰۰۰ کلمه باشد به راحتی میتوانید مشخص کنید که هر پرده از کتاب چند فصل و چند کلمه است.
۸. یک فرهنگ لغات جامع و کامل بخرید: حتی اگر کامپیوترتان نرمافزار فرهنگ لغات دارد، باید بدانید که ورژنهای الکترونیکی فرهنگ لغات یا لغتنامهها ضعفهایی دارند. پس اگر قرار است به صورت حرفهای کار کنید، بهتر است یک نسخهی چاپی از یک لغتنامه داشته باشید.
۹. شروع به نوشتن کنید: بهترین راه برای شروع کردن، این است که مشخص کنید در روز چند صفحه میخواهید بنویسید. اگر شما فقط روزی یک صفحه بنویسید، در پایان سال، یک کتاب ۳۶۵ صفحهای دارید. اگر به جای یک صفحه در روز پنج صفحه بنویسید، محاسبه کنید که در سال چه تعداد کتاب میتوانید بنویسید. پس فقط لازم است که به نوشتن یک صفحه در روز یا هر تعداد صفحهای که تعیین میکنید، متعهد باشید.
۱۰. به یک انجمن نویسندگی ملحق شوید: بخشهایی از کتابتان را که نوشته شده، پرینت کنید و در اختیار دیگر نویسندگان قرار دهید تا از نظراتشان مطلع شوید.
۱۱. تمرکز یکسان بر روی جزییات و کل محتوای کتاب: هر زمان که به کتابتان مطلبی اضافه میکنید و یا چیزی را حذف میکنید خوب دقت کنید که مطلب اضافه شده و یا حذف شده با سایر قسمتهای کتاب مرتبط باشند. شما نمیتوانید مطلبی را به کتاب اضافه کنید بدون اینکه سایر قسمتهای آن را حتی بسیار جزیی تغییر ندهید. مخصوصاً زمانیکه متنی ترجمه شده را به کتاب اضافه میکنید احتمال بسیاری وجود دارد که محتوای آن با محتوای نگارش شده خود شما از لحاظ نگارشی و ادبیاتی تفاوتهایی داشته باشد که ایرادی اساسی است.
۱۲. بعد از نگارش کامل کتاب، آن را برای مدتی کنار بگذارید و مجدداً به سراغاش بروید: تقریباً تمامی نویسندگان وقتی کتاب را تمام میکنند این حس را دارند که کتاب نگارش شده یک کتاب ایدهآل و فارغ از اشتباهی است؛ اما همین که بعد از گذشت چند روز کتاب را مجدداً مطالعه میکنند اشکالات آن سرریز میشود: اشکالاتی مانند دستور زبان اشتباه، ساختار نامفهوم، غلطهای املایی، عدم شفافیت در کاربرد برخی واژگان و موارد مشابه. تقریباً تمامی نویسندگان بزرگ اعتقاد دارند که بعد از تمام شدن نگارش کتاب سریعاً برای چاپ کتاب و انتشار آن اقدام نکنید. حداقل بعد از گذشت یک هفته مجدداً به سراغ کتاب بروید و آن را دوباره مطالعه کنید.
۱۳. از دیگران برای خواندن کتاب و گرفتن بازخورد آنان استفاده کنید: همه نویسندگان کتاب، فارغ از اینکه در چه سطحی هستند از این روش سود میبرند. در نظر داشته باشید که رفتار شما بسیار تأثیر گذار است. اگر با این ایده از دیگران استفاده کنید تا آنها شما را تأیید نمایند یا در مقابل بازخوردهای آنان جبهه گیری نمایید آنان مجبور میشوند خود را خلاص کنند و همان چیزی که شما انتظار شنیدنش را دارید مطرح کنند. بهترین روش آن است که چند نفر را در نظر داشته باشید و زمان مناسب را به آنها بدهید تا کتاب شما را خوب بخوانند. حتی اگر، بازخوردهای غیرواقع بینانه هم ارائه نمودند به هیچ عنوان در آن لحظه جبهه گیری نکنید؛ آنها را بشنوید، مجدداً بررسی کنید و در صورت لزوم به تغییر موارد مطرح شده توسط آنان بپردازید. افراد دیگر کتاب شما را از دید متفاوتی مطالعه خواهند کرد و موارد متفاوت و جالبی را مطرح خواهند نمود. یقیناً در انتخاب این افراد به تخصص و سابقه او توجه داشته باشید. برای مثال فردی که تاکنون یک کتاب رمان نخوانده است شاید گزینه مناسبی نباشد. درباره کتب دانشگاهی نیز سعی کنید دو نفر هم تخصص خود را انتخاب کنید و یک نفر خارج از تخصص خود که تجربه قابل قبولی در حیطه خواندن کتاب داشته باشد.
۱۴. کتاب خود را با صدای بلند بخوانید: فرض کنید کتابی را که مینویسید را قرار است به صورت شفاهی در یک جلسهای ارائه دهید. اگر نوشتار خود را با صدای بلند برای خود بخوانید ممکن است نظرتان راجع به استفاده از واژگان و نقاط ضعف ساختاری کتاب دچار تغییرات اساسی شود. هیجانات در کتاب شما چقدر واقعی هستند؟ وقتی این هیجانات به زبان بیایند میتوانید شدت و قوت آنها را بررسی کنید.
پنج توصیه خلاقانه نگارشی برای نویسندگان کتاب
نگارش کتاب، چاپ کتاب و در نهایت فروش و پرمخاطب بودن آن به عوامل بسیار زیادی بستگی دارد که میتوان اصلیترین عامل آن را در فرآیند نگارش جستجو کرد. در واقع، اصول چاپ کتاب و فروش آن زمانی اهمیت پیدا میکند که فایلی برای چاپ وجود داشته باشد!
۱. فقط بنویسید!
بهترین توصیهای که برای نویسندگان کتاب میتوان ارائه نمود هرچند که شاید بارها شنیده باشند و کلیشهای باشد آن است که بنشینند و خود را مجاب کنند که بنویسند. اگر مؤلفین هنگامی که در فرآیند نگارش کتاب با مشکل مواجه شدند به همین توصیه صرف گوش کنند خواهند دید که فرآیند نگارش کتاب آرام آرام به روال افتاده و به پیش میرود.
۲. آگاهی از وجود یک مشکل عمومی در بین نویسندگان و فرآیند نوشتن
عمدهترین مشکل نویسندگان و مؤلفین کتاب این است: این عقیده که هم اکنون هیچ چیز دیگری برای نگارش و ادامه کار وجود ندارد و به احتمال بسیار زیاد در آینده هم نخواهد توانست پیدا کند. این پدیده با عنوان Writer’s Block شناخته میشود. این واکنش در نتیجه اضطراب است که در ذهن ما وجود دارد و باعث میشود که کارایی و عملکرد یک نویسنده به شدت پایین آید. این یک مشکل عمومی بین نویسندگان کتاب و مواد نوشتاری دیگر مانند مقاله، روزنامه، وب سایت و سایر موارد است. وقتی آگاه میشوید که این مشکل در بین تمامی نویسندگان وجود دارد و امری عادی است، به کار نوشتن بیشتر متمرکز میشوید و سعی میکنید این اضطراب را از خود دور کنید.
۳. تقسیم کار نوشتن به بخشهای کوچکتر
برخی روزها مینشینید و میخواهید بنویسید اما در مییابید اصلاً واژهها به ذهنتان خطور نمیکند و یا اینکه برای ادامه کار نوشتن ایده جدیدی ندارید و نمیدانید کار را چگونه ادامه دهید. در این حالت به جای اینکه یک ساعت یا دو ساعت بنشینید و به خودتان فشار بیاورید، بهتر است کار نوشتن را به بخشهای مختلفی در روز تقسیم کنید یا خودتان در طول روز استراحت دهید تا فکرتان آزاد شود؛ مجدداً طبق بند یک فرآیند نگارش را پیگیری کنید. مهم است که فرآیند نگارش را قطع نکنید و ادامه بدهید.
۴. وقتی نمیتوانید بنویسید، برگردید و نوشتههای قبلی را بررسی کنید
هنگامیکه با مشکل عمومی نویسندگان یعنی توقف در نگارش مواجه شدید، به عقب برگردید و آنچه را که نوشتهاید ویرایش کنید و یا سعی کنید اگر مشکلی در آنها وجود دارد برطرف کنید. این یک کار بسیار عالی است و باعث میشود شما به ساختار ذهنی قبلیتان برگردید و همان ساختار را ادامه دهید. بر حسب تجارب بسیاری از نویسندگان برتر این روش روش بسیار عالی برای رهایی از مشکل توقف در نگارش است.
۵. شاید حیطه را اشتباه انتخاب کردهاید
وقتی همه این موارد را در طول مدت زمان مناسب و طولانی اجرا کردید و بازهم نتوانستید به مشکل توقف نگارش فائق آیید، احتمال دارد مشکل دیگری در کار باشد: شما حیطه نگارشی را اشتباه انتخاب کردهاید و شاید در این حیطه اصلاً چیزی برای گفتن ندارید. بسیاری از افراد صرفاً برای داشتن یک اثر چاپ شده شروع به نگارش یک کتاب دانشگاهی یا رمان و شعر میکنند بدون اینکه، علم، تخیل و ذوق و قریجه آن را داشته باشند. در این مورد، بهتر است بر حسب حیطهای که در آن کار میکنید با یک فرد متخصص مشورت کنید تا او شما دانش و یا ذوق و قریحه شما را با توجه به چیزهایی که نوشتهاید مورد ارزیابی قرار دهد.
چند توصیه در انتخاب عنوان کتاب
نویسندگان کتاب در کار نگارش کتاب مهارتهای بسیار زیادی را لازم دارند تا بتوانند کتابی را به صورت کامل نوشته و به چاپ و انتشار برسانند. متاسفانه برخی از نویسندگان مبتدی و حتی مجرب زمان زیادی را برای آموزش اصول نگارش و چاپ کتاب صرف نمیکنند. برای مثال، گذشته از اصول و تکنیکهای پیچیده محتوای کتاب، بر اساس مطالعاتی که نگارنده این مطلب از وب سایتهای مختلف انجام داد برای انتخاب عنوان یک کتاب شاید بیش از ۱۰۰ توصیه متفاوت و مختلف برای نویسندگان کتاب ارائه شده است. آیا تمامی نویسندگان کتاب این توصیهها را دیدهاند و آنها را خواندهاند؟ در ذهن داشته باشید که اگر روزی چندین جلد کتاب چاپ کرده باشید ولی اصول و تکنیکهای آن را رعایت نکرده باشید با قاطعیت میتوانیم بگوییم که شما تجربه بالایی در زمینه نگارش و چاپ کتاب ندارید. در زیر به ارائه ۷ نکته کاربردی و عالی در انتخاب عنوان کتاب میپردازیم که میتواند برای نویسندگان کتاب راهبردی باشد.
- عنوان کتاب میبایست نوید بخش باشد. عنوان کتاب را بگونهای انتخاب کنید که برای خوانندگان خود نوید بخش باشد. خوانندگان کتابهای غیرداستانی کتاب را با یک هدف خاص انتخاب میکنند و میخرند و عمدتاً به جهت حل مشکل و رسیدن به یک هدف است. اگر بتوانید بر نام کتاب خود را بر اساس و تمرکز بر هدف و نیاز آنها انتخاب کنید عنوان موفقی انتخاب کردهاید. از عنوانی که صرفاً طبقه را تعیین میکند و مزیت خاصی را ارائه نمیدهد بپرهیزید. برای مثال، این دو عنوان کتاب را در نظر بگیرید: «طراحی گرافیک» و «طراحی زیبا در چاپ». اولین عنوان تعیین میکند که کتاب در طبقه طراحی گرافیک چاپ شده است، دومین عنوان علاوه بر تعیین طبقه به نیاز خوانندگان هم اشاره میکند که میخواهند طراحی زیبا و قوی انجام دهند.
- عنوان باید مختصر باشد. اختصار همیشه با تأثیر سریع همراه است. تصور کنید جلد کتاب شما به مثابه بیلبوردی است که در کنار یک اتوبان شلوغ نصب شده است. هرچقدر کلمات کمی داشته باشد، سایز کلمات بزرگتر خواهد بود و بهتر دیده میشود. سعی کنید یک عنوان کوتاه اصلی (title) داشته باشید و جزییات را در زیر عنوان (subtitle) به صورت طولانیتر بیاورید.
- خوانندگان خاص خود را هدف قرار دهید. شما لازم نیست عنوانی انتخاب کنید که برای همه جذاب باشد؛ کتاب نگارش شده شما خاص برخی از افراد است و میبایست تا میتوانید همین افراد را جذب کنید.
- عنوان خود را خاص انتخاب کنید. از اعداد برای ساختاردهی اطلاعاتتان استفاده کنید، به همان شکل که استیون کووی (Steven Covey) در کتاب خود با عنوان Habits of Highly Effective Individuals 7انجام داده است. اعداد میتوانند برای نشان دادن اینکه خوانندگان چقدر سریع میتوانند مشکلات خود را حل کنند نیز استفاده میشود؛ مانند کتاب کورنارد لوینسون با عنوان بازاریابی چریکی در ۳۰ روز (Guerrilla Marketing in 30 Days).
- از استعاره برای عنوان کتاب استفاده کنید تا بهتر در ذهن بماند. استفاده از استعاره باعث میشود که عنوان شما جذاب و به یاد ماندنی باشد. برای مثال، کتاب کورنارد لوینسون که در قسمت پیشین به آن اشاره کردیم حاوی استعاره در عنوان است. بازاریابی چریکی به حالتی غیرمرسوم، سریع و قوی اشاره دارد و میتواند جذابیت و توجه خوانندگان را به خود جلب کند.
- ششمین نکته از ۷ نکته کاربردی و عالی در انتخاب عنوان کتاب آنست که علاقه و اشتیاق خواننده را با انتخاب عنوان درگیر کنید. اصطلاحات متناقض، تحریک کننده و عجیب میتواند علاقه خوانندگان را به خواندن کتاب جلب کند. برای مثال، تیموثی فیرریز (Timothy Ferris) کتابی با عنوان ۴ Hour Workweek با این مفهوم که فقط ۴ ساعت در هفته کار کنید و درآمد خوبی داشته باشید و یا کتاب دیوید شیلتون (David Chilton) با عنوان آرایشگر ثروتمند (Wealthy Barber) که با هدف ارائه یک برنامه خوب مالی برای ثروتنمد شدن یک فرد عادی ارائه شده است خوانندگان را تحریک میکند تا بدانند چرا و چگونه این کار شدنی است.
- سعی کنید تا حد امکان از یک اسم مصدر در عنوان استفاده کنید. برای اینکه کتاب خود را پویا کنید و به عنوان آن جان و روح بدهید از اسم مصدر استفاده کنید. مثالاً به جای «راهنمای نویسندگان» بنویسد «اصول نوشتن برای نویسندگان».
تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟
بیشتر افرادی که قصد دارند کتابی بنویسند در آغاز این سؤال در ذهنشان پدید میآید که تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟ احتمالاً فردی که قصد دارد کتابی را بنویسد، اطلاعات زیادی در حیطه موضوعی کتاب داشته باشد و این سؤال به وجود آید که آیا امکان دارد تمام مطالب را در قالب یک کتاب جمع آوری کند؟ همچنین علاوه بر امکان جمعآوری همه اطلاعات از آنجایی که تعداد صفحات یک کتاب در هزینه آمادهسازی و چاپ کتاب تأثیر دارد بار دیگر این موضوع اهمیت زیادی پیدا میکند. در زیر سعی نمودهایم چند پیشنهاد ارزشمند را برای پاسخگویی به سؤال اصلی (تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟) ذکر کنیم.
۱. در مرحله اول میبایست بینش و تصور خود را در باره کتابتان مشخص سازید. برای روشن شدن بینشی که درباره کتابتان دارید پرسیدن این سؤالات میتواند مفید باشد:
الف) آیا کتابی با تعداد صفحات کم و جمع و جور میخواهید (این کتاب معمولاً بین ۳۰ تا ۴۰ هزار کلمه دارد)؟
ب) آیا میخواهید کتاب غیرداستانی (مانند کتابهای آموزشی و دانشگاهی) استاندارد نگارش کنید (این کتاب حدود ۸۰ هزار کلمه دارد)؟
ج) آیا میخواهید کتابی در اندازه و فورمت بزرگ داشته باشید (۱۰۰ صفحه ۴۰ هزار کلمه، یا ۲۰۰ صفحه ۸۰ هزار کلمه)؟
پاسخ به این سؤالات میتواند چهارچوب کلی کتاب را مشخص سازد. معمولاً ناشران قطع و تعداد صفخات مثلاً یک کتاب غیرداستانی استناندارد را میدانند و یا اینکه اگر میخواهید یک کتاب با تعداد صفحات کم و جمع و جور بنویسید (برای مثال اصول و مبانی زندگی از دیدگاه خودتان، یا گرداوری جملات مثبت) تقریباً مشخص میکند که شما باید چقدر بنویسید و چه تعداد صفحه به وجود آید.
۲. محتوای مورد نظر را با بینشی که در مرحله قبل به وجود آمده تطابق دهید.
برای مثال، اگر شما به این بینش رسیدید که میخواهید کتابی جمع و جور بنویسید و موضوع متنی که در نظر دارید «۱۰ مرحله بهبود زندگی است» و میخواهید کتاب را در ۱۰ فصل ۱۰ یا ۱۵ صفحهای آماده کنید، این حجم از کتاب نمیتواند یک کتاب جمع و جور و کوچک باشد. در این شرایط، هدف شما با متنی که در نظر دارید تعارض دارد و میبایست یا بینشتان را عوض کنید و یا اینکه متن کتاب را کاهش دهید.
۳. همیشه تعداد کلمات را در نظر بگیرید نه تعداد صفحات.
فرض کنید فردی در حال نوشتن یک کتاب غیرداستانی است و بعد از اتمام، تعداد صفحات آن حدود ۲۵۰ صفحه ولی تعداد کلمات بین ۳۰ هزار تا ۳۵ هزار کلمه شود. این تعداد کلمه برای یک کتاب غیرداستانی استاندارد کم است. فاصله خطوط، فونت مورد استفاده و حاشیه صفحه میتواند باعث افزایش تعداد صفحات کتاب شود اما تعداد کلمات متناسب با تعداد صفحات نخواهد بود. در یک صفحه معمولاً ۲۵۰ تا ۳۰۰ کلمه میتواند جا بگیرد. بنابراین، در آماده سازی کتاب توجهتان بیشتر به تعداد کلمات باشد تا تعداد صفحات.
۴. وقتی به بینش درباره نوع کتاب و اندازه آن رسیدید، برنامه ریزی کنید تا کاری به همان اندازه به وجود آورید.
اگر شما میخواهید کتاب غیرآموزشی استاندارد نگارش کنید بنابراین در صدد هستید که یک کتاب با حدود ۱۵۰ الی ۲۰۰ صفحه با تعداد کلمات حدوداً ۸۰ هزار کلمه تولید کنید. بنابراین، برنامهریزی را طوری انجام دهید که بتوانید دقیقاً بر همین منوال عمل کنید.
صفحات اولیه کتاب
هنگام طراحی کتاب و در پروسه چاپ کتاب، نویسندگان کتاب و ناشران معمولاً تمام دقت و توجه خود را معطوف به بخش اصلی کتاب یعنی محتوای اصلی آن مینمایند و در بسیاری از مواقع دیده میشود که به صفحات اولیه توجه چندانی نمیکنند و این بخش کتاب عمدتاً بدون توجه میماند. از آنجایی که صفحات اولیه کتاب دومین بخش اثرگذار کتاب (بعد از جلد) برای خوانندگان کتاب است این الزام وجود دارد که نویسندگان و ناشران کتاب توجه بسیار اساسی برای آن نمایند. صفحات اولیه کتاب شامل عناصر و مواردی عمومی است که این عناصر با توجه به ماهیت کتابها گاهاً متفاوت میشود. در این مطلب سعی نمودهایم به رایجترین اصول طراحی صفحات اولیه کتاب اشاره نماییم.
- نیم صفحه عنوان (Half Title Page): این صفحه میبایست صرفاً حاوی عنوان کتاب باشد و هیچ چیز دیگری در این صفحه ذکر نمیگردد.
- صفحه عنوان: صفحه عنوان در کتاب میتواند شامل عنوان کتاب، زیرعنوان، نام مؤلف، نام ویرایشگر، نام ناشر و اطلاعات مشابهی باشد که در صفحات دیگر درج نمیشود.
- صفحه کپی رایت: این صفحه که گاهاً صفحه کپی رایت نیز به آن اطلاق میگردد، شامل اطلاعات فنی و قانونی درباره کتاب است که خود حاوی هشدار کپی رایت، هشدار قانونی، اطلاعات انتشار، اطلاعات چاپ (چندمین چاپ) و شماره ISBN میشود.
- صفحه تقدیم: این صفحه مشخصاً زمانی آورده میشود که شما تصمیم بگیرید کتاب را به شخص یا به به موارد دیگری تقدیم کنید.
- فهرست مطالب: فهرست مطالب در همه کتابها ذکر نمیگردد. این بخش در کتابهای رمان میتواند به این صورت باشد که شماره هرکدام از قسمتهای رمان را جلوی آن بنویسد و یا در کتب دانشگاهی میتواند شامل معرفی صفحات هر یک از فصول بعلاوه صفحههای هر یک از زیرعنوانهای یک فصل باشد.
- صفحه تقدیر و تشکر: این صفحه میتواند شامل نام افرادی باشد که مؤلف آنها را در به وجود آوردن این اثر یاری کردهاند. کمک آنها میتواند مالی، اخلاقی، ویرایشی و فنی بوده باشد.
- مقدمه یا پیشگفتار: این بخش توسط مؤلف کتاب نوشته میشود و معمولاً در نزد بسیاری از خوانندگان طرفداران زیادی دارد. یقیناً نگارش یک مقدمه خوب میتواند ارزش و اهمیت کتاب را بالاتر ببرد و خواننده را ترغیب نماید تا کتاب را مطالعه کند.
نگارش کتاب پر فروش و چند پیشنهاد عالی
نگارش و چاپ کتاب فرآیندی پیچیده است و مستلزم داشتن مهارتهای مختلفی است. داشتن ذوق نویسندگی خوب یک شرط لازم اما نه کافی برای خلق کتابی پرفروش است. گاهاً اتفاق میافتد که کتابی از لحاظ محتوا بسیار خوب نگارش شده است اما فروش خوبی ندارد؛ یا اینکه کتابی از لحاظ طراحی جلد و کیفیت صفحات و موارد مشابه بسیار خوب است اما باز فروش بالایی ندارد. با مطالعه رفرنسهای مختلف و بررسی نظرات ناشران معتبر و نویسندگان مجرب در قالب مطلبی با عنوان نگارش کتاب پر فروش و چند پیشنهاد عالی برای آن به ذکر عوامل مؤثر در پرفروش بودن برخی کتابها خواهیم پرداخت:
۱. داشتن یک موضوع بروز و مشخص: اگر در وب سایت آمازون یا وب سایتهای مشابه فروش کتاب ایرانی جستجویی کنید خواهید دید برخی از کتابها با موضوعات خاصی به وفور چاپ میشوند و استقبال خوبی نیز از آنها میشود. برای مثال، کتابهایی که در زمینه رژیم غدایی و صنعت غذایی چاپ میشوند را مشاهده کنید. همه روزه کتابهای زیادی که در حیطه رژیم غذایی هستند چاپ و نشر میشوند و به صورت شگفتانگیز نیز فروش دارند. میتوان گفت که اگر میخواهید کتابی را منتشر کنید به نیازهای خوانندگان توجه نمایید. برای مثال، اگر درحال نوشتن کتابی با عنوان «نجات یافته از سرطان» هستید، دقت داشته باشید به نوع خاصی از سرطان اشاره کنید و به خوانندگان خود بگویید که چگونه میتوانند نتایج مشابه را بگیرند و از بیماری خود خلاص شوند.
۲. ویرایش قوی کتاب: ویرایش فنی و نگارشی کتاب مساوی است با میزان احترامی که شما به خوانندگان خود میگذارید. اگر ویرایش کتاب ضعیف باشد به صورتی که متن اشکالات املایی حتی به میزان ۳ یا ۴ عدد باشد یا اینکه متن نگارش شده نیازمند ویرایش ادبی باشد در ذهن خواننده این تصور به وجود میآید که مؤلف کتاب همین که کار نگارش را تمام کرده آن را برای چاپ ارسال نموده و روانه بازار کرده است. بنابراین، جهت احترام به خوانندگان خود کتاب را قبل از چاپ ویرایش کنید.
۳. کتاب با قدرت خوبی نگارش شده باشد: برخی کتابها حتی با داشتن ویرایشگران قوی، بازهم متن جالب و جذابی ندارند. به نویسندگان توصیه میشود که فقط به فکر فروش کتاب خود نباشند بلکه بستری را آماده کنند تا بتوانند با خوانندگان خود در ارتباط باشند و نظرات و پیشنهادات آنها دریافت کرده و محتوای نگارشی خود را قویتر کنند.
۴. طراحی جلد حرفهای: بارها در همین وب سایت به لزوم طراحی جلد کتاب پرداختهایم. اکنون این امر ثابت شده است که جلد تمیز و شفاف، حرفهای، خوانا و خلاق باعث میشوند که کتاب فروش بیشتری داشته باشد. نویسندگان و ناشران قوی اذعان میدارند که توجه به جلد کتاب به قدری مهم است که برای آن نویسنده حتی میتواند هزینه بالایی از هرینههای چاپ کل کتاب پرداخت کند. خوانندگان متوجه عناصر موجود در جلد کتاب میشوند؛ واقعیت این است که هرچقدر جلد کتابی جذاب و حرفهای باشد این احتمال در ذهن خوانندگان شکل میگیرد که به همان میزان محتوای کتاب نیز جذاب و جالب باشد.
۵. طراحی داخلی بسیار قوی: اینکه شما برای طراحی صفحات داخلی کتاب از نرم افزار ورد استفاده میکنید یا نرمافزارهای حرفهای مانند نرم افزار InDesign یکی از مباحث مهم میتواند قلمداد شود. دقت کنید که استفاده از نرم افزار ورد برای طراحی صفحات کتاب و ایجاد پس زمینه یک کار حرفهای نیست. اگر قصد دارید به صورت حرفهای طراحی کنید باید ابزار حرفهای نیز داشته باشید. نرمافزارهایی مانند InDesign صرفاً برای انجام کار طراحی ساخته شدهاند و یقیناً برونداد حرفهایتری ارائه میدهند.
۶. فرآیند چاپ و آمادهسازی معقول: تولید یک کتاب با کیفیت که توان فروش داشته باشد زمانگیر است. هرچقدر سعی کنید فرآیند ذکر شده را کوتاه کنید به همان قدر در نتیجه و کیفیت کتاب تأثیر آن را خواهید دید. بنابراین، عجله در فرآیند آمادهسازی کتاب کاری بیهوده است و موجب میشود که نقصهای بزرگ و تاثیرگذاری ایجاد شود.
تفاوت اثر تالیفی و اثر گردآوری شده
اگر تاکنون به برخی کتابها دقت کرده باشید بعد از چاپ کتاب بر روی جلد آنها به جای مؤلف، گردآورنده درج شده است و یا ترکیبی از گردآوری و تألیف نوشته شده اما بر روی برخی کتابهای دیگر صرفاً نویسنده یا مؤلف درج میشود. تاکنون شاید برایتان سؤال بوده باشد که بلاخره مؤلف یا گردآورنده؟ چرا برخی از به وجود آورندهگان کتاب خود را گردآوری شده و برخی دیگر خود را تألیفی نامگذاری میکنند. چه تفاوتهایی بین این دو وجود دارد؟ در این مطلب سعی خواهیم کرد تفاوتهای اثر گردآوری شده و تألیفی یا گردآوری و تألیف را مطرح نماییم:
برحسب اصول تألیف کتاب که بسیاری از مجامع علمی بر روی آنها توافق نظر دارند دو واژه گردآوری و تألیف با یکدیگر تفاوت دارند و هرکدام به یک نوع اثر خاص گفته میشود و افرادی که یکی از آنها را بر روی کتاب خود درج میکنند یقیناً پیامی را به خوانندگان خود انتقال میدهند. بنابراین، انتخاب واژه مؤلف یا گردآورنده برحسب سلیقه فرد یا انتشارات کتاب نیست.
نکته دوم اینکه اثر گردآوری شده و اثر تألیفی تفاوتهایی با یکدیگر دارند. وقتی فردی کتابی را به وجود میآورد تنها در شرایطی میتواند به آن یک اثر تألیفی اطلاق کند که حداقل یک درصد (۱%) منابع مورد استفاده در آن کتاب نتیجه پژوهشهای خود وی باشد. به این منظور که وقتی فردی ادعای تألیف کتابی را دارد باید سوابق او نشان دهد که وی چه سابقه علمی در حیطه بحث کتاب دارد.
در کشور ما بسیاری از اوقات افراد بدون داشتن هیچگونه سابقهای کتابی را پدید آورده و نام خود را به عنوان مؤلف بر روی آن درج میکنند. با مطالعه سابقه علمی و پژوهشی فرد متوجه میشویم که وی هیچگونه سابقه پژوهشی درباره موضوعیت کتاب قبلاً نداشته است. این بدین معنی است که اگر مثلاً شما بخواهید در مورد استرس و اضطراب کتابی بنویسید، میبایست قبل از آن پژوهشهایی مختلفی در آن حیطه انجام داده باشید و به اصطلاح امروزه نشان دهید که در موضوع نگارش کتاب حرفی برای گفتن دارید. اما اگر فردی هیچگونه پژوهش یا کار علمی معتبر در این حیطه نداشته باشد و کتابی را تألیف کند که همه منابع آن نشات گرفته از کارهای دیگران باشد، گویای آن است که بهتر بود نویسندگان چنین مقالاتی کتابی را به رشته تحریر میآوردند. این مساله بدان مفهوم نیست که اگر فردی پژوهشی در حیطه خاص نداشته باشد نمیتواند کتابی را پدید آورد، بلکه بیشتر هدف این است که در صورت پدید آوردن کتاب، آن را یک اثر گردآوری شده تلقی و ثبت کند نه یک اثر تألیفی.
متاسفانه هستند افرادی که با ترجمه متون مختلف از آثار مختلف کتابی را سازماندهی میکنند و آن را یک اثر تألیفی به نام خود به بازار کتاب روانه میکنند. حتی اگر فردی در یک حیطه چندین سال مشغول تدریس بوده و اکنون میخواهد کتابی را پدید آورد کند، در صورتیکه در آن حیطه پژوهش علمی انجام نداده است نمیتواند کتاب خود را یک اثر تألیفی قلمداد کند.
واقعیت این است که کار تألیف کتاب در یک حیطه خاص، بالاترین سطح از یک کار علمی است. شاید شما برخی کتابهای خارجی یا داخلی را مطالعه نمودهاید که در آن مؤلف برای بسیاری از مفاهیمی که مطرح میکند، قبلاً حرفی برای گفتن در آن مفاهیم داشته و عمدتاً در آن حیطهها به پژوهشها و کارهای بالینی خود و همکاران در کنار پژوهشهای دیگران استناد میکنند. اینگونه کتابها به این دلیلی که بسیار بر اساس کار عملی و تجربی نوشته شدهاند مطالعهشان معمولاً برای همگان لذت بخش و دلپذیر است.
در نهایت میخواهیم این مساله را مطرح نماییم، که کار تألیف کتاب یک کار علمی در بالاترین سطح خود است. این کار علمی باید بر اساس و استناد کارهای علمی مؤلف و سایرین به وجود آید. در غیر اینصورت، نباید به هر اثری به عنوان یک اثر تألیفی نگریست حتی اگر پدیدآورنده آن به اشتباه (چه عمدی و چه سهوی) نام آن را تألیف گذاشته باشد.
ترجمه کتاب و نکات مهم برای مترجمان
یکی از سختترین کارهای ممکن ترجمه کتاب است. شاید برخیها بر این باور باشند که کافی است شما به زبان مقصد و زبان مبدأ تسلط داشته باشید؛ اگر چنین تسلطی داشته باشید به راحتی میتوانید کتابی را ترجمه کنید و آن را آماده چاپ کنید. افرادی که سابقه ترجمه کتاب یا حتی ترجمه یک متن را داشتهاند به خوبی میدانند که ترجمه یک متن با ترجمه دقیق یک متن چه تفاوتهایی دارد. مخصوصاً اگر فردی بخواهد رسم امانتداری را رعایت کند و سعی کند هر آنچه که در کتاب است بدون اعمال نظر و سلیقه ترجمه نماید. حال این فقط بخشی از راه است. علاوه بر ترجمه خط به خط و دقیق، همه ما قبول داریم که هر کتابی با توجه به محتوای آن یک روح و فضایی دارد. هنر یک مترجم خوب انتقال دقیق پیام اصلی مترجم به خوانندگان است به همان شکلی که نویسنده انتظار داشته است. یقیناً این کار به صورت صد درصدی صورت نخواهد گرفت اما مترجم باید تمام تلاش خود را بکند. بسیاری از کتابها وجود دارند که بعد از ترجمه متن آن حتی جذابتر نیز شده است. استفاده از تعابیر، استعارهها و زیباییهای کلامی به شکلی که پیام اصلی گم نشود، یکی از هنرمندیهای یک مترجم است. برای یک ترجمه و چاپ کتاب خوب نکات بسیار زیادی وجود دارد. اما در اینجا ما سعی کردهایم با توجه به تجربیان مترجمان از جمله بهترین نکات را معرفی نماییم:
۱. زمان، کلیدیترین عنصر در ترجمه است. بسیاری از مترجمان به هر دلیلی سعی دارند در کوتاهترین زمان ممکنه کار ترجمه کتاب را به اتمام برسانند. برخی دیگر نیز دوست دارند آهسته آهسته کار ترجمه را پیش ببرند. نکته مهم آن است که هر دوی این حالات میتواند مضر باشد. بهترین حالت آن است که دیدی واقع بینانه از کتاب کسب کنید. برای این کار بهتر است کتاب را بررسی کنید و میزان کلمات و سختی و راحتی متن به کار رفته در آن را ارزیابی نمایید و بر اساسان یک جدول زمانی واقعبینانه برای خود طراحی کنید. این اولین و مهمترین قدم در ترجمه کتاب است. طرح برنامه زمانی باعث خواهد شد که شما عجله و شتاب بیمورد نکنید و اینکه کار را بیش از حد معمول طول ندهید. بسیاری از اوقات دیده شده است که طول کشیدن بیش از اندازه یک کار باعث شده که مترجم انگیزه ترجمه خود را نسبت به کتاب از دست بدهد و یا اینکه مشکلات دیگری مانع ادامه روند کار شود.
۲. سعی کنید دید کاملی نسبت به محتوای کتاب و موضوعات مهم آن بدست آورید. اینکه شما قبل از ترجمه تا حدود زیادی بدانید که پیام نویسنده کتاب چه بود است در ترجمه کتاب تأثیر فوقالعادهای خواهد گذاشت. برای مثال، اگر شما دید صحیحی از قهرمانان اصلی داستان پیدا کنید و بدانید مثلاً در ترجمه رمان قهرمان اصلی داستان چه کسی است، مطمئن باشید که روال و لحن ترجمه شما تغییر پیدا خواهد کرد. در کتابهای غیرداستانی نیز به همین منوال است. میبایست قبل از ترجمه پیام و قصد اصلی نویسنده از نوشتن کتاب را بفهمید و بعد کار ترجمه را شروع کنید. برای این کار میتوانید بخشها یا فصولی از کتاب را بخوانید و دید صحیحی از کتاب به دست آورید.
۳. درباره مؤلف کتاب تحقیق کنید. اگر مؤلف را نمیشناسید میتوانید یا وب سایت او را بررسی کنید، یا سایر کتابهای منتشر شدهاش را بررسی کنید. مطالعه بیوگرافی وی گاهاً اطلاعات بسیار خوبی از مؤلف بدست میدهد. در فضای اینترنت گاهاً نقد و نظرهایی درباره نویسندگان مختلف صورت میگیرد که اطلاعات بیبدیلی از سبک کاری و نوشتاری آن نویسنده به دست میدهد. همه این اطلاعات میتواند به صورت بسیار خوبی سمت و سو و لحن ترجمه شما را مشخصتر سازد.
۴. از لغتنامه قوی و خوب استفاده کنید. گاهاً در برخی ترجمهها مشاهده میشود که دایره واژگان مترجم بسیار محدود است. برای مثال از برخی واژگان به صورت مکرر و افراطی در ترجمه استفاده شده است. از اطلاعات و تصورات خود استفاده نمایید و به یاد داشته باشید که شما در حال بازگویی داستان به زبان خود هستید. میتوانید از قدرت زبان خود بدون اینکه خللی در پیام و فضای ترجمه رخ داده باشد استفاده کنید. برای مثال، وقتی نویسنده میخواهد موقعیتی را به صورت ناراحت کننده و کسل کننده تصویر کند، مترجم میتواند از قدرت زبانی خود استفاده نموده و در همان سطح مطلوب نویسنده، فضا را به همان شکل که ملموس خوانندگان خواهد بود مجسم کند.
چگونه کتاب ترجمه کنیم؟
وقتی قرار است که کتابی را ترجمه کنید اولین سوالی که به ذهنتان متبادر میشود این است که چگونه کتاب ترجمه کنیم؟ ترجمه کتاب یک کار خلاقته و هنری است که شامل انتقال آثار خلاقانه مانند رمان، شعر، تاریخ و فلسفه و … . از یک زبان به زبان دیگر است. اولین چیزی که هنگام ترجمه کتاب باید به آن توجه داشته باشید این است که بدانید شاید مؤلف یک کتاب فردی بسیار فرهیخته باشد و یا از لحاظ علمی و دانشگاهی در سطح بالایی است. همین توجه به این مساله کوچک موجب میشود که شما دید جدیدتری نسبت به ترجمه و چاپ کتاب پیدا کنید. اینکه در ترجمه اثر چنین فردی، چقدر باید دقیق و متخصص باشید. در زیر به برخی از اصول اصلی ترجمه کتاب اشاره میکنیم:
۱. در حیطهای که میخواهید ترجمه انجام بدهید تخصص داشته باشید.
توضیح این مساله تاحدودی سخت است اما برای روشن شدن آن اجازه دهید مثالی بزنیم. فرض کنید میخواهید از زبان آلمانی به زبان فارسی شعری را ترجمه کنید. برای اینکه فضای اشعار آلمانی را متوجه شوید، سعی کنید قبل از ترجمه اشعار متعدد آلمانی را بخوانید. همچنین، اگر شما در زبان فارسی خیلی کم شعر خواندهاید، صرف اینکه شما به زبان آلمانی و فارسی تسلط کامل دارید، نمیتواند تضمین کننده یک ترجمه خوب برای شما باشد. ترجمه خوب زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما فضای موجود در اشعار آلمانی و فارسی را متوجه شوید و با واژگان و پیچیدگیهای زبانی و زیباییهای آنها آشنا شوید. همچنین، اگر میخواهید برای مثال کتاب روانشناسی انگلیسی را به فارسی ترجمه کنید، باید حتماً چند کتاب روانشناسی را در آن حیطه بخوانید. غیر از این، تقریباً امکان ندارد که شما ترجمه خوب و دقیقی انجام دهید و خوانندگان مشتاق خواندن ترجمه شما باشند.
۲. مهارتهای نوشتاری در زبان مقصد را خوب یاد بگیرید.
این توصیه با توصیه شما ۱ ارتباط تنگاتنگی دارد. اگر شما فردی هستید که کتاب کم خواندهاید، مطمئن باشید دایره واژگانتان محدود خواهد بود. به این ترتیب، احتمال بسیار زیادی وجود دارد که در کل نوشتارتان از جملهها، کلمات و ساختارهای مشابهی استفاده کنید و همین مساله باعث شود خوانندگان از سبک نوشتاری شما خسته شوند.
۳. کار ترجمه کتاب را به صورت مستمر و در گامهای کوچک انجام دهید.
ترجمه کتاب کاری دشوار و سخت است. شما نمیتوانید به صورت پشت سرهم روزانه ۵ الی ۸ ساعت ترجمه کنید مگر اینکه بخواهید متن ترجمه شده را کسی نخواند و زود از شر آن خلاص شوید. ترجمه یک کتاب میبایست قدم به قدم و به صورت مستمر و با برنامه باشد. قبل از ترجمه کتاب سعی کنید برنامه ریزی برای ترجمه داشته باشید. زمانی را برای اتمام ترجمه اتخاذ کنید و مدت زمانی که رزوانه میتوانید به ترجمه بپردازید را مشخص نمایید. اگر بنابر برنامهریزی انجام شده میخواهید دو ساعت در روز ترجمه کنید این دوساعت را تبدیل به دو یک ساعت کرده و یک ساعت را مثلاً صبح و یک ساعت بعد از ظهر انجام دهید.
۴. درباره نویسنده کتاب اطلاعاتی را کسب کنید.
نویسنده کتاب، هر کسی که باشد و هر متنی را که نوشته باشد، آن متن بخشی از وجود او را منتقل نموده است. امروزه نقدهای بسیار زیادی بر روی کتب و مؤلفین مختلف در اینترنت موجود است. با مطالعه این نقدها و اینکه مؤلف کتابی که شما اثر وی را برای ترجمه انتخاب کردهاید اهل کجاست؟ و در چه زمانی این کتاب را نوشته و مردم چه دیدی نسبت به آثارش در کشور او دارند و اینکه چه کتبی را قبلاً نگارش نموده است، اطلاعات بیبدیلی به شما خواهد داد و همین امر موجب تقویت ترجمه شما و دقت آن خواهد شد.
۵. به یاد داشته باشید که هیچ ترجمهای نمیتواند ایدهآل باشد.
اگر بر این تصور باشید که میخواهید کتابی را ترجمه کنید و کتاب ترجمه شده دقیقاً همان چیزی باشد که مؤلف آن نوشته یک چیز را فراموش کردهاید! شما میبایست خود را دقیقاً به لحاظ فکری، احساسی و ذهنی تبدیل به مؤلف کتاب کنید. تنها در اینصورت است که کتاب دقیقاً همانی خواهد بود که مترجم نوشته است. بدیهی است که چنین تبدیلی غیرممکن است و نتیجه آن میشود که ترجمه کاملاً دقیق و ۱۰۰ درصدی نیز امری غیرممکن است اما شما میبایست تمام تلاش خود را به کار گیرید.
ترجمه کتاب بهتر است یا تالیف کتاب؟
بسیاری از دانشجویان و اساتید و همچنین افرادی که به تازگی وارد حوزه پژوهش شدهاند در زمینه چاپ کتاب تألیفی یا ترجمه یک کتاب مردد هستند. این تردید میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که از جمله آنها میتوان به سنگینتر بودن تألیف کتاب نسبت به ترجمه کتاب و از سوی دیگر امتیاز بسیار بالاتر کتاب تألیفی در مقابل کتاب ترجمه اشاره کرد. در اینجا به ارائه برخی راهکارها برای انتخاب تألیف یا ترجمه کتاب اشاره خواهیم کرد.
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید به این نکته توجه کرد که فردی که قصد چاپ کتابی را دارد دارای سابقه علمی و پژوهشی زیادی است یا نه. کتاب تألیفی زمانی مورد استقبال جامعه علمی یک رشته قرار میگیرد که نویسنده آن فردی معتبر در آن رشته باشد و پیش از این مورد قبول این جامعه قرار گرفته باشد. بدیهی است که کتاب تألیف شده توسط یک دانشجوی کارشناسی ارشد حتی اگر دارای بار علمی خوبی نیز باشد توسط اساتید آن رشته پذیرفته نخواهد شد. بنابراین توصیه ما برای دانشجویان این است که تا حد امکان بر روی ترجمه کتابهای با حجم سبک تمرکز نمایند و پس از چاپ چند کتاب به صورت ترجمه به تألیف کتاب بپردازند.
البته استثنایی که در این زمینه وجود دارد مربوط به چاپ کتاب از پایان نامه است. با توجه به اینکه معمولاً در اینگونه کتابها نام استاد راهنما نیز درج میشود میتوان این نوع کتابها را به عنوان کتاب تألیفی به چاپ رساند. با توجه به اینکه برای نگارش یک پایان نامه ارشد یا رساله دکتری مدت زمان زیادی صرف میشود و اساتید و داوران مختلفی برای کامل شدن آن همکاری میکنند، معمولاً نتیجه این پایان نامه به یک کتاب خوب ختم میشود. البته برای داشتن انسجام و کیفیت بهتر توصیه میشود که اینگونه کتابها یک بار دیگر توسط دانشجو یا استاد مربوطه بررسی و ویراستاری شود.
برای اساتید و مدرسان دانشگاه نیز تألیف کتاب تاثیرات بهتری نسبت به ترجمه کتاب خواهد داشت چرا که حداقل چند صد یا چند هزار دانشجو استاد مربوطه را میشناسند و چاپ کتاب میتواند در تثبیت جایگاه یک پژوهشگر نقش زیادی داشته باشد.
اطمینان از ترجمه کتابی که قبلا ترجمه نشده است؟
برای بسیاری از مترجمان حین تصمیمگیری برای ترجمه یک کتاب این سؤال پیش میآید که چگونه بدانیم کتابی قبلاً ترجمه نشده است؟ برای پاسخ یه این سؤال سعی کردیم در این مطلب روشی را ارائه کنیم. ترجمه و چاپ مجدد یک کتاب در شرایطی خاص ایرادی ندارد. اگر کتابی قبلاً توسط مترجم ضعیفی ترجمه شده و محتوای کتاب به گونهای است که نمیتوان از آن استفاده خاص نمود بهتر اینست که کتاب ترجمه مجدد شود. در این حالت هیچ نیازی به کسب اجازه از مترجم قبلی نیست و میباید صرفاً از مؤلف اصلی کتاب اجازه دریافت نمود. حتی کسب اجاز از ناشر داخلی نیز مورد نیاز نیست. در حالت بعدی، برخی مترجمان وجود دارند که نام آنها در حوزه ترجمه تبدیل به یک برند شده است. به گونهای که ترجمههای وی بسیار باکیفیت و فوقالعاده خوب است. در این حالت، ناشران معمولاً با بکارگیری چنین مترجمانی سعی میکنند کتاب را با ترجمه آنها روانه بازار کنند. یقیناً ترجمه این مترجم با سایر ترجمههای موجود در بازار تفاوتهای زیادی خواهد داشت. در هر صورت، اگر کتابی که شما در حال ترجمه آن هستید جز این دو حالت مطرح شده نیست، آنگاه میتوانید از روشی که در اینجا مطرح شده است استفاده کنید تا مطمئن شوید که کتاب قبلاً ترجمه نشده است.
تاکنون بارها و بارها در باب اهمیت اخذ مجوزهای رسمی در چاپ کتاب صحبت کردهایم و گفتهایم که اخذ مجوز قانونی کتاب را شناسنامهدار میکند و حافظ منافع مادی و معنوی شما میشود. حال، یکی از کاربردهای مجوز قانونی در کتابهای ترجمه شده است. برای مثال شما کتابی را دو سال پیش ترجمه کرده و حتی چاپ کردهاید اما متاسفانه گروهی که کتاب شما را چاپ کرده است برای آن مجوز فیپا و شابک دریافت ننموده است. حال فرد دیگری همان کتاب را ترجمه نموده و اقدام به اخذ مجوز رسمی کرده و آن را دریافت میکند؛ در این شرایط تنها کتاب رسمی و قانونی قابل فروش کتاب دوم میباشد و میتوان گفت مترجم اول نه از لحاظ مادی و نه از لحاظ معنوی نفعی نمیبرد.
حال، یکی از روشهای بررسی اینکه کتابی قبلاً چاپ شده است یا خیر، جستجو در کتابخانه ملی میباشد. شما میتوانید عنوان انگلیسی کتاب را وارد کنید تا بدانید کتاب چاپ شده است یا خیر.
البته مسائل مختلف زیادی در این جستجو وجود دارد. اول اینکه برخی از ناشران متاسفانه بیدقتی کرده و عنوان انگلیسی کتاب را در صفحه شناسنامه وارد نمیکنند. که در این صورت طبیعتاً با جستجوی عنوان انگلیسی کتاب به جایی نخواهید رسید. در این صورت میتوانید به صورت حدس و گمان ترجمه عنوان انگلیسی کتاب را وارد کنید و به این شکل نیز امتحان نمایید.
به یاد داشته باشید که اگر با عنوان دقیق انگلیسی جستجو کرده و به نتیجهای نرسیدید میتوانید ترجمه عنوان را امتحان کنید. این تاکید به خاطر آن است که احتمال دارد مترجم، ترجمه دیگری از یک عنوان خاص انجام داد باشد که با کلید واژه جستجوی شما یکسان نیست.
یکی دیگر از راههای بسیار خوب برای اینکه مطلع شویم کتابی قبلاً ترجمه نشده است آن است که عنوان کتاب را در گوگل سرچ کنیم. از آنجایی که عنوان انگلیسی است احتمال دارد که شما نتیجه مطلوب را دریافت نکنید. اما اگر چند کلمه فارسی نیز به جستجوی خود اضافه نمایید احتمال زیاد نتایج بهتری کسب کنید. مثلاً، افزودن اصطلاح «چاپ و ترجمه کتاب … »، «ترجمه و انتشار کتاب … ». با این دو روش ذکر شده شما میتوانید جستجوی جامعی انجام دهید و تاحدود زیادی از ترجمه یا عدم ترجمه کتاب خاصی اطمینان نسبی حاصل کنید.
مراحل ترجمه و چاپ کتاب در ایران
ترجمه کتاب یکی از کارهای بسیار ارزنده در عرصه علم میباشد. از طریق ترجمه متون و کتابهای مختلف، فرهنگها بیشتر با یکدیگر آشنا میشوند و اینکه علم و یافتههای جدید علمی با سرعت بیشتری بین ملتهای مختلف میچرخد. بسیاری در ایران علاقمند هستند تا در حوزه ترجمه کتاب فعالیت کنند. برای چنین علاقمندانی تقریباً میتوانیم بگوییم که هیچ منبع اطلاعاتی برای اینکه بدانند جهت ترجمه کتاب چه مراحلی را میبایست سپری کنند، وجود ندارد. در این مطلب که با عنوان مراحل ترجمه کتاب و چاپ کتاب در ایران ارائه دادهایم سعی داریم تا به مترجمان و علاقمندان به ترجمه مراحل ترجمه کتاب را معرفی نماییم تا بتوانیم اندکی مسیر این راه دشوار را برایشان هموارتر کنیم.
۱. انتخاب کتاب
انتخاب کتاب بسیار مهم است. گاهاً مشاهده شده است که مترجمین متاسفانه کتابی که قبلاً توسط کسی دیگر ترجمه شده است را مجدداً ترجمه میکنند که به نظر کاملاً اتلاف وقت و انرژی میباشد و ناشران نیز هیچ علاقهای به چاپ آن کتاب ندارند. البته استثناهایی وجود دارد که برخی مترجمان بسیار مشهور کتابی را مجدداً ترجمه میکنند که فروش و درخواست این ترجمه بسیار بیشتر از ترجمههای دیگر میشود؛ یا اینکه کتابی با اشکالات بسیار زیاد ترجمه شده است که مترجمی دیگر نیاز است تا کتاب را مجدداً ترجمه کند که این موارد استثنا هستند. بنابراین، ما توصیه میکنیم که قبل از انتخاب کتاب برای ترجمه، نام فارسی و انگلیسی (هر دو) آن را در کتابخانه ملی جستجو کنید. اگر چنین عنوان کتابی تاکنون ترجمه و چاپ نشده است، میتوانید نسبت به ترجمه آن اقدام کنید. البته در فواصل مختلف (حین ترجمه) نیز میتوانید از کتابخانه ملی استعلام بگیرید زیرا احتمال دارد مترجمی جلوتر از شما کتاب را ترجمه نموده و آن را برای دریافت مجوز چاپ به کتابخانه ملی ارسال نموده است.
۲. کسب اجازه از ناشر
مرحله دوم و بسیار مهم، کسب اجازه از ناشر کتاب است. گهگاهی ناشرین به دلایلی اجازه ترجمه را نمیدهند، اما مطمئن باشید احتمال رخدادن این مساله ۱۰ درصد است. معمولاً وقتی شما برای ترجمه کتاب اجازه میخواهید، ناشر کتاب این اجازه را به شما خواهد داد. ناشران معمولاً با دریافت مبلغی که عمدتاً هم خیلی بالا نیست این اجازه را در اختیار مترجم قرار میدهند. البته ناشران احتمال دارد به مترجم بگویند قبل از ترجمه و دادن اجازه میبایست ناشری را پیدا کند. احتمال دارد ناشران اجازه ترجمه را مستقیماً به خود مترجم ندهند و از مترجم بخواهند تا ناشری پیدا کند. اگر شما اجازه ترجمه را از ناشر گرفته باشید، ناشر تمامی اطلاعات کمکی دیگر را که برای چاپ کتاب به درد شما خواهند خورد ارسال میکنند. برای مثال، به برخی از کتابهایی که ترجمه شدهاند نگاه کنید؛ عکسهای موجود در آنها عمدتاً اسکن شده و با کیفیت بسیار پایین هستند که این نشان میدهد مترجم یا ناشر از ناشر اصلی اجازه ترجمه نگرفته است. اگر چنین اجازهای میگرفتند ناشر اصلی معمولاً عکسها و شکلهای اصلی را در قالب سی دی یا فایلهای بسیار باکیفیت برای شما ارسال خواهند نمود.
۳. پیدا کردن ناشر برای چاپ کتاب ترجمه
کار بعدی که شما بهتر است انجام دهید پیدا کردن یک نشر برای سرمایهگذاری بر روی کتاب و چاپ آن است. در حقیقت، بهترین کار این است که شما همزمان با انجام امور مرحله دو، به پیدا کردن ناشر نیز بپردازید. وقتی ناشری بر روی کتاب سرمایهگذاری میکند کار حرفهایتر میشود و مترجم در یک فرآیند حرفهای کار ترجمه را به پیش خواهد برد و از منافع مادی و معنوی اثر خود بعد از چاپ برخوردار خواهد شد.
۴. آماده کردن فایل نهایی ترجمه و ارسال به ناشر
بعد از ترجمه کتاب، مترجم میبایست فایل ترجمه شده را به ناشر ارسال کند. یقیناً، به هر میزان که اشتباهات تایپی و ترجمهای در فایل ارسالی کمتر باشد، کتاب به همان میزان سریعتر برای دریافت مجوزها و مراحل بعدی چاپ کتاب آماده خواهد شد.
۵. دریافت مجوزهای فیپا و شابک
انتشارات بعد از بررسی کامل و همه جانبه کتاب، و ویراستاری ادبی و علمی و صفحهآرایی، سریعاً برای اخذ مجوزهای قانونی یعنی شابک و فیپا اقدام میکند. دریافت این مجوزها هرچقدر سریع انجام شود میتواند حافظ منافع مترجم و انتشارات باشد.
۶. چاپ کتاب
بعد از اخذ تاییدات لازم، مترجم و ناشر تفاهماتی را بر سر قیمت کتاب، تعداد تیراژ کتاب و درصد مترجم و موارد دیگر انجام میدهند. بعد از رسیدن به این تفاهمات، کتاب برای چاپ نهایی راهی چاپخانه میشود.
چاپ کتاب به زبان انگلیسی
بسیاری از پژوهشگران و مولفان در ایران با این سؤال مواجه هستند که آیا میتوانند در ایران کتابی را به زبان انگلیسی چاپ کنند یا خیر. شاید قبل از پاسخ دادن به این سؤال بهتر باشد سؤال دیگری را نیز مطرح نماییم و آن اینکه چه ضرورتی برای چاپ کتاب انگلیسی در داخل کشور وجود دارد؟ و یا اینکه چرا برخی از مولفان اصرار به چاپ کتاب به زبان انگلیسی دارند؟ سعی میکنیم در این مطلب به این سؤال و همه سوالاتی که مطرح شد در ذیل مطلبی با عنوان چاپ کتاب به زبان انگلیسی پاسخ دهیم.
بسیاری از پژوهشگران، دانشجویان و اساتید و مولفان بر حسب رشته تحصیلی خود مانند آموزش زبان انگلیسی یا ادبیات انگلیسی تمایل زیادی دارند تا تالیفات خود را به زبان انگلیسی نشر دهند. این مولفان برای انتقال بهتر مفاهیم و منظور به مخاطبان خود ترجیح میدهند کتاب را به زبان انگلیسی چاپ نمایند.
در برخی از حوزهها مانند حوزه کامپیوتر و حیطه برنامه نویسی، از آنجایی که مؤلف احساس میکند بسیاری از مخاطبینش از طریق زبان انگلیسی بهتر میتوانند مفاهیم را درک کنند و یا اینکه انتقال آموزهها از آنجایی که هنوز برای بسیاری از واژگان معادلهای فارسی وجود ندارد و یا اینکه برای ترجمه برخی اصطلاحات معادلهای مشترکی وجود ندارد ترجیح میدهند اگر کتابی در این زمینه بنویسند به زبان انگلیسی نوشته شود.
گروه دیگر از افراد نیز به خاطر اهدافی مانند مهاجرت و استفاده از کتاب به عنوان رزومه پژوهشی و علمی ترجیح میدهند کتاب خود را به زبان انگلیسی چاپ کنند. بسیاری از دانشگاهها و مراکز علمی و آموزشی جهان برای کتابهایی که به زبان انگلیسی چاپ شدهاند توجه بیشتری قائل هستند و مولفان با توجه به این مساله ترجیح میدهند کتاب خود را به صورت زبان انگلیسی چاپ کنند.
این دلایل و سایر دلایلی که میتواند باشد ولی ما در اینجا مطرح ننمودهایم از جمله عواملی هستند که مولفان را برآن میدارد تا به چاپ کتاب به زبان انگلیسی روی آورند.
برای چاپ کتاب به زبان انگلیسی در ایران، شرایط و ضوابط خاصی وجود ندارد. دقیقاً به همان شکلی که یک کتاب به زبان فارسی در ایران چاپ میشود، میتوان یک کتاب به زبان انگلیسی چاپ کرد، منتها تفاوتها و الزامات اندکی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- عنوان کتاب حتماً میبایست به صورت فارسی نیز بر روی کتاب درج شود. علاوه بر اینکه عنوان انگلیسی بر روی کتاب درج میشود، در کنار آن عنوان فارسی کتاب نیز میبایست آورده شود.
- اسامی نویسنده یا نویسندگان میبایست به صورت فارسی هم آورده شود. علاوه بر شکل لاتین اسامی نویسندگان، بر روی جلد کتاب، شکل فارسی آنها نیز میبایست ذکر شود.
- شناسنامه کتاب به زبان فارسی خواهد بود. در شناسنامه کتاب معمولاً نام انتشارات، شماره کتابشناسی، شماره شابک و سایر اطلاعات آورده میشود. تمامی اطلاعاتی که در شناسنامه کتاب ذکر خواهد شد به زبان فارسی میبایست آورده شود.
- این شرایط جزو مهمترین شرایط موجود برای چاپ کتاب به زبان انگلیسی میباشد. مولفان میتوانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و چاپ کتاب به زبان انگلیسی با همکاران حاضر در نشر از طریق تلفن و ایمیل در ارتباط باشند.
توصیه های جامع از نگارش تا چاپ کتاب
نگارش و چاپ کتاب خوب یک موفقیت بزرگ محسوب میشود. نگارش و چاپ کتاب خوب این شانس را به شما میدهد که نام خود را به خوانندگان معرفی کنید و در میان آنها شهرتی کسب کنید و در کنار آن درآمدی نیز داشته باشید. در این مطلب سعی میکنیم برخی از بهترین نکات ممکنه را در نگارش و چاپ کتاب گردآوری کنیم. واقعیت این است که بسیاری از نویسندگان معروف اگر نوشتههای خود را در صندوق خانه خود نگه میداشتند به شما اطمنیان میدادیم که هیچ وقت شهرتی کسب نمیکردند. در واقع این نگارش کتاب و چاپ و انتشار آن است که میتواند این مزیت را به شما ارائه کند. همچنین، تا زمانیکه کتابی به وجود نیامده و خوانده نشود، هیچگاه نمیتوان نوشتههای فردی را ارزیابی کرد و خوانندگان نیز به دنبال آثار او باشند. بنابراین، تبلیغات منفی دیگران را کنار بگذارید و کارتان را شروع کنید. بسیاری از بزرگترین نویسندگان قبل از اینکه کتابی را بنویسند اگر به دوستان و آشنایان آنها گفته میشد که در ۲۰ سال آینده این فرد تبدیل به مشهورترین نویسنده جهان خواهد شد، شاید پوزخندی تحویل شما میدادند. یا بارها برخی ورزشکاران را دیدهاید که قبل از ورود به ورزش حرفهای بسیاری باور نمیکردند که این فرد بتواند حتی روزی در ورزشگاه به عنوان تماشاگر حاضر شود؛ اما با تعجب و شگفتی دوستان و آشنایان بعد از مدت کوتاهی در بهترین عرصههای بینالمللی ورزشی حاضر شده و حتی قهرمانیهای بسیار مهمی را کسب نمودهاند. بنابراین، واکنشهای منفی احتمالی اطرافیان را کنار بگذارید و اگر به کار نویسندگی علاقه دارید شروع کنید. در این مطلب قصد داریم به چاپ کتاب و توصیف جامع فرآیند آن بپردازیم و نکات مهم و مراحل آن را بازگو کنیم.
مرحله اول: نگارش کتاب
۱ تدوین لیست ایدهها: فهرستی از ایدههای خلاقانه خود را تهیه کنید و سپس یکی از آنها را برای نگارش کتاب انتخاب نمایید.
- از اینجا شروع کنید که در حقیقت چه نوع کتابی را میخواهید نگارش کنید. آیا قصد دارید کتابی علمی و دانشگاهی در حیطههای ریاضی، اقتصاد و غیره چاپ کنید یا میخواهید رمان بنویسید و یا زندگی نامه خود را نگارش کنید؟
- هر نوع کتابی که انتخاب کنید خوب است اما نکته اصلی در این ماجرا این است که شما در حقیقت بدانید ایدهتان چیست و آن را دنبال کنید.
- استفن کینگ نویسنده معروف میگوید که ایدههایی که به ذهنتان میاید را ننویسید! به زعم او نوشتن ایدهها بهترین راه برای زنده نگه داشتن دایمی ایدههای بد است! البته این گفته استفن کینگ به این معنی نیست که شما نباید ایدههای خود را بنویسید. بیشتر منظور او این است که اگر یک ایدهای خوب و قوی باشد بدون اینکه در جایی نوشته شود به راحتی میتواند در ذهن نویسنده باشد. منظور او این است که ایدهای که اگر شما سریعاً در جایی ننویسید فراموش خواهید کرد احیاناً ایده ضعیفی است. سعی کنید ایدههایتان را بنویسید.
- همین که توانستید ایدهای الهام بخش به دست آورید، شروع به نگارش کتاب کنید.
۲ نگران اشتباهها نباشید، آنها را میتوانید بعداً اصلاح کنید.
به جزییات و اشتباهات کوچک توجه نکنید و سواس به خرج ندهید و فقط بنویسید. اگر شما در آغاز به جزییات بپردازید و سعی کنید هیچگونه اشتباهی در نگارش وجود نباشد، نمیتوانید داستان را به جلو ببرید.
- هنگام نوشتن کتاب نسخههای اولیه مختلفی به وجود میآید. رفته رفته این نسخ اولیه تکمیلتر میشوند و شاید در نهایت نسخه نهایی به شکلی درآید که در مقایسه با نسخههای اولیه تغییرات گستردهای را بر خود دیده باشد. این نکته بسیار مهم است: در نظر داشته باشید که شما در آغاز صرفاً میخواهید ایده خام موجود در ذهنتان را به کلمات تبدیل کنید و بر روی کاغذ بیاورید. بنابرانی، وسواس را در مراحل مقدماتی کنار بگذارید. بسیاری از نویسندگان مبتدی از این مساله آگاهی ندارند و همین که ۱۰ یا ۲۰ صفحه از کتاب را مینویسند شروع به ارزیابی آن توسط خود یا دیگران میکنند و از آنجایی که اعتماد به نفس کمی دارند احتمال بسیار زیاد با بازخوردهای منفی روبرو شده و نگارش را به کل کنار بگذارند. از این رو نکتهای که در بالا گفتیم بسیار حائز اهمیت است. شما در نسخههای اولیه کتاب میخواهید صرفاً ایده خود را پیاده سازی کنید. این کار شبیه مجسمه سازی است. اگر فردی آماتور به مراحل اولیه مجسمه سازی نگاه کند یا اگر مجسمه ساز در اوایل کار خود از افراد آماتور کنار خود درباره کیفیت کار خود نظر خواهی کند مطمئناً بازخورد منفی خواهد گرفت اما بعد از گذر زمان و شکل گرفتن کار، نظرات متفاوت خواهد بود.
- بر روی شخصیتهای داستان خود تمرکز کنید. بدیهی است که کتب دانشگاهی از این امر مستثنی هستند. در کتابهای رمان، خوانندگان بسیار علاقمند به شخصیتها میشوند و موقعیتها و فضاهایی که نویسنده آن شخصیتها را قرار میدهد. هرچند برنامه و طرح داستان در ظاهر داستان را به جلو میبرد، اما ارتباطات و کنشهایی که شخصیتهای داستان با همدیگر دارند و کیفیت آنها در واقع داسنان را پر خواننده و پرفروش میکند.
- به این تمرکز کنید که درباره چه کسی مینویسید. بعد از مشخص شدن پاسخ سؤال «چه کسی»، به سؤالات دیگر یعنی «چه زمان»، «چه چیز»، «کجا»، «چرا» و «چگونه» پاسخ دهید. سعی کنید در نگارش رمان خود به این سؤالات دقیق پاسخ دهید. مثلاً داستان شما درباره مردی کهنسال است. در مراحل دیگر باید در داستان بگویید این داستان چه زمانی اتفاق افتاده، چه چیزهایی وجود دارد، کجا اتفاق افتاده، چرا اتفاق افتاده و چگونگی آن را نیز بیان نمایید.
۳. برنامه روزانه برای نگارش کتاب داشته باشید. منظورمان این نیست که طوری برنامه ریزی کنید که در طول روز بیشتر اوقات به کار نوشتن بپردازید. برعکس، منظورمان این است که برای خود روزانه مشخص کنید که حداقل چقدر میتوانید بنویسید، سپس حداقل خود را رعایت کنید.
- اینکه شما مقرر کردهاید روزانه ۳۰۰ کلمه بنویسید یا اینکه تصمیم دارید رزوانه ۱ ساعت بنویسید بهتر است عزم خود را برای رعایت تصمیم خود جزم کنید. ۳۰۰ کلمه در روز نمیتواند آمار خوبی باشد اما برای شروع کار نوشتن خیلی خوب است. اگر سرتان شلوغ است و وقت آزاد ندارید میتوانید اهداف کوچکتری را انتخاب کنید تا براحتی به آن اهداف برسید.
- اهداف بزرگ به سختی بدست میآیند و باعث میشوند که احتمالاً بعد از ناکامی در رسیدن به آن مدتی بعد کلاً کار نگارش را ترک کنید. اگر قدمهای خود را کوچکتر شروع کنید، این انگیزه و توان را خواهید داشت که رفته رفته خود را تقویت کنید و در نهایت به هدف بزرگ نیز دست یابید.
- میتوانید بعد از گذشت مدتی اهدافتان را بزرگتر کنید. اگر در آغاز با ۳۰۰ کلمه شروع کردهاید میتوانید در مراحل بعد به ۵۰۰، ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ و … کلمه در روز افزایش دهید. در کار نوشتن پدیدهای وجود دارد که معمولاً نویسندگان حتی مجرب با آن مواجه میشوند. این پدیده توفق نام دارد. یعنی شما هرچند انگیزه و توان نوشتن را ندارید اما عملاً هیچ چیزی به ذهنتان نمیآید بنویسید. در این جا بهتر است اطلاع داشته باشید که بزرگترین نویسندگان هم به این مساله دچار میشوند و امری رایج است. بهتر است همان وقت را برای نگارش بگذارید هرچند اگر نتوانستید حتی یک کلمه نیز بنویسید. میتوانید در این زمان نوشتههایتان را مرور کنید و بخوانید. بعد از مدتی کوتاه این پدیده از بین خواهد رفت و شما مجدداً به نوشتن خواهید پرداخت.
- در یک اتاق ساکت و آرام کار نوشتن را انجام دهید. حتی اگر عادت دارید بیرون از خانه و در پارکها و کافیشاپها بنویسید، سعی کنید گوشهای دنج را برای خود انتخاب کنید تا با بالاترین حد تمرکز بنویسید.
۴. سخت کوش باشید. بسیاری از نویسندگان کار خود را با قدرت شروع میکنند اما در ادامه به خاطر سرعت کمی که دارند مضطرب، خسته و ناامید میشوند. بهترین راه مقابله با این حالت آن است که خودتان را به زور هم که شده بر روی صندلی نگه دارید. واقعیت هیچ کاری راحت نیست و در همه کارها انسانها احساس خستگی میکنند. نسل بشر و حیوانات به این خاطر هنوز ادامه دارد که والدین انسان مخصوصاً مادر سختی و تلاش بسیاری را به تحمل کرده است. اگر تحمل این سختی اتفاق نمیافتاد هیچ نوزادی به بلوع نمیرسید. بنابراین، حتماً باید خود را تحت فشار بگذارید و سخت کوش باشید.
- رسیدن به هدف روزانه سرلوحه کارتان باشد. خودتان را بر روی صندلی به اسارت بگیرید تا هدف روانهتان را تمام کنید. غیر از این پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
- بسیاری از نویسندگان، کار نویسندگی را در کنار کار و یا مسئولیتهای متفاوت خود انجام دادهاند. برای مثال، جان گریشام، بسیاری از کتابهای پرفروش خود را در کنار کار وکالت خود نگارش کرده است. او صبحها زودتر بیدار میشد و یک صفحه از کتاب را مینوشت.
- نویسندگی را همانند عادت به غذا خوردن تبدیل به یک رفتار حیاتی برای خود کنید. جایی را برای انجام این کار اختصاص دهید و در زمانهای خاصی در آنجا حاضر شوید و کارتان را انجام دهید.
۵. از دیگران بازخورد دریافت کنید. احتمالاً شما فردی محافظه کار باشید و بخواهید مادامی که کتاب تمام نشده و به چاپ نرسیده در دسترس دیگران قرار ندهید. اما این کار اشتباه است. از افرادی که به آنها اعتماد دارید و میدانید که با شما صادق هستند نظرخواهی کنید و نوشتههایتان را در اختیار آنها قرار دهید.
- اگر انجمنی در نزدیکی محل سکونتان وجود دارد که در آن نویسندگان شرکت میکنند، در آن شرکت کنید. این گروه به شما کمک خواهند کرد که ایدههایتان را پروبال دهید و خود را بروزتر کنید.
- از اینترنت استفاده کنید. اگر به چنین گروههایی دسترسی ندارید، از اینترنت استفاده کنید و بخشهایی از کتاب خود را با انتشار در آنها به ارزیابی بگذارید. در فضای مجازی کانالها و گروههایی وجود دارند که با ارائه بازخوردهای خوب میتوانند به شما کمک کنند.
مرحله دوم: ویرایش کتاب و آماده شدن برای چاپ کتاب
۱. کتاب خود را سازماندهی کنید. همین که کار نگارش کتاب تمام شد، سعی کنید بر اساس دستورالعملهای ناشرین، آن را سازماندهی کنید. در زیر به برخی از دستورالعملهای مهم و کلی اشاره میکنیم.
الف) کتاب داستان کودکان
- برای گروه سنی ۵ تا ۸ سال بهتر است کتاب بین ۵ هزار تا ۱۰ هزار کلمه باشد.
- روه سنی ۸ تا ۱۰ سال بهتر است کتاب بین ۱۰ تا ۳۰ هزار کلمه باشد.
- برای گروه سنی ۱۱ تا ۱۴ سال بهتر است کتاب بین ۳۰ تا ۵۵ هزار لغت داشته باشد.
ب) رمان بزرگسالان
- برای گروه سنی بین ۱۳ تا ۱۶ سال کتاب بهتر است ۴۰ تا ۶۰ هزار کلمه باشد.
- برای افراد بالع و بالای ۱۶ سال بهتر است کتاب بین ۴۰ تا ۱۰۰ هزار کلمه داشته باشد.
قطعاً دستورالعملهای دیگری نیز وجود دارد که شما میتوانید این دستورالعملها را با برقراری تماس با همکاران ما در انتشارات کتیبه نوین دریافت کنید.
۲. بررسی مجدد و ویرایش مجدد داستان. کار ویرایش را زود تمام نکنید. بارها و بارها سعی کنید کتابتان را ویرایش کنید و از این کار خسته نشوید.
- بعد از اتمام کار نگارش کتاب سعی کنید اول چند روزی استراحت نمایید سپس کار ویرایش کتاب را شروع کنید. ویرایش بلافاصله بعد از اتمام نگارش باعث میشود که شما برخی اصول را از یاد ببرید.
- هنگامی که کار ویرایش کتاب را شروع کردید، اگر به هر دلیلی در تغییر برخی از بخشهای کتاب ناتوان شدید، سعی کنید ویرایش را ادامه ندهید. چون احتمال دارد بعداً آن بخشی را که نتوانستید تغییر دهید را تغییر بدهید و مجبور شوید ویرایش سایر بخشها را نیز مجدداً انجام دهید.
- ویرایش زیاد هم میتواند خوب باشد و هم بد. بنابراین، اجازه دهید دیگران نیز کار شما را بخوانند و ویرایش کنند. دید فرد دیگر متفاوت با دید شماست و احتمال دارد آنچه که شما ندیدهاید را دیگران ببینید.
- اجازه دهید دیگران توصیههایی برای کتاب شما داشته باشند و آنها را بنویسند. شما میتوانید بعداً این توصیهها را بخوانید و بعداً در صورتی که آنها وارد باشند تغییرات همسو را اعمال کنید.
- قرار نیست توصیههای دیگران را مو به مو اجرا کنید. شاید شما نخواهید برخی از توصیههای انجام شده را عملیاتی کنید و به نظر شما انجام این توصیهها ساختار داستان را به هم ریزد.
۳. برای کتابتان یک ادیتور یا ویرایشگر انتخاب کنید. ویرایش انواع مختلفی دارد و مطمئن باشید شما نخواهید توانست همه انواع این ویرایشها را خودتان به تنهایی انجام دهید. ویرایشگری یک شغل حرفهای است و برای اینکه کارتان حرفهای باشد یک ویرایشگر پیدا کنید. فراموش نکنید که کنار هر نویسنده بزرگی یک ویرایشگر خوب نیز وجود داشته و دارد.
- ویرایشگر خوب میتواند روایت داستان شما را راحتتر و روشنتر و شفافتر کند و گیجی احتمالی خواننده را از بین ببرد.
- ویرایشگر میتواند زبان روایت داستان را به شکلی تغییر دهید که هیچگونه ابهامی در آن دیده نشود و از استفاده بیمورد و مداوم شما از برخی اصطلاحات و افعال که باعث رنجش خواننده میشود جلوگیری کند.
- ویرایشگر کتاب شما را از هر نظر به یک کتاب حرفهای تبدیل خواهد کرد.
۴. آخرین بازبینیها را انجام دهید و کارتان را آماده چاپ بکنید. بعد از اینکه شما و ویرایشگرتان کار ویرایش را به اتمام بردید، به نکات زیر توجه کنید تا مطمئن شوید همه چیز خوب است:
- مطمئن شوید که عنوان خوب و جذابی را برای کتابتان انتخاب نمودهاید.
- در شبکههای اجتماعی نسبت به کتاب خود بحثها را شروع کنید. میتوانید در شبکههای اجتماعی صفحهای را درست کنید و درباره کتابتان اطلاعات هیجان انگیز ارائه دهید تا ذهن خوانندگان و توجه آنها را جلب کنید.
مرحله سوم: چاپ کتاب
سعی کنید ناشری خوب انتخاب نمایید. برحسب موضوعیت کتابتان سعی کنید ناشر مناسبی را انتخاب کنید. ناشران افرادی حرفهای هستند که میتوانند در دریافت مجوزها، چگونگی چاپ کتاب، انتخاب نوع صفحه و طراحی جلد و موارد دیگر مشاورههای تخصصی ارائه دهند.
- به یاد داشته باشید که شما همیشه به ناشر احتیاج خواهید داشت. اگر ناشری را انتخاب نکنید و سعی کنید تمام کارهای چاپ را خودتان انجام دهید، بزودی متوجه خواهید شد که چرا تاکید داریم تا ناشری را انتخاب کنید. واقعیت وجود فرآیندهای مختلف و پیچیده و وقت گیر در چاپ کتاب به حدی است که شما نخواهید توانست به سادگی آن را پیش ببرید.
- ناشرین معمولاً دستورالعملهای خاصی برای چاپ کتابهای خود دارند. بنابراین، سعی کنید قبل از یافتن ناشر، تغییرات اضافی در نمای ظاهری کتاب اعمال نکنید. ناشران با داشتن نیروی انسانی متخصص، خواهد توانست دستورالعملهای خود را پیاده سازند و یا با ارائه دستورالعملهای خود، به شما اطلاع خواهند داد که تغییرات چگونه باید اعمال گردد. منظور از تغییرات مواردی مانند:
- فونت مورد استفاده
- سایز مورد استفاده
- وجود یا عدم وجود خلاصه کتاب
- مقدمه و پیشگفتار
- و موارد دیگر
تحلیل بازار و چاپ کتاب
یکی از مهمترین مراحل چاپ کتاب، تحلیل بازار کتاب است. تحلیل بازار کتاب چیست و دقیقاً به چه فرآیندهایی اطلاق میشود؟ در این مطلب میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم و روشن سازیم که چرا تحلیل بازار میتواند همانند چراغی در دست نویسندگان، آنها را راهنمایی کرده و موفقیتشان را تضمین کند. چاپ کتاب یک صنعت است و تمامی ویژگیهای صنایع دیگر را دارد. برای مثال، وقتی یک کارخانه تولیدی، به تولید محصولات خود میپردازد، تمام توان خود را به کار میگیرد که در آغاز نیاز مشتریان خود را بشناسد، ضعفهای دیگر رقبای خود را تحلیل کند، و آنها را در نهایت راضی نگه دارد. هرچند، به معنای واقعی کلمه میتوان صنعت چاپ کتاب را یک صنعت صرف مادی دانست، اما مسائل اقتصادی شریان حیاتی هر جریانی است و صنعت چاپ نیز از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین، چه نویسندگان کتاب و چه ناشران کتاب از تحلیل بازار سود خواهند برد.
بسیاری از ناشران کتاب مسئولیت تحلیل بازار را خود به عهده میگیرند. یعنی بازار را تحلیل کرده، شکافها و نقایص را تشخیص میدهند، نیازهای جدیداً به وجود آمده را کشف میکنند و برحسب این تحلیل و ارزشیابی اولیه به نویسندگان پیشنهاد نگارش میدهند. باید بگوییم که بهترین نوع چاپ کتاب همین روش است. معمولاً برونداد این روش کتابی بسیار باارزش و پر مخاطب خواهد بود که از بعد معنوی باعث رفع مشکل بسیاری از مخاطبان خواهد شد و از بعد مادی فروش مستمر و بسیار خوبی را خواهد داشت.
در شکل دیگر چاپ کتاب، خود نویسنده این تحلیل بازار را انجام میدهد. احتمال دارد نویسنده کتاب بخشی از جامعه آموزشگاهی است و با مخاطبان خود رابطه مستقیمی دارد و نیازهای آنها را خوب تحلیل نموده و کتابی را نگارش کرده است. این روش نیز روش خوبی است. منتها این اشکال وجود دارد که شاید نویسنده از بازار کتاب اطلاعی ندارد و مشابه کتاب وی و چه بسا قویتر از آن شاید قبلاً چاپ شده است. در این حالت، تمامی انرژی و زمان نویسنده به هدر خواهد رفت و احتمالاً انتشارات مختلف نیز تمایلی به چاپ این کتاب نداشته باشند.
در روش سوم که بدترین روش ممکنه میباشد، مؤلف بدون توجه به هیچ فاکتوری به نگارش یا ترجمه یک کتاب میپردازد و حتی در یک انتشارات نیز کتاب خود را به چاپ میرساند. این روش یکی از ضعیفترین روشهای ممکنه میباشد. در این روش نابودی منابع مهم و با ارزشی چون وقت و هزینه، کاغذ و مواد مربوط به چاپ کتاب قطعی است.
بهترین روش آن است که نویسندگان خود را به ناشران معرفی کنند تا اگر ایدهای داشته باشند به آنها معرفی کنند (همانند روش اول). بنابراین میتوان گفت که تولید کتاب باید بر اساس یک برنامه و هدف باشد. بسیاری از نخبگانی که به نگارش رمانهای ماندگار پرداختهاند یقیناً بازار را تحلیل نکردهاند. اما اگر تاریخ مختص هر کشور را بخوانید متوجه میشوید که آثار نویسندگان نخبه آیینه تمام نمایی از نیازهای آن روز مردم سرزمینشان بوده است. مردم با خواندن آثار آنها به سوالاتی که اخیراً و یا شاید دههها ذهن آنها را به خود مشغول نموده بود پاسخ گرفتهاند. این دقیقاً همان تحلیل بازار است منتها چنین نخبگانی بسیار انگشت شمار هستند تا در آثار خود به سؤالات جهان شمول و وسیع پاسخهایی ارائه دهند و یا موضوعات را حلاجی کنند. نویسندگان در سطح معمولی و خوب اصولاً حیطه اختصاصیتری را میبایست انتخاب نمایند و باید مطمئن شوند که این حیطه اختصاصی مخاطبانی را دارد.
چاپ کتاب و اهمیت تحلیل بازار از این نوشته تقریباً مشخص میگردد. انتشارات کتیبه نوین میتواند در حوزه تحلیل بازار توصیههایی را برای نویسندگانی که قصد خلق آثاری را دارند ارائه دهد. شما میتوانید با شماره تماسهای ما و یا با آدرس ایمیل ما در ارتباط باشید.
حقوق مادی و معنوی در چاپ کتاب
وقتی کتابی (فارغ از نوع محتوای آن) به رشته تحریر درمیآید، میبایست ضوابطی وجود داشته باشد که به واسطه آن ضوابط حقوق مادی و معنوی مؤلف، انتشارات و دست اندرکاران مهم در تولید این کتاب رعابت شود. ضوابط حقوقی تعیین شده برای پدیدآورندگان آثار علمی و اشاعه کنندگان آنها حقوق مادی و معنوی است. در این مطلب به شرح و بسط حقوق مادی و معنوی در فرآیند چاپ کتاب و انتشار آن میپردازیم.
منظور از حقوق معنوی در چاپ کتاب دستمزدی است که مؤلف یا مترجم و ناشر به جهت پدیدآوردن و اشاعه و نشر کتاب دریافت میکنند. در تمام دنیا وقتی پدیدآورندهای کتابی را تولید میکند جهت انتشار آن با ناشرینی ارتباط برقرار میکند. در این ارتباط شرایط و ضوابط مختلفی وجود دارد که طرفین بر اساس آنها با یکدیگر تفاهم میکنند. حقوق مادی هم متعلق به پدیدآورنده است و هم متعلق به ناشر کتاب. معمولاً ناشرین از روشهای مختلفی برای ارائه حقوق مادی استفاده میکنند. برحسب نوع کتاب و یا مؤلف و موارد دیگر، شاید ناشر در آغاز وجهی کلی به مؤلف ارائه کند و حقوق مادی اثر را تا انتها به مالیکت خود درآورد. یا ممکن است ناشر و مؤلف یک قرارداد درصدی داشته باشند. در این قرارداد درصدی برحسب قیمت کتاب و تعداد تیراژ تصمیم گیری میشود. برای مثال اگر ۱۰ درصد از کل فروش برای مؤلف باشد حقوق مادی مؤلف به این صورت حساب خواهد شد که ۱۰ درصد ضربدر قیمت کتاب و تعداد تیراژ خواهد شد و نهایتاً عدد بدست آمده درصد فروش کتاب خواهد شد که میبایست به مؤلف پرداخت شود.
حق بعدی یک اثر، حق معنوی میباشد. حق معنوی غیرقابل انتقال میباشد و حتی درصورت موافقت پدیدآورنده برای انتقال اثر به شخص دیگر نمیتوان فرد جدید را دارای حق معنوی نسبت به کتاب دانست. حق معنوی به ویراستاران، صفحهآرا و افرادی که در تهیه کتاب نقشی مشابه با افراد ذکر شده داشتند این اجازه را میدهد که درباره کتاب اظهار نظر کنند. به این افراد حق کپی رایت تعلق نمیگیرد اما میتوانند درباره محتوای کتاب به فراخور سوالاتی که در تخصص آنها ایراد میشود پاسخ دهند و یا اظهار نظر کنند.
بسیاری از مولفان این سؤال را بارها مطرح نمودهاند که حقوق مؤلف تا چه زمانی برحسب قراردادی که با انتشارات بستهاند جاری خواهد بود. این احتمال وجود دارد که مؤلف فوت نماید و در اینصورت حق مادی وی به چه ترتیب خواهد شد. در ایران ۵۰ سال بعد از فوت مؤلف، تمامی حقوق مادی اثر برای ناشر خواهد بود.
آموزش و راهنمای نویسندگی
اصول نویسندگی
نویسندگی -مثل هر فن و هنر دیگری- مراحلی دارد؛ یعنی نویسنده، کار خود را از جایی شروع و به جای دیگر ختم میکند. نویسندگی، فقط سر و کار داشتن با قلم و کاغذ نیست، اینها ابزار است، بلکه فرآیندی پویا، اندیشورانه، خلاّق و هنری است. ندانستن این فرآیند (سیر، جریان، مراحل) کار را برای علاقه مندان، به ویژه کسانی که تازه به ساحت قلم در آمدهاند، دشوار میسازد و گاه ذوقشان را هم پژمرده میکند؛ از این رو در این قسمت، به اجمال این مراحل را مرور میکنیم:
- محتوا و اندیشه؛
- سبک قلم و شیوه بیان؛
- جمله بندی و عبارت پردازی؛
- واژه گزینی؛
- مسائل صوری.
۱. محتوا و اندیشه
چنان که از نامش پیداست، مربوط به مسائل علمی و محتوایی اثر و بُعدِ تفکر و اندیشه آن است. بدیهی است هر نویسندهای که قلم به دست میگیرد به محتوای موضوعی که قصد نگارش دارد، آگاه و در آن زمینه، اندیشیده است؛ مثلاً اگر در زمینه «تربیت کودک» مینویسد در این باره، تخصص یا اطلاعات اجمالی یا تفضیلی دارد و یا از تجربههای خود، بهره برداری کرده است. یا کسی که در صدد نگارش «قانون علیت»، «انرژی هستهای» و «سلولهای بنیادی» است، حتماً باید فلسفه، فیزیک هستهای و زیست شناسی خوانده باشد. پس محتوا در گروِ آموزشها و مطالعات پیشین است.
اما نگارش درباره «فصل بهار» یا «یک روز بارانی» و امثال اینها ذوق و اندیشه لازم دارد و مهمتر از همه، دانستن تکنیکهای «توصیف» و «مقایسه» است؛ یعنی این که نویسنده بداند چگونه و از چه راههایی باید به «توصیف بهار» بپردازد، چه نقطههایی را برجسته کند و… . یا در «مقایسه» از چه شیوههایی سود ببرد، چگونه فصلها را با هم مقایسه کند و ویژگیهای هر یک را شرح بدهد.
۲. سبک قلم و شیوه بیان
نویسنده به سه سبک و شیوه میتواند مطالب خود را بیان کند: علمی، ادبی و عامیانه؛ یعنی سه نوع قلم وجود دارد. انتخاب نوع قلم و سبک بیان، بسته به آن است که نویسنده در چه مقامی مینویسد: اگر در مقام علمی و پژوهشی باشد باید نوع قلم خود را علمی برگزیند، اگر ادبی باشد به شیوه ادبی و اگر محاوره و داستانی باشد به شکل عامیانه؛ مثلاً در مورد خبر دادن از «طلوع خورشید» همین سه شیوه فوق را میتوان به کار برد. اگر کسی بگوید: «خورشید طلوع کرد»، این جمله، به شیوه علمی نوشته شده؛ یعنی واژهها مستقیماً بر معانی دلالت میکند و از آرایههای ادبی در آن استفاده نشده است.
اما این جمله که: «گُل خورشید شکفت»، همان معنای طلوع کردنِ خورشید را میرساند اما با استفاده از تشبیه و استعاره، لذا سبک بیان و شیوه قلم آن، ادبی است. باز در این باره اگر بخواهیم به سبک محاوره و عامیانه بنویسیم می گوییم: «خورشید در اُومد». معمولاً در داستانها یا نقلهای عامیانه از این شیوه استفاده میشود. البته در پارهای نوشتهها مثل داستان، گاهی از دو سبکِ ادبی و عامیانه، هم زمان استفاده میشود. در سبکهای علمی و پژوهشی هم آرایههای ادبی هست ولی اندک. سبک قلم و شیوه بیان همین مجله، علمی-پژوهشی است.
۳. جمله بندی و عبارت پردازی
پس از اندیشه و انتخاب سبک قلم، اینک باید مطالب خود را یا به سبک علمی یا ادبی و یا عامیه روی کاغذ بیاوریم. در این هنگام باید به هوش باشیم که جمله بندیها، مطابق دستور زبان باشد. ابهام در جمله بندی، ضعف تألیف، پیچیدگی، پیروی از الگوی جمله بندی فرنگی، آوردن عبارتهای فرعی زیاد، رویکرد به جملههای کوتاه یا عادت به جمله بندی بسیار مختصر، از آفتهای جمله بندی و عبارت پردازی است.
۴. واژه گزینی
در هنگام جمله بندی، از واژهها و کلمهها استفاده میکنیم و همینها جملهها را میسازند، بنابر این باید دقت کرد که زیبایی جمله، در گرو انتخاب واژه مناسب و جذاب است و این، میسّر نمیشود مگر این که نویسنده در اثر مطالعه بسیار، واژههای فراوانی را در حافظه خود جای داده باشد. نویسندهای که به فقر واژگانی دچار است و در حافظه خود، کلمات اندکی دارد، نوشته خود را با واژههای تکراری و یک سان مینویسد و خواننده را در جادهای خشک و بی آب و سبزه، و فاقد تنوع، حرکت میدهد و در نهایت، او را خسته و رنجور میسازد. نویسنده در هر رشتهای از علوم که قلم می زند باید مجموعه وسیعی از واژهها، ضرب المثل ها، حکایتها و داستانها را در ذهن داشته باشد و به موقع و ماهرانه از آنها بهره ببرد.
۵. مسائل صوری
نویسنده پس از اندیشه، انتخاب سبک قلم، جمله بندی و واژه گزینی، اینک نوشته خود را به پایان رسانده است، اما کار نگارش، تمام نیست، زیرا باید با آرایشهای صوری، آن را خواندنیتر، جذابتر و زیباتر کند. اکنون ممکن است بپرسید: این آرایشهای صوری چیست و چگونه میتوانیم صورتِ نوشته خود را زیبا کنیم؟ نویسنده با علائم نقطه گذاری، رسم الخط (املای) یک دست، پاراگراف بندی، تنظیم صحیح پاورقی و ارجاعات، چینش درست آیات و روایات و نقل قولها و بهره گیری از نشانههای اختصاری، به زیباسازیِ صورت میپردازد.
همین جا باید بگوییم: هنگامی «صورتِ» نوشته زیبا میشود که «سیرتِ» زیبایی داشته باشد. اگر نوشتهای از جنبههای اندیشه، جمله بندی، واژه گزینی و سبک بیان، نازیبا و پر مشکل باشد، آرایشهای صوری بر او کارگر نخواهد افتاد. پس نویسنده باید بنای نوشته خود را از ابتدا محکم و اصولی بالا ببرد تا رنگ آمیزی های صوری بر جلوههای آن بیفزاید؛ وگرنه خانهای که از پای بست ویران است، نقشِ ایوان بر آن، سودی ندارد.
نویسندگانی که پُر مایه و اندیشورانه مینویسند و در نگارش، صاحب سبک و قلماند، به آرایههای صوری، بسیار اهمیت میدهند، چون میدانند که ظرافت کاریهای صوری، نوشته آنان را روانتر و برای خواننده، جذابتر میکند. در شرح حالِ گوستاو فلوبر -نویسنده فرانسوی- آوردهاند: «او گاهی نصف روز، درباره یک ویرگول و استفاده صحیح از آن، میاندیشید». روشن است که این وسواس و دقت، همیشگی نبوده بلکه گاهی چنین میشده است، چون اگر عادت و رویه دائمی باشد، تمسخرآمیز خواهد شد.
راههای حرفهای شدن در نویسندگی به روایت نویسندگان بزرگ جهان
بسیاری معتقدند که توانایی نویسندگی و نوشتن خوب، استعدادی است که تنها قشر خاصی آن را دارا میباشند. این افراد تصور میکنند انسانها دو دستهاند: دسته اول کسانی که نویسندگان ماهری هستند و ناخودآگاه خوب مینویسند و دسته دوم افراد بیچارهای که تلاش آنها برای بهتر نوشتن بیفایده و ناامیدکننده است. ولی این طرز تفکر درست نیست و شما هم سعی کنید آن را باور نکنید. در واقع خوب نوشتن نوعی هنر است که با تفکر و الهام مرتبط بوده و همه ما قادر هستیم بهترین متنها را بنویسیم.
در دنیای جدید که محتوا و شبکههای اجتماعی بر بسیاری از امور تأثیرگذار بوده و نقش مهمی ایفا میکنند، ما هم برای اینکه در صحنه حضور داشته باشیم و در یک صنعت خاص، کسبوکار مدنظرمان و یا ساخت برند شخصیمان موفق شویم، باید بتوانیم بهترین متنها را نوشته و منتشر کنیم. همه افراد این قابلیت و توانایی را دارند که نوشتههای معمولی خود را به نوشتههایی الهامبخش و جذاب برای مخاطبانشان تبدیل کنند. اولین گام در این راه به وجود آوردن یک مدل ذهنی مناسب است.
۱. مطالعه آثار بزرگان
هانتر تامپسون به رونویسی کردن از رمانهای ارنست همینگوی معروف بود. او این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژهها انجام میداد.
۲. همه چیز را با دقت مشاهده کنید
مارینا کیگان، نویسنده جوان و درخشانی بود که درست پنج روز پس از فارغ التحصیلی اش از دانشگاه ییل با نمره عالی، درگذشت. آخرین نوشته وی در ییل دیلی نیوز با نام «در برابر تنهایی»، در یک هفته پس از انتشارش بیش از ۱ میلیون بار مورد بازدید قرار گرفت. با بررسی عمر کوتاه زندگی حرفهای او شاید بتوان گفت که کیگان استاد هنر مشاهده بوده است. هنری که بزرگترین سرمایه یک نویسنده است. وی در درخواست خود برای حضور در کلاس نگارش به شیوه اول شخص دانشگاه ییل، نوشت: «حدود سه سال پیش شروع به نوشتن یک فهرست کردم. این فهرست ابتدا در یک دفترچه یادداشت نوشته میشد اما اندک اندک به یکی از صفحات همیشه باز واژه پرداز رایانه شخصیام بدل شد. من نام این لیست را فهرست چیزهای جالب گذاشتم و قبول دارم که اندک اندک، تکمیل روزانه این فهرست به یکی از عادتهای همیشگی من بدل شد. من، همه جا و همه وقت از کلاس گرفته تا کتابخانه و پیش از رفتن به رختخواب، در قطار، هر چیزی که به نظرم جالب میآمد را به لیست اضافه میکردم. حرکت دستهای خدمتکار، چشمان راننده تاکسی، و همه چیزهای عجیب و غریبی که مشاهده میکردم و میشد در وصف آن عبارتی نوشت را در این لیست میآوردم. کار به جایی رسید که در حال حاضر ۳۲ صفحه کامل که خطوطش تک فاصلهای هستند (یعنی فاصله بین خطوط در پردازشگر واژگان به اندازه یک اسپیس است) از چیزهایی که برای من جلب بودهاند دارم. »
۳. رؤیا پردازیهای روزانه
رؤیا پردازی شاید عادت چندان پسندیدهای نباشد اما میتواند شما را در پیوند خوردن با احساسات و افکارتان یاری رساند. رؤیاپردازی منبع تمامی نوشتههای خوب (و بد) است. بی جهت نبود که جوآن دیدین تعمقاتش را اینگونه بیان میکند که: آیا جز این است که تنها با رؤیا پردازی و نوشتن میتوانم به اندیشههایم دست پیدا کنم؟
۴. نوشتن از تجربههای واقعی شخصی
گابریل گارسیا مارکز در مصاحبهای با پاریس ریویو، بر اساس تجربههای شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که میدانند بنویسند. گرترود آستین، درباره فرایند نوشتن میگوید: حس خلاقانه نوشتن خواهد آمد، البته اگر وجود داشته باشد و شما اجازه صادر کنید. وی میافزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قویام تشویق میکنند، در حالیکه به واقع تمامی آثار من پایهای در واقعیت دارند. مشکل اینجاست که واقعیتهای حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشدنی است.
۵. نوشتن اولین اولویت شما باشد
هنری میلر در ده فرمان برای نوشتن خود آورده است: نویسنده جدی باید هنر و حرفه خود را بالاتر از هر چیزی قرار دهد. میلر توصیه میکند: اول از هر کاری بنویسید. نقاشی کردن، گوش دادن به موسیقی، وقت گذرانی با دوستان، سینما رفتن و همه کارهای دیگر باید در اولویتهای بعدی نوشتن قرار بگیرند.
۶. منبع الهام بخش خلاقه خود را (در هر جا که ممکن است) بیابید
برای اینکه حس نوشتن بیاید، باید یک منبع الهام بخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتباً به آن رجوع کنید. آستین میگوید، بهترین ایده کارهایش زمانی به ذهنش رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شد. او تنها ۳۰ دقیقه در روز مینوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی میکرد و هر گاه گاو متفاوتی پیدا میکرد، به آن خیره میشد تا ایده خلاقانهای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند.
۷. آنچه را انتخاب کردهاید بپذیرید
آیا دوست دارید مانند یک نویسنده زندگی کنید؟ عالیه! اما مطمئنید که مجذوب یک مدل ایده آلیستی از زندگی نویسندگی نشدهاید که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد؟ مارگارت آتوود در گاردین نوشته است: برای نویسنده شدن، احتمالاً نیاز به یک فرهنگنامه جامع، یک کتاب دستور زبان ابتدایی و البته چسبیدن به واقعیت دارید!. این آخری یعنی اینکه: هیچ چیز مجانی نیست. نویسندگی کار و حرفه شماست. در عین حال نوعی قمار است. شما هرگز حقوق بازنشستگی دریافت نخواهید کرد شاید سایر مردم اندکی به شما کمک کنند اما در کل باید روی پای خودتان بایستید. هیچ کس مجبورتان نکرده که نویسنده باشید. خودتان نویسندگی را انتخاب کردهاید، پس ناله و شکایت نکنید.
۸. گوشهای دنج برای تنهایی بیابید.
اسمیت خصوصاً تاکید میکند: مکانی که برای نوشتن انتخاب میکنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید. همه را از نوشتههای خود دور نگه دارید حتی اگر عزیزترین کسانتان باشند.
۹. خودتان را روانکاوی کنید
اگر هنوز برای نوشتن مطالب خود گیج هستید و یا اصلاً مطمئن نیستید که برای نوشتن به اندازه کافی در زندگی خود تجربه کسب کردهاید بهتر است اندکی حافظه خود را مرور کنید. فلانری اوکانر این قانون را اینگونه بیان میکند: هر کسی که از دوران کودکی جان سالم به دربرده، به حد کافی اطلاعاتی از زندگی کسب کرده که بتواند تا آخر عمر دربارهشان بنویسد.
۱۰. جمله کلیدی یا ایده اصلی را روی هوا بزنید
به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهید شد. اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.
آنا لموت در کتاب پرنده با پرنده، که مجوعه نصیحتهایی است درباره زندگی و نوشتن، مینویسد: نویسندگان باید یاد بگیرند که پروژههای خود را همچون گامهای آغازین نوزاد به پیش ببرند. نویسنده کتاب مواهب سفر کردن مینویسد: برادر بزرگم تلاش میکرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند که سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود در حالیکه اطرافش را کاغذهای سفید، خودکارهای جورواجور و کتابهای باز نشده ای درباره پرندگان احاطه کرده و او بهت زده از وظیفه سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست، به آرامی دست روی شانههایش نهاد گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.
۱۱. تنها با خودتان رقابت کنید
ویلیام فاکنر که هنرمند را «موجودی رانده شده توسط شیاطین» میداند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتناب ناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته میشود. فاکنر در سال ۱۹۵۶ در مصاحبهای با پاریس ریویو گفت: نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام دادهاند راضی باشند. نوشتهها هرگز به آن خوبی که باید باشند از کار در نمیآیند. خود را با مقایسه کردنهای بیهوده با پیشینیان و معاصرانتان عذاب ندهید. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.
۱۲. فقط انجامش بدهید.
استفان کینگ درباره اینکه چگونه میتوان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد، و تقریباً تمام حرفهای بالا به همین جا ختم میشود: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میانبری وجود ندارد.
۱۳. نویسندگی را با لذت انجام دهید
جویس کارول اوتس، در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن (که از طریق توئیتر منتشر شده) مینویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.
۱۴. تنها یک راه و روش برای نوشتن وجود ندارد
همانطور که تنها یک روش برای تربیت فرزندانمان وجود ندارد؛ بنابراین سعی کنید روش و سبک خاص خودتان را یافته و بر اساس آن پیش بروید.
۱۵. کلمات ما سفیران ما هستند
این کلمات هستند که ما را به دیگران میشناسانند؛ بنابراین باید دامنه واژگان خودمان را توسعه داده و در به کار بردن واژهها حساس باشیم. لازمه این امر به کار بردن مناسبترین واژهها در موقعیتهای خاص است.
۱۶. نوشتن ابزار عادی نیست
نوشتن یک ابزار قدرت است که شما باید قادر باشید به بهترین و کارآمدترین نحو ممکن از آن استفاده کنید؛ بنابراین توانایی نوشتن را دستکم نگرفته و تا میتوانید آن را تقویت نمایید تا در دنیای امروز صاحب بیشترین قدرت شوید.
۱۷. رمز تبدیلشدن به یک نویسنده خوب، مولد بودن است
به عبارت سادهتر رمز تبدیلشدن به یک نویسنده بهتر این است که بیشتر بنویسیم. تنها با نوشتن و تمرین و تکرار زیاد است که میتوان به یک نویسنده کاربلد و قهار تبدیل شد؛ بنابراین از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنید.
۱۸. رعایت قواعد درست نویسی و داشتن صبر و حوصله
برای بهتر نوشتن لازم است که علاوه بر تبدیل نوشتن به یک عادت روزانه و یادگیری قوانین و قواعد درستنویسی، صبر و حوصله کافی هم داشته باشیم.
۱۹. ساده نویسی
هیچکس شما را به خاطر بیشازحد ساده نوشتن مطالب و مفاهیم برای فهم بهتر و سادهتر مخاطب، سرزنش نخواهد کرد؛ بنابراین تا میتوانید متن نوشتهتان را ساده بنویسید و پیامتان را به واضحترین شیوه ممکن به مخاطب منتقل کنید.
۲۰. خواننده را احمق فرض نکنید
هنگام نوشتن فرض کنید خواننده چیزی نمیداند ولی یادتان باشد که او را احمق فرض نکنید.
۲۱. استفاده از کلیشه ممنوع
تا حد ممکن از به کار بردن حرفهای کلیشهای و اصطلاحات خاص در نوشتههایتان خودداری کنید و اگر مجبور به استفاده از این موارد در متنتان شدید، آن را بسیار محدود نمایید.
۲۲. جدی گرفتن مرحله بازنویسی
نبایستی پیشنویس اولیه بد، باعث انتشار مطالب نامناسب و غیراستاندارد شود. بلکه تهیه پیشنویس بخش ضروری فرایند نوشتن یک متن عالی است؛ بنابراین کیفیت پیشنویس نقشی در کیفیت نوشته نهایی ندارد و آنچه مهم است مهارت و توانایی نویسنده در ویرایش متن خود است. همه افرادی که شما فکر میکنید نویسنده خوبی هستند، پیشنویسهای وحشتناکی دارند؛ اما رمز کار آنها این است: آنها بهترین ویراستار کارهای خودشان هستند. ویرایش کردن فقط شامل اصلاحات گرامری نمیباشد بلکه علاوه بر آن، شامل اصلاح ساختار متن بهمنظور ارائه پیامی واضح و روشن به مخاطبان نیز است.
۲۳. پیوسته بنویسید
سعی کنید پیوسته بنویسید و در میانه نوشتن یک متن، وقفه ایجاد نکنید، در غیر این صورت از کیفیت نوشتهتان کاسته خواهد شد. علاوه بر این تعیین مهلت مقرر، لازمه نویسندگی خوب و اثربخش است؛ بنابراین هنگام شروع به کار، مهلتی برای اتمام کارتان تعیین کنید.
چگونه کتاب بنویسیم؛ قدم به قدم تا نویسندگی
چگونه کتاب بنویسیم؟ باید بپذیریم هیچکس نویسنده به دنیا نمیآید و شکستهای پی در پی، مقدمه پیروزی بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بزرگ دنیا بوده است، از جمله جک لندن که نخستین تلاشهایش در نویسندگی حرفهای با شکست مواجه شد، اما سرانجام، نام او به عنوان یکی از نخستین نویسندگان آمریکایی در تاریخ ثبت شد که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. همینطور میتوان از پابلو پیکاسو، نقاش معروف اسپانیایی، نام برد که با تمرین و کپیبرداری از آثار بزرگان در نوجوانی پا به دنیای هنر گذاشت. در پاسخ به سؤال چگونه کتاب بنویسیم با سه روش نوشتن کتاب، رمان، کتاب غیرداستانی و کتاب تخیلی آشنا میشوید تا به پشتوانه تمرین، نوشتن کتاب را تجربه کنید.
هر کسی که داستانی برای گفتن داشته باشد، میتواند کتاب بنویسد، خواه برای لذت خودش، خواه برای انتشار، که به این وسیله در دسترس همگان قرار بگیرد (و صد البته به فروش هم برسد). اگر شما جزو آن دسته از افراد هستید که هنگام استراحت در پارک یا خواندنِ رمانهای مورد علاقهتان، شروع به خیالبافی میکنید، بهتر است به داستان نوشتن فکر کنید. اگرچه نوشتن کتاب شاید کار سختی به نظر آید، اما شما از پس آن برمیآیید. این قسمت نکات مفیدی را درباره نوشتن کتاب ارائه میکند. کافی است حوصله به خرج دهید و فقط به موضوعاتی فکر کنید که مردم به خواندن آنها تمایل دارند. با دوستان خود مشورت کنید تا شاید با الهام از آنها، ایدههای شگفتآوری برای داستاننویسی به ذهنتان برسد!
روش اول: گامهای نخست در نوشتن کتاب
گام اول: یک دفتر یادداشت بخرید
شاید هم چند تا! احتمالاً ترجیح میدهید داستانتان را با کامپیوتر تایپ کنید، اما وقتی ایدهای به ذهنتان میرسد، شاید در آن لحظه، به کامپیوتر دسترسی نداشته باشید. بنابراین، بهترین کار این است که به روش سنتی عمل کنید و هر جا که میروید قلم و دفتر همراهتان باشد. علاوه بر این، نویسندگان بسیاری به رابطه بین ذهن، دست و حرکت قلم روی کاغذ، ایمان دارند. پس با این اوصاف، پیش از کنار گذاشتن این ابزار سنتی و جادوی آن در تجربه نویسندگی، حداقل یک بار آن را امتحان کنید.
- یک دفتر یادداشت با جلد چرمی یا ورقهای مقوایی، مسلماً محکم و بادوام است و جا و وزن قابلتوجهی از کولهپشتی یا کیف شما را هم به خود اختصاص میدهد، در حالی که یک دفتر یادداشت فنری شاید آنقدر محکم نباشد، اما سبک است و باز نگه داشتن آن آسان است، از همه مهمتر، اگر نوشتهها به نظرتان بد بیاید، کندن یک برگ از دفتر یادداشت فنری کار راحتی است!
- فنری بودن یا نبودن دفتر یادداشت به کنار، بهتر است به جای کاغذ خطدار از کاغذ شطرنجی استفاده کنید، چون ممکن است حین فکر کردن به موضوع، طرح و نقشهایی به ذهنتان برسد که مایل باشید آنها را به داستان بیافزایید. همچنین، کاغذ شطرنجی ابزار مفیدی برای فاصلهگذاری میان پاراگرافها و ترسیم خطوط کلی است.
گام دوم: استارت فکر کردن را بزنید
حالا که دفتر و قلم در دست شما است، وقت آن است که شاخ غولِ نوشتن را بشکنید. چند صفحه نخست را به نوشتن ایدههای داستان، اختصاص دهید. وقتی حس کردید ایدههای کافی را نوشتهاید، آنها را دو بار مرور کنید. سپس، ایدههایتان را با چند نفر در میان بگذارید و از نظرات آنها مطلع شوید. بهترین ایده را انتخاب کنید و مطمئن شوید موضوع منتخب شما به تازگی توسط نویسندگان دیگر چاپ نشده باشد. حالا، چند روزی صبر کنید. برای اطمینان مجدد، ایدهها را دوباره بررسی کنید و به مرحله بعد بروید.
گام سوم: شرح مختصر داستان را بنویسید
نکات مهم درباره شخصیتهای داستان، مکانها و به طور خلاصه، تمام جزئیات کوچکی که یک داستان طولانی را شکل میدهد، بنویسید. نوشتن شرح مختصر، مزایای بسیاری دارد، از جمله:
- هنگام شرح مختصر بخشهای مختلف داستان، ممکن است ایدههای جدیدی به ذهنتان برسد (آنها را بنویسید!).
- چیزی از شرح مختصر داستان به هدر نمیرود. برای نمونه، شاید حتی شخصیتی را توصیف کنید که هرگز در داستان حضور مستقیم ندارد، اما شخصیتهای دیگر داستان را تحت تأثیر قرار میدهد.
گام چهارم: تمام شخصیتهایی را که معنای خاصی در داستان دارند در یک جدول یا نمودار بنویسید
از دفتر یادداشت خود برای افزودن به جزئیات شخصیتها در جدول، استفاده کنید. حتی برای چند شخصیت مهم، یک شرح مختصر بنویسید. این کار به شما کمک میکند آنها را تجسم کنید و بیشتر به آنها فکر کنید، حتی درباره شخصیت خودتان هم بیشتر میآموزید و هر زمان ایدههای آنی به ذهنتان نرسید، همیشه میتوانید به این جدول رجوع کنید.
گام پنجم: رئوس مطالب را تهیه کنید
- رئوس مطالب به تعریف آرک یا قوس داستانی کمک میکند. آرک داستانی شامل اجزائی میشود نظیر: مقدمه، طرح داستان (یا پیرنگ)، شخصیتها، پرداخت صحنههای منتهی به کشمکشهای بزرگ یا نقطه اوج داستان، نتیجه نهایی و پایان داستان.
- معرفی داستان بسته به اینکه شما چه کسی هستید، میتواند سختترین بخش کار باشد. بهترین کار این است که تا جای ممکن، این کار را به اختصار انجام دهید. برای مثال، بگویید: «میخواهم یک رمان معمایی بنویسم و طرفدار جنگ جهانی دوم هستم» و آن را اینگونه بنویسید: معمایی، جنگ جهانی دوم. خوبی این کار این است که صرفاً با اختصار آن دو جمله، به دو حیطه وسیع اشاره و فوراً حوزه احتمالاًت را محدود میکنید. حالا، دست کم، دوره زمانی و تمرکز داستان، روشن شده است. ماجرای مرموزی در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است. سعی کنید روی این موضوع بیشتر تمرکز کنید.
- آیا موضوعِ داستان، شخصی است یا کلی؟ موضوعِ جنگ جهانی دوم قطعاً میتواند هر دوی اینها را در بربگیرد. اما بهتر است بگویید موضوع داستان، شخصی است. داستانِ یک سرباز است.
- داستان چه زمانی اتفاق میافتد؟ اگر داستانِ یک سرباز جنگ جهانی دوم باشد، واضح است که زمان وقوع داستان، جنگ جهانی دوم است. این یکی از تصمیماتی است که فوراً با آن مواجه میشوید. بگویید که در واقع، داستان در زمان حال اتفاق میافتد، چیزی که منجر به سؤال بعدی میشود: «چطور حال؟» در ادامه، سناریوی اولیه را مطرح کنید: شخصیت اصلی داستان دفتر خاطراتی پیدا میکند. این دفتر خاطرات پدربزرگ او و مربوط به دوران جنگ جهانی دوم است. اینجا یک حقیقت فاش میشود. پدربزرگ هرگز از جنگ بازنگشته است، اما هیچکس نمیداند چه اتفاقی افتاده است. شاید قهرمان داستان شما بتواند در این دفتر خاطرات جواب را پیدا کند.
- حالا درست از ابتدای کار به برخی از سؤالات کلیدی جواب دادهاید. چه کسی؟ قهرمان داستان، چه زمانی؟ گذشته و حال، چه چیزی؟ دفتر خاطرات، و معمای یک فرد گمشده. اما هنوز جواب «چرا» را نمیدانید. این یکی از چیزهایی است که باید کشف کنید. چگونه؟ برای پیدا کردن جواب، باید سوالاتی را از خودتان بپرسید.
- شخصیتهای داستان را پرداخت کنید. با شخصیتهایی که در مقدمه معرفی کردهاید، شروع کنید. در این مثال، دو شخصیت معرفی شدهاند: مرد جوان و پدربزرگش. شما میتوانید خصوصیات هر دوی این شخصیتها را صرفاً از طریق فضاسازی مشخص کنید و در جریان داستان، شخصیتهای جدید را معرفی کنید. پدربزرگ قطعاً صاحب خانوادهای بوده است، پس حتماً مادربزرگ وارد صحنه داستان خواهد شد. صحبت از دو نسل است، نسل پدربزرگ و مرد جوان، بنابراین، والدین مرد جوان که پسر یا دختر پدربزرگ هستند هم از دیگر شخصیتهای داستان خواهند بود. میبینید که به همین راحتی میتوان شخصیتها را وارد صحنه داستان کرد.
- به همین منوال ادامه دهید و از یک شخصیت، شخصیتهای دیگری را که با او در تعامل هستند، وارد داستان کنید. طولی نخواهد کشید که شخصیتهای متعدد و روابط میان آنها را خلق کردهاید. این اتفاق خوشایندی است، به ویژه اگر رمان از نوع معمایی باشد.
- در فرایند پرداخت شخصیتها، احتمالاً سوالاتی را از خودتان میپرسید که همان سؤالات را خواننده به زودی از خود میپرسد: «بعد چه اتفاقی میافتد؟» از این سؤالات برای پیشبرد داستان استفاده کنید. در این داستان، مرد جوان میخواهد پدربزرگش را پیدا کند. از آنجا که تنها سرنخ او، آن دفتر خاطرات قدیمی است، پس، او با اشتیاق دفتر خاطرات را میخواند و پی میبرد چه اتفاقی برای پدربزرگش افتاد که او و همسر باردارش (مادربزرگ) را وادار کرد از شهر کوچکی در کنتاکی راهی سواحل نورماندی شوند و سرانجام، خودش پشت خطوط دشمن مجروح شود. تمام اینها را پدربزرگ در دفتر خاطراتش نوشته است. او هرگز به خانه نمیرسد. با دانستن این اطلاعات، خواهید دید پرسشها و الگویی در ذهن شما نقش میبندد:
- وقایع هم در زمان «حال» و هم در دوران جنگ جهانی دوم رخ میدهند. هنگامی که دفتر خاطرات نوشته میشود، سال ۱۹۴۴ است و هنگامی که نوه، آن دفتر خاطرات را پیدا میکند، زمان حال است.
- برای افزودن کنش به داستان، مرد جوان باید کاری کند. از آنجا که پدربزرگ به خانه برنمیگردد، مرد جوان را به آلمان بفرستید تا او را، زنده یا مرده، پیدا کند.
- مادربزرگ کجای این داستان است؟
- فرایند ایجاد آرک داستانی را ادامه دهید، اما در این نقطه، حتی میتوانید پایان موقتی را برای داستان حدس بزنید: مرد جوان پی میبرد چرا پدربزرگش به خانه بازنگشت و چگونه دفتر خاطراتش به خانه رسید. از این جا به بعد، تمام کاری که باید انجام دهید این است که در وسط داستان، همه چیز را بنویسید.
- «خط زمانی» چکیده داستان را رسم کنید (خط زمانی نمایش فهرستی از وقایع داستان به ترتیب زمانی است). حالا که چکیده داستان را نوشتهاید (البته کاملاً مختصر و مفید)، آن را در قالب خط زمانی رسم کنید و نقطه عطف سرگذشت هر شخصیت را در خط زمانی خودش، قرار دهید. گاهی نقطه عطف سرگذشت چند شخصیت با هم در یک تاریخ، تلاقی میکند و گاهی چند شخصیت همگی از خط زمانی، محو میشوند. این وقایع را با ترسیم خطوط نشان دهید. اگر رشته افکارتان پاره شد، میتوانید از خط زمانی برای مرور کل داستان استفاده کنید.
گام ششم: بیرحمانه ویرایش کنید
اگر طرح داستان به جایی نمیرسد و کاری هم از دست شما برنمیآید، به آخرین جای داستان برگردید که منطقی به نظر میرسید و از آنجا برای ادامه داستان، به ایدههای جدید فکر کنید. ضرورتی ندارد برای پیشبرد داستان، دقیقاً به هر آنچه از پیش در خلاصه داستان گفتهاید، عمل کنید. گاهی اوقات، برای ادامه داستان به ایدههای جدید نیاز پیدا میکنید. هر جای این فرایند که باشید، قریحه نویسندگیتان شما را به هر جا که بخواهد میبرد. پس آن را دنبال کنید، چون این کار، بخشی از لذت نوشتن است.
روش دوم: چگونه داستان بنویسیم
گام اول: نام هر فصل کتاب را بنویسید و برای محتویات هر بخش تصمیم بگیرید
با این کار همیشه میدانید داستان هر بخش به کجا ختم میشود. نوشتن درباره شخصیتها هم، در آغاز کار میتواند تا انتهای مسیر مفید باشد.
گام دوم: عناصر یک رمان خوب را بشناسید
اگر میخواهید نویسنده موفقی باشید، درباره انتخاب نویسندگی به عنوان یک رشته دانشگاهی خوب فکر کنید (مگر اینکه انتخابتان را کرده باشید و الان دانشجوی این رشته باشید)، در غیر این صورت، ادبیات را انتخاب کنید. پیش از نوشتن، باید یاد بگیرید چگونه با روشنبینی و نگاه منتقدانه بخوانید. ساختار جمله، تمایز شخصیتها، شکلگیری طرح داستانی (پیرنگ) و پرداخت شخصیتها زمانی به درستی انجام میشود که منتقدانه خواندن را پیش از نوشتن، آموخته باشید.
- صحنه: صحنه از عناصر داستانی است که شامل زمان، مکان و شرایطی میشود که داستان در آن اتفاق میافتد. البته، شما به توصیف کامل صحنه نیاز ندارید. شما نیز مانند یک نقاش، اثری را خلق میکنید که در ذهن هر خواننده، تصویری متفاوت از خود به جا میگذارد.
- برای نمونه: ماریا از شیب تند اطراف قصر پایین رفت. هنوز دور نشده بود که یکی از پیشخدمتهای پدرش جلوی او را گرفت و گفت: «شاه فردیناند میخواهد شما را ببیند». این به خواننده سرنخی میدهد که شاید داستان در قرون وسطی اتفاق میافتد. ماریا نیز یک نام لاتین است که میتواند گویای محل زندگی او باشد و «شاه فردیناند» هم که یک سرنخ درست و حسابی است! در واقع، همسر شاه فردیناند، ایزابلای یکم کاستیا، سفرهای اکتشافی کریستف کلمب به دنیای جدید را در سال ۱۴۹۲ بعد از میلاد، تأیید و حمایت کرد، بنابراین داستان حول و حوش همان دوران اتفاق میافتد.
- شخصیتها: هر داستانی شخصیتهای اصلی و فرعی دارد. مهم است که شخصیتهای داستان شما جذاب باشند و به درستی معرفی شوند. معرفی صحنه و شخصیتها، مقدمهچینی نام دارد.
- کتابها انواع مختلفی از شخصیتها را شامل میشوند. قهرمان اصلی معمولاً شخصیت اصلی و کسی است که داستان، او را دنبال میکند. برای هر شخصیت اصلی، معمولاً یک ضدقهرمان وجود دارد، شخصیتی که برای پیشبرد داستان، کشمکش و بحران ایجاد میکند. معمولاً شخصیتهای منفی در کتابها ضد قهرمانها هستند، اما همیشه اینطور نیست.
- به یاد داشته باشید: شخصیت منفی، شاید از دید یک خواننده، ضدقهرمان و از دید خواننده دیگر، قهرمان اصلی باشد. صرفنظر از نقشهایی که آنها بازی میکنند، این نوع شخصیتها در موفقیت داستان، مهم هستند.
- کشمکش: چالش بزرگی است که یک شخصیت با آن روبهرو میشود و این کشمکش، معمولاً دلیل وجود داستان است.
- شاید از ماریا، دختر پادشاه، خواستهاند تا تصمیم بگیرد که به کریستف کلمب اجازه استفاده از کشتیها و ملوانان اسپانیایی را برای اکتشافاتش بدهد. ممکن است ماریا در باقی داستان با این مشکل روبهرو باشد.
- اوج داستان: نقطهای که در آن جدیترین چالش داستان اتفاق میافتد و جایی که نفس خواننده در سینه حبس میشود.
- شاید ماریا تصمیم بگیرد به کریستف کلمب اجازه ندهد از پول اسپانیا برای اکتشافاتش استفاده کند و کلمب از ماریا خواهش کند امکان سفر را برای او فراهم کند تا کلمب هم هر کاری که او میگوید انجام دهد تا این شانس را از دست ندهد. اینجا جایی است که ماریا باید تصمیم سختی بگیرد، تصمیمی که نتیجه کل داستان را مشخص میکند.
- نتیجه: نقطه اوج داستان را پشت سر گذاشتهایم، مشکل حل شده است و دیگر ابهامی وجود ندارد. توجه: اگر میخواهید رمان شما دنبالهدار باشد، حداقل یک یا دو نکته مبهم باقی بگذارید.
- برای مثال، ماریا تصمیم میگیرد به آرزوهای کلمب احترام بگذارد و به او اجازه رفتن بدهد و پدرش را قانع کند که خودش هم کلمب را در این سفر همراهی کند. اغلب برای خوانندگان جالب است با پایانی مواجه شوند که انتظارش را نداشتهاند، پس سعی کنید همیشه پایان داستان شما قابل پیشبینی نباشد.
- جزئیات: یکی از مهمترین بخشهایی است که در نوشتن یک کتاب باید به آن پرداخت. به جای اینکه فقط بگویید: «آسمان آبی بود»، به درجه رنگ آبی آسمان اشاره کنید. مثلاً بگویید: «آسمان به رنگ آبی نیلگون روشن بود». با این جزئیات، سطح گیرایی داستان را بالا میبرید. اما در این کار زیادهروی نکنید.
- شاخ و برگ دادن بیش از حد گویای این است که شما برای نوشتن داستان، احتمالاً خودتان را به آب و آتش میزنید. از زبان توصیفی استفاده کنید، اما ماهرانه عمل کنید و در داستان خود، از لحن شاعرانه بجا استفاده کنید.
گام سوم: طرح داستان خود را بنویسید
این کار به منزله نقطه آغاز شما در تثبیت داستان خواهد بود. نیازی به نوشتن هیچ چیز خیالی نیست، فقط یک ایده کلی از داستان بنویسید. در نیمه کتاب، به طرح اصلی داستان که نوشتهاید، رجوع کنید. شاید تعجب کنید اگر ببینید برداشت شما از کتاب، در فرایند نوشتن تغییر کرده باشد. میتوانید کتاب را به گونهای تغییر دهید که با طرح اولیه داستان مطابقت کند یا میتوانید طرح اولیه داستان را پاره کنید و داستان را تا هر کجا که پیش بردهاید، ادامه دهید. حتی میتوانید طرح اولیه را با طرح متفاوت کنونی ترکیب کنید. انتخاب با شماست. یادتان باشد این کتاب شما است.
گام چهارم: نوشتن را آغاز کنید
این بهترین بخش کار است. اگر با شروع کار مشکل دارید، به سراغ کشمکش داستان بروید و از آنجا شروع کنید. هر زمان نوشتن برایتان عادی شد و احساس راحتی کردید، توصیفات صحنه را به داستان اضافه کنید. احتمال دارد چیزهای زیادی را در داستان تغییر دهید، زیرا بهترین ویژگی نوشتن کتاب این است که میتوانید به تخیلتان پر و بال بدهید. تنها چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که این فرایند باید برای شما لذتبخش باشد، در غیر این صورت، شاید کتاب شما عاقبت سر از یک سطل زباله قدیمی زنگ زده درآورد.
گام پنجم: یادتان باشد از دفتر یادداشت فقط برای برنامهریزی استفاده کنید!
بهترین کار این است که داستانتان را تایپ کنید تا بتوانید نسخههای متعددی از آن را تهیه کنید، اشتباهات را به راحتی پاک کنید و آن را تحویل ناشران دهید.
روش سوم: چطور کتاب غیرداستانی بنویسیم
گام اول: موضوعی را انتخاب کنید که یا میشناسید یا میخواهید درباره آن بدانید
کتاب غیرداستانی شما میتواند حاوی اطلاعاتی درباره مکانی باشد که شاید خواننده بخواهد روزی تعطیلاتش را در آنجا بگذراند، یا به طور کلی، اطلاعاتی درباره یک مکان باشد. میتواند درباره جامعه امروز، یا درباره فردی باشد که مورد علاقه شما است. تنها هشدار در حیطه کتاب غیرداستانی این است که مطالب آن واقعی باشد. در واقع، کتاب غیرداستانی، محتوایی دارد (اغلب در قالب داستان) که خالق آن، با حسن نیت، مسؤلیت درستی یا صحت وقایع، افراد و اطلاعات ارائه شده در آن را بر عهده میگیرد.
گام دوم: تحقیق کنید
هر متخصصی زمانی مبتدی بوده است، اما برای یک متخصص هم، حداقل یک موضوع جدید برای یادگیری وجود دارد. هرگز نمیتوانید درباره یک موضوع، بیش از حد بدانید. هر گاه مشکلی دارید یا به بنبست رسیدهاید، یکی از این سه راه را برای حل مشکل انتخاب کنید:
- از اینترنت استفاده کنید. به کمک اینترنت، زمان اندکی برای محدود کردن حوزه تحقیق لازم است، اما اجازه دهید موتورهای جستجوگر به شما در تحقیق، یاری برسانند. فقط مقالههای اصلی را دنبال نکنید، مقالههای فهرست شده در بخش مرجع را هم در نظر بگیرید. در تالارهای گفتگو (فرومهای اینترنتی) یا جاهای دیگر، سؤالات خود را مطرح کنید تا شاید کسی شما را راهنمایی کند.
- کتاب غیرداستانی دیگری را که مرتبط یا درباره موضوع تحقیقتان است، بخوانید. شاید نویسندگان دیگر از زوایای مختلفی به موضوع نگاه کنند و اطلاعاتی داشته باشند که شما از آنها بیخبر باشید. شما میتوانید پیش از قرار دادن اطلاعات به دست آمده در داستان، از یک منبع مستقل، صحت آنها را جویا شوید.
- از یک متخصص کمک بگیرید. احتمالاً درباره موضوعی که شما از آن مینویسید، متخصصی وجود دارد که آن را مثل کف دست بشناسد. دنبال این متخصصان بگردید، برای وقت آنها احترام قائل شوید و از آنها بپرسید که آیا اطلاعات منحصربفرد و جالبی درباره موضوع شما در دست دارند.
- دائرهالمعارف بخوانید. بله. شاید کمی خسته کننده باشد، اما یک نفر باید این کار را انجام دهد و آن یک نفر شما هستید که باید تمام اطلاعات لازم را برای کتابتان جمعآوری کنید.
گام سوم: به صفحهآرایی و ساختار ظاهری کتاب اهمیت بدهید
صفحهآرایی شامل اندازه صفحه، حاشیه، قلمهای مورد استفاده، پاورقی، عنوان فصلها، تصاویر و غیره میشود. کتابهایی که شانس چاپ شدن را از دست میدهند، صفحهآرایی ضعیفی دارند. برای مثال، مکانهای خوب برای صید ماهی و سواحل خوب برای تعطیلات را در یک فصل مشترک قرار ندهید.
گام چهارم: جزئیات توصیفی زیاد و جذابی را به داستان اضافه کنید
هیچکس تمایلی به خواندن کتابهای کسلکننده ندارد. کتابهای خوب با جزئیات و رنگ، آراسته میشوند.
روش چهارم: چگونه یک داستان تخیلی بنویسیم
گام اول: تا میتوانید داستانهای تخیلی بخوانید
اگر قصد نوشتنِ یک داستان خیالی حماسی را دارید، خواندن داستانهایی از این ژانر، ایده خوبی است. حاصلِ تلاش برای نوشتن در ژانری که هرگز کتابی دربارهاش نخواندهاید، یک اثر پیشپاافتاده خواهد شد و بدونشک، خوانندگانِ مشتاق این ژانر متوجه فقدان توانایی شما خواهند شد.
- برخی از نویسندگان مشهورِ ژانر تخیلی عبارتند از: سی. اِس. لوئیس، تی. اِیچ. وایت، فریتس لایبِر، جِی. آر. آر. تالکین، سوزانا کلارک و کِلی لینک.
- از کتابدارِ کتابخانه یا کتابفروشی محلتان بخواهید تا تعدادی رمان تخیلی معروف کلاسیک را برای مبتدیانِ این ژانر به شما معرفی کند.
گام دوم: تصمیم بگیرید داستان شما شامل چه عناصر جادویی خواهد بود
تمام داستانهای تخیلی شامل عناصر جادویی نمیشوند، اما آن داستانهایی که این عناصر را در خود دارند، با نظم به قلمروی جادو پا میگذارند. جادو به نوعی منطق و روش نیاز دارد و باید برای خوانندگان روشن و غیرمبهم باشد.
- برای عناصر جادویی به طور کامل برنامهریزی کنید. به این بیاندیشید که آیا این عناصر به توضیح یا تفسیر نیاز دارند تا برای خوانندگان منطقی برسند و اینکه این عناصر در دنیای شما چه «قوانین» یا محدودیتهایی دارند.
- اگر داستان شما در یک جامعه تاریخی اتفاق میافتد (یا در یک جامعه خیالی بر اساس برخی فرهنگهای تاریخی واقعی)، حتماً درباره آن جامعه یا فرهنگ تحقیق کنید تا نوشتههایتان از صحت و صداقت برخوردار باشد.
گام سوم: خوانندگان خود را در اوایل داستان تور کنید
جلب توجه خواننده از آغاز، برای هر داستانی مهم است، بهویژه اگر داستان تخیلی باشد. خوانندگان علاقهمند به این ژانر تمایل دارند وقتی که برای خواندن میگذارند، ارزشش را داشته باشد، درنتیجه ناکامی در جلب توجه خوانندگان در آغاز داستان ممکن است سبب از دست رفتن علاقه آنها شود.
- لازم نیست جذابیتهای داستان را مثل بمب در ابتدای داستان منفجر کنید. با وجود این، حداقل باید به نکات هیجانانگیز و جالبی که در راه است، اشاره کنید.
- لازم است به نکات هیجانانگیز و جالبی که در ابتدای داستان وعدهشان را دادید، عمل کنید، پس زیر قولتان نزنید.
گام چهارم: پیش از پدیدار شدن حوادث داستان، شخصیتهای اصلی خود را معرفی کنید
بسیاری از نویسندگان ژانر تخیلی، داستانشان را صحنههای نبرد شروع میکنند. با اینکه این رویکرد میتواند هیجانانگیز باشد و برخی از خصوصیات خاصِ شخصیتهای اصلی را فاش کند، واقعیت این است که خوانندگان متوجه نمیشوند آن شخصیتها که هستند یا چرا مرگ آنها (یا پیروزیشان) معنادار است.
- وجود صحنه نبرد در آغاز داستان بد نیست، اما بدانید که ممکن است برای خوانندگان جالب نباشد.
- اگر تصمیم گرفتهاید داستان را با یک صحنه دراماتیک شروع کنید، یک یا دو پاراگراف بعد از آن صحنه فاصله بگیرید تا شخصیتها در ذهن خواننده بنشینند.
- هنگام معرفی شخصیتها، نام آنها را به کار ببرید. سعی نکنید با به کار بردن «ضمایر» مرموزانه عمل کنید، چون ممکن است خواننده علاقهاش را از دست بدهد.
گام پنجم: از میل شدید به نوشتن همه جزئیات و توضیحات اجتناب کنید
جزئیات روش خوبی برای تقویت و پیشبرد داستان هستند. با این حال، توضیحات بیش از حد میتواند با تغییر مسیرها و اطلاعات حاشیهای، روند داستان را با مشکل مواجه کند. اجازه بدهید خیالاتی که در سر دارید با انتخاب مهمترین و بهجاترین جزئیات برای هر صفحه، جان بگیرند.
- بهجای اینکه جزئیات را با صراحت تشریح کنید، به دنبال راههایی باشید تا به صورت نامحسوس از طریق شرح وضعیت، تفکر و دیالوگ، جزئیات را به داستان اضافه کنید تا از تفصیلهای بیمورد داستان بکاهید و جریان داستان را بهتر کنید.
روش پنجم: سماجت به خرج دهید
گام اول: سرسخت باشید
دانش گنج است و تمرین کلید آن است. تمرین کنید تا استاد شوید. دائم بنویسید، فرقی نمیکند داستان باشد یا فقط یک فکر یا یک مشاهده. هر چقدر بیشتر بنویسید، نتیجه بهتری خواهید گرفت. لزومی ندارد نوشتههای شما بیعیبونقص باشد. لزومی ندارد آنگونه از آب دربیاید که از اول میخواستید. چیزی که اهمیت دارد تمرین مداوم است. برای بررسی سبک و سیاق نوشتن، زمان کافی خواهید داشت.
گام دوم: دائم درباره داستان، انگیزهها و شخصیتها از خودتان سؤال بپرسید
هر چیز و هر کس در رمان شما باید دلیلی برای بودن داشته باشد. اگر میگویید برگ درختان سبز است، فصل بهار یا تابستان را به خواننده القا میکنید. اگر میگویید فلان شخصیت سه روز ریش صورتش را اصلاح نکرده است، برداشت خواننده این است که شاید اجباری در کار است (یا شاید او بازیگر است). هر شخصیتی در داستان برای آنچه انجام میدهد، انگیزه دارد.
گام سوم: در مواقعی، از کار فاصله بگیرید تا دورنمایی از داستان به دست آورید
نوشتن با فاصله گرفتنهای موقت بهتر میشود. هنگام بازگشت، اغلب بهتر میتوانید اشکال کارتان را تشخیص دهید، در حالی که این تشخیص هنگام نوشتن، کار دشوارتری است. پس از اتمام یک فصل، یک هفته آن را کنار بگذارید و با یک نگاه تازه، دوباره به آن بازگردید.
- اگر دچار «انجماد نوشتن» شدهاید (حالتی که در آن قادر نیستید به چیزی که میخواهید بنویسید یا چگونگی ادامه آن، فکر کنید)، چند روز یا بیشتر دست از نوشتن بردارید و برای آرام کردن افکارتان به موسیقیهای ملایم و آرامبخش گوش دهید.
گام چهارم: از نظرات دیگران استفاده کنید
اجازه دهید دیگران دستنوشت کتاب شما را بخوانند. با این کار میتوانید نظرات باارزشی را از آنها دریافت کنید و حتی شاید این کار در ادامه نوشتن هم به شما کمک کند.
گام پنجم: نوشتههای بد را دور بیندازید
تعجبی ندارد که نوشتههای بسیاری، خوب از کار در نیایند. از حذف شخصیتها، طرح داستان و هر چیز دیگری از کتاب که مؤثر واقع نمیشود، نترسید. همچنین، از افزودن عناصر و شخصیتهای جدید که رخنهها را پر میکنند و به نوشته شما معنا میبخشند، نترسید. در مورد موضوعات غیرداستانی، هرگز از یافتن حقایق بیشتر برای پشتیبانی از گفتههایتان نترسید!
گام ششم: یادتان باشد بسیاری از نویسندگان پیش از یافتن ایدههای ناب، پیشنویسهای زیادی را روانه سطل آشغال کردهاند
ورونیکا راث، نویسنده رمان سهگانه «سنتشکن» را در نظر بگیرید. او در وبلاگ خودش میگوید وقتی در کالج درس میخواند حداقل ۴۸ بار برای یافتن ایده این کتاب تلاش کرد.
گام هفتم: از دانستههایتان بنویسید
اگر به این گفته قدیمی عمل کنید، یا نتیجه میگیرید یا نتیجه نمیگیرید. خوب است که پیش از نوشتن نیاز نداشته باشید یک دنیا تحقیق کنید، اما اندکی تحقیق ضرر ندارد. به علاوه، تمرین خوبی است. نوشتن درباره موضوعات جدید میتواند افق دید شما به روی ایدههای جدید را باز کند.
گام هشتم: سماجت به خرج دهید
سعی کنید همیشه ایدههای تازه از ذهنتان تراوش کند تا بهانهای برای ننوشتن نداشته باشید. لازم نیست همه چیز داستان سر جای خودش باشد، همین که خواننده را راضی کند، کافی است. اگر از نوشتن خسته شدید، به خودتان زمان بدهید تا با دنیای بیرون تماس برقرار کنید، درست جایی که زادگاه ایدههای جدید است، یا نویسندگی آزاد (نوشتن بدون توجه به املا، دستور زبان، ویرایش یا موضوع) را تجربه کنید و فقط و فقط بنویسید، حتی اگر به نظرتان بد بیاید.
آموزش نوشتن زندگینامه
هر شخصی بر اساس اهداف و انگیزههای خود سبک زندگی خاصی دارد که این سبک زندگی یقیناً خاص است. امروزه طرح یک ایده خاص برای نگارش کتاب بسیار مهم و باارزش است و چه چیز بهتر از نگارش و چاپ زندگینامه شخصی که هم خاص و بکر است و هم پر از تجارب و دیدگاهها و نیازهای واقعی. سبک زندگی هر فردی نشات گرفته از نیازهای مختلف وی در زندگی است و روشهای دست یافتن به این اهداف و نیازها به صورت شخص به شخص متفاوت است. بنابراین، میتوان گفت داستان هر فردی در زندگی داستانی مختص به خود اوست و پر است از اتفاقات و وقایع و حوادث مختلف که میتواند گنجینهای ارزشمند برای دیگران باشد. در این مطلب سعی نمودهایم به تشریح چاپ کتاب زندگینامه و معرفی شش روش برای نگارش آن بپردازیم:
۱. خط زندگی خود را بنویسید. نگارش زندگینامه شخصی را با جستجو در زندگی خود شروع کنید. بر روی یک خط از بدو تولد تاکنون مثلاً با بازه زمانی پنج سال به پنج سال نقاطی را تعیین کنید و در بین این بازههای زمانی اتفاقات مهم و تأثیرگذار را بنویسید. مثلاً از ۵ سالگی تا ۱۰ سالگی، از ۱۰ تا ۱۵، ۱۵ تا ۲۰ و … . سعی کنید در بین این بازههای زمانی هرچه را که بیاد میآورید را یادداشت کنید و وسواس خاصی نداشته باشید. این کار به شما کمک خواهد کرد اولاً تمامی حوادث و وقایع را که بیاد میآورید را بنویسید و ثانیاً این وقایع و حوادث بر روی یک طیف زمانی مرتبی قرار گیرند.
- در نظر داشته باشید که زندگینامه شما از لحظه تولد شروع نمیشود. شما میتوانید حتی از تاریخچه زندگی خاندانتان شروع به نوشتن کنید. میتوانید از زندگی پدربزرگ و مادربزرگتان شروع کنید، به والدینتان برسید و همینطور ادامه دهید. چنین اطلاعاتی از تاریخچه خانواده، دید دقیقتری از شما و زندگیتان به خوانندگان ارائه میدهد.
- میتوانید از دانشگاه رفتنتان، شغلتان، روابطیتان، بچههایتان و سایر حوادث مهم بنویسید.
۲. شخصیتهای مهم را معین کنید. هر داستان خوب شخصیتهای جذابی دارد. شخصیتهای زندگی شما چه کسانی هستند؟ اولین فرض بر این است که والدین شما احتمالاً در کنار همسر و فرزندانتان نقشهای اصلی را بازی کنند. اما شما میتوانید به اینها اکتفا نکنید و خوب فکر کنید تا مهمترین و اصلیترین شخصیتهای زندگیتان را که تأثیرات واقعاً شگرفی در زندگی شما گذاشتهاند را پیدا کنید. این افراد میتوانند از جمع دوستان و یا همکاران و امثالهم باشند.
- معلمین، مربیان و حتی رئیس شما در کار احتمالاً بیشترین تأثیر را در زندگی شما داشته باشند. سعی کنید شخصیتهای دوست و دشمن را در زندگی خود پیدا کنید.
- درباره دشمنانتان در زندگی نیز فکر کنید. همیشه انعکاس تضادها باعث افزایش هیجان و عواطف در داستان میشود.
- شخصیتها میتواند شامل حیوانات، افراد مهمی که شما تمایل داشته آنها را ببینید و ندیدید و حتی شهرهایی باشد که شما خاطراتی در آنجا داشتهاید باشد.
۳. بهترین داستان زندگیتان را به بیرون بکشید. شاید در زندگی شما وقایع مختلفی اتفاق افتاده باشد اما در نظر داشته باشید که بهترین آنها را ترسیم کنید. زندگینامهها معمولاً موضوعات محدودی دارند که شما میتوانید در نگارش زندگینامهتان هر یک از این موضوعات را منعکس کنید. در زیر به آنها اشاره میکنیم:
- داستان کودکی: اعمم از اینکه شما دوران کودکی خوب یا بدی داشتهاید، شما میتوانید برخی از وقایع دوران کودکی را ترسیم کنید تا خوانندگان بدانند شما که بودهاید و چه تجاربی در آن زمان داشتهاید. شما میتوانید دوران کودکیتان را به قسمتهای کوچکی تقسیم کنید و روایتی از آنها بکنید که شخصیت شما را نمایان سازد. برای مثال واکنشهای والدینتان هنگامیکه شما حیوان خانگی خریدید، روابطتان با دوستانتان و … .
- داستان عشقی: میتوانید داستان عشق و عاشقیهای خود را نیز منعکس کنید و روایتی از آن بنویسید. برای بسیاری از خوانندگان این موضوع جذاب است.
- دوران بحرانهای هویتی: میتوانید از بحرانها و مشکلات روحی خود که معمولاً انسانها در دورههای خاصی گرفتار میشوند بنویسید.
۴. کتاب را با لحن خود بنویسد. وقتی افراد زندگینامه میخوانند، دوست دارند که بینش دقیقی نسبت به زندگی نویسنده پیدا کنند. اگر سبک نگارش شما رسمی باشد، احتمالاً خوانندگان حس خواهند کرد که با یک کتاب دانشگاهی و علمی روبرو هستند و نخواهند توانست دید دقیق و حس شفافی از زندگینامه شما به دست آورند.
- وقتیکه شما با یک دوست زندگی خود را روایت میکنید با چه لحنی صحبت میکنید؟ آیا رسمی و دانشگاهی است یا خودمانی؟ شما میتوانید به همان شکل در نگارش زندگینامهتان اقدام کنید. سعی کنید از کلمات و واژههایی که خودتان کمتر از آنها استفاده میکنید در نگارش استفاده نکنید.
- به شکلی بنویسید که واقعاً همانگونه هستید. اگر آدم شوخی هستید میتوانید سبک نگارشتان به همراه طنز باشد، اگر فردی شدیداً عاطفی هستید سعی کنید متن عاطفی باشد و … . سعی کنید زندگینامهتان همان حسی را داشته باشد که اطرافیان و دوستانتان از سبک شخصیتی شما دارند.
۵. زندگیتان را تعریف کنید. لازم نیست حتماً رک و راست همهچیز را بگویید، اما آنچه که اهمیت دارد این است که با زندگی خودتان و اتفاقات آن روراست و صادق باشید. سعی نکنید زندگینامهتان تبدیل به لیستی از موفقیتهایتان باشد یا اینکه انعکاسی صرف از اتفاقات بد و منفی. تمامی جنبههای زندگیتان را بازگو کنید از موفقیتها گرفته تا شکستهها و در روایت خود صادق باشید و هر آنچه که واقعاً رخداده را بنویسید.
- افکار درونی خود را فاش کنید. از عقاید و افکار خود صحبت کنید از عقایدی صحبت کنید که احتمالاً بیشتر جنجالی باشند.
- اینکه بخواهید تمامی امور مثبت را از زندگی خود بازگو کنید برای هیچکس جذاب نخواهد بود. شما اشتباهاتی در زندگی داشتهاید، و سعی نکنید سراغشان نروید.
۶. روح زمان را ضبط کنید. سعی کنید در هر دورهای که در آن زندگی کردهاید اتفاقات تاریخی آن دوره، جریانات مؤثر بر زندگی مردم مانند جنگ، زلزله و… را نیز منعکس کنید. انعکاس چنین مواردی میتواند زندگینامه شما را بسیار ملموستر کند. همچنین چنین زندگینامههایی بعدها میتواند منبعی برای درک دقیق شرایط و احوالات زمان و مکانی باشد که شما زندگی کردهاید.
چگونه یک رمان بنویسیم؟
شاید شما نیز جز آن دسته از افرادی باشید که که علیرغم خواندن کتاب رمانهای متعدد، تصمیم گرفته باشید رمانی را بنویسید اما نمیدانید چگونه شروع کنید. در اینجا چند توصیه مهم از رمان نویسان بزرگ دنیا برای شما ارائه خواهیم نمود تا شاید گره از کار شما گشوده شود. نوشتن اولین رمان معمولاً چالشی بسیار بزرگ است که تصاویر و اتفاقات مبهم و تیره و تاری در ذهن نویسنده از آینده کتابی که در حال نگارش است به وجود خواهد آورد. در بسیاری از افراد، خواندن رمانهای متعدد این انتظار را به وجود میآورد که اگر آنها شروع به نوشتن یک رمان کنند، یقیناً خیلی راحت بتوانند از عهده کار برآیند؛ اما باید در همین قدم اول به افرادی که قصد نوشتن رمان دارند بگوییم لزومی ندارد اگر شما یک عمر موسیقی گوش کردهاید، شروع به نواختن یک از آلات موسیقی بکنید قبل از اینکه آموزشی دیده باشید. توصیههای مهمی که در اینجا مطرح خواهد شد نیز صرفاً بخشی از آموزشهای تاثیرگذاری است که در حین فرآیند تمرین برای نگارش، بسیار مفید و مؤثر خواهند بود.
۱. خوب بفهمید که چرا مینویسید و چه چیزی میخواهید بنویسید؟
قبل از اینکه قلم بر روی کاغذ یا دستی بر روی کلید کیبورد بگذارید، دقیقاً به این مساله چه از طرف خود و چه از طرف خوانندگان خود فکر کنید که در حال انجام چه کاری هستید؟ چرا میخواهید رمانی را بنویسید؟ ملاک موفقیت از نظر شما چه خواهد بود؟ آیا میخواهید فقط کتابی به نام خودتان چاپ کنید؟ یا میخواهید با واژهها و کلماتتان اندک تغییری در احساسات و زندگی خوانندگانتان ایجاد کنید، و یا اینکه میخواهید درآمد خوبی کسب کنید؟ پاسخ به هر یک از این سؤالات بسیاری از موارد مبهم را چه در حال حاضر و چه بعداً تغییر خواهد داد. بعد از پاسخ به این سؤالات، سعی کنید مخاطبین خود را بشناسید. یعنی، احتمال میدهید چه دسته از افرادی مخاطبین شما باشند؟ آنها احتمالاً چه نویسندگان دیگری را دوست دارند؟ پاسخ به این سؤالات نیز میتواند کمک شایانی در انتخاب داستان و نوع روایت شما داشته باشد. یکی دیگر از بهترین کارها این است که ۵ الی ۱۰ رمان از بهترین رمانهای چاپ شده که احساس میکنید شبیه به رمانی خواهند بود که شما میخواهید نگارش کنید را لیست کنید. با بررسی این کتابها و میزان فروش و استقبال مخاطبین از آنها در سالهای اخیر متوجه خواهید شد که کتاب شما بعد از نگارش و اتمام احتمالاً چه وضعیتی خواهد داشت.
۲. قدرت خلاقیت خود را آزاد کنید. برای میدان دادن به خلاقیت خود میتوانید:
الف) به کنجکاویهایتان اهمیت دهید. وقتی در کتابفروشی هستید بیشتر به کدام کتابها نگاه میکنید؟ بیشتر به چه فیلمهایی علاقمند هستید؟ چه مکالماتی را بیشتر از بقیه ترجیح میدهید و بیشتر دوست دارید در چه موضوعاتی صحبت کنید؟ وقتی وارد یک شهر جدید میشوید دوست دارید کدام بخشهای آن را اول از همه ببینید؟ آیا به جاهای تاریخی بیشتر علاقه دارید یا به مکانهای تفریحی و ساختمانهای مدرن؟ چه نوع غذاهایی را دوست دارید بخورید؛ فست فودها یا غذاهای سنتی؟ آیا علاقهای به فرهنگ بومی آن ملت دارید یا خیر؟ همه این سوالها میتواند کنجکاویها و علایق شما را مشخص کنند و همین مساله میتواند مشخص کند که حوزه نوشتاری شما بیشتر در چه زمینهای خواهد بود؟
ب) جرقههایی که گهگاهی در ذهن پدید میآیند را یادداشت کنید. گهگاهی ایدههای گذرایی از ذهن خطور میکنند که معمولاً بر اثر حضور در مکانی، قرار گرفتن در فضایی و امثالهم ایجاد میشوند. بهترین کار ممکنه این است که همان لحظه چنین جرقههایی را یادداشت کنید زیرا این احتمال زیاد وجود دارد بعد فراموش کنید. این جرقهها میتوانند ایدههای بسیار خوبی را در ذهن متبلور نمایند.
ج) مطمئن باشید افرادی وجود دارند که علاقهمندی آنها مشابه با علاقمندی شما است. اگر شما تصور کنید در محله یا جمع دوستان و یا اینکه شهری که زندگی میکنید علایق محدودی وجود دارد و بیشتر افراد یا دوستان علایقی مشترک با شما ندارند و تصمیم بگیرید از آن علایق صحبت نکنید و یا ننویسید کار اشتباهی کردهاید. مطمئن باشید که افراد زیادی وجود دارند که علایق شما با علایق آنها مشترک است و بنابراین شما میتوانید مخاطبان خود را پیدا کنید. مخاطبان شما گاهاً خارج از حلقه دوستان، شهر، و حتی کشور است.
۳. به جای کنار هم قرار دادن صرف کلمات، داستان بنویسند.
بسیاری از رمان نویسان رمان خود را با نوستن کلمات پشت سر هم بدون هیچ گونه مسیر و هدفی شروع میکنند و اندکی بعد خودشان نیز در این ابهام فرو میروند. برای پرهیز از اینکار میبایست به رمانهایی که علاقه دارید و رمانهای قوی نیز محسوب میشوند نگاه کنید. وقتی صرفاً یک رمان را میخوانید، شاید متوجه این هنرمندیها و ساختارهای دقیق نشوید. اما وقتی اینبار همان رمان را میخواهید از دیدگاه ساختار و نقطه شروع و پایان بررسی کنید، نکات بسیار زیادی را خواهید آموخت. معمولاً ساختار رمانهای قدیمی در سه برهه زمانی کلی استوار میشود: ۱. نقطه شروع، ۲. نقطه میانی، ۳. نقطه پایانی.
کتاب و کتابخوانی
فواید کتاب خواندن و خواص منحصر به فرد کتابخوانی
کتاب خواندن مغز را طوری تحریک میکند که تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو نمیتونه اینکارو انجام بدهد چون مغز درگیر شده و اصطلاحاً ورزش میکند. در این بخش قصد داریم شما را با فواید کتاب خواندن آشنا کنیم تا شاید برای مطالعه بیشتر تشویق شوید. اگر چه کتاب خواندن فوایدی بیش از آنچه ما در اینجا بدان اشاره می کنیم دارد ولی موارد نام برده شده مهمترین فواید آن می باشند. اگر شما هم می خواهید که با فواید بیشتر کتاب خواندن آشنا شوید، با ما همراه باشید.
کسب علم و دانش:
یکی از بزرگترین دلایل کتاب خواندن، کسب دانش است. کتاب ها یک منبع غنی از اطلاعات هستند. خواندن کتاب با موضوعات متنوع اطلاعات و عمق دانش را افزایش میدهد.
کتاب خواندن مغز شما را بهبود می بخشد:
مطالعات نشان داده اند که خواندن اثرات مثبت قوی بر مغز دارد. با تحرک ذهنی، شما می توانید از بیماری زوال عقل و بیماری آلزایمر جلوگیری کنید. این به این دلیل است که فعالیت مغز شما مانع از از دست دادن قدرت می شود. مغز یک عضله و مانند دیگر عضلات بدن است، ورزش آن را قوی و سالم نگه می دارد. حل پازل، خواندن کتاب ها یک راه عالی برای تمرین مغز شما است و آن را سالم نگه میدارد.
کاهش استرس:
خواندن، اثر مثبت بر بدن نیز دارد. خواندن یک کتاب، می تواند استرس را بهتر از پیاده روی یا گوش دادن به موسیقی از بین ببرد.
کتاب خواندن حافظه را بهبود می بخشد:
هر بار که یک کتاب را میخوانید، باید تنظیمات کتاب، شخصیت ها، زمینه ها، تاریخ، زیرمجموعه ها و خیلی چیزهای دیگر را به خاطر داشته باشید. همانطور که مغز شما یاد می گیرد تمام اینها را به خاطر بسپارد، حافظه شما بهتر می شود.
بهبود تخیل:
هرچه بیشتر بخوانید، تخیل بیشتری خواهید داشت. هر زمان که یک کتاب تخیلی بخوانید، دنیای دیگری به شما می دهد. در دنیای جدید، تخیل شما به بهترین نحو کار می کند، زیرا شما سعی می کنید همه چیز را در ذهن خود ببینید.
مهارت های تفکر انتقادی را توسعه می دهد:
یکی از مزایای اصلی خواندن کتاب توانایی آن در ایجاد مهارت تفکر انتقادی است. به عنوان مثال، خواندن یک رمان رمز و راز ذهن شما را باز می کند. مهارت های تفکر انتقادی هنگامی که به تصمیم گیری های روزمره می رسد، بسیار مهم است. خواندن نیاز فردی به پردازش اطلاعات را بهبود می بخشد. هرچه بیشتر بخوانید، درک شما عمیق تر خواهد شد.
مهارت های نوشتن را بهبود می بخشد:
خواندن یک کتاب خوب می تواند بر مهارت نویسندگی تاثیر گذار باشد. بسیاری از نویسندگان موفق، با خواندن آثار دیگران، تخصص خود را به دست آوردند. بنابراین، اگر می خواهید یک نویسنده بهتر شوید، با یادگیری از استادان قبلی شروع کنید.
مهارت های ارتباطی را بهبود می بخشد:
بهبود واژگان و مهارت های نوشتاری و مهارت های ارتباطی را بهبود میبخشد. هرچه بیشتر بخوانید و بنویسید، بهتر ارتباط برقرار می کنید.
کتاب خواندن تمرکز را بهبود می بخشد:
در شیوه زندگی پر مشغله، ذهن درگیر چندین مسئله است. یک سرگرمی پربار مانند کتاب خواندن، ما را مشغول می کند. همچنین منجر به استفاده پر بار از زمان می شود. این نه تنها به ما کمک می کند از نگرانی خلاص شویم، بلکه ذهن ما را از یکنواختی دور می کند. کتاب ها، منابع عالی تفریحی هستند. کسی که علاقه مند مطالعه است هرگز خسته نمیشود، زیرا این یک راه عالی برای خلاص شدن از خستگی است.
سرگرمی ارزان:
در مقایسه با سایر انواع سرگرمی، کتاب ها بسیار ارزان هستند. با مقدار کمی پول، شما می توانید کتاب خود را بخرید و برای چند ساعت سرگرم شوید.
انگیزه:
زندگی پر از چالش هاست. مطالعه می تواند الهام بخش زندگی شما باشد و آن را تغییر بدهد. خواندن یک کتاب خوب، از جمله بیوگرافی افراد شما را تشویق می کند و همچنین راهنمایی هایی را برای کمک به دستیابی به اهداف شخصی خود خواهید آموخت. اساساً، الهام بخش شما خواهد بود تا به یک شوهر، زن، دختر، پسر، مادر، پدر یا حتی کارمند بهتر تبدیل شوید.
کتاب خواندن سلامت را بهبود می بخشد:
هزاران و میلیون ها، از کتاب های خودآموز عالی وجود دارد. بسیاری از این کتاب ها واقعا می توانند به بهبود سلامت شما کمک کنند. خواندن چنین کتاب هایی موجب کاهش افسردگی می شود. افراد مبتلا به افسردگی شدید می توانند از خواندن کتاب های خودآموز بهره مند شوند. به غیر از این، این کتاب ها راهنمایی های مهم در مورد تمرینات، رژیم غذایی و سایر نکات زندگی سالم را ارائه می دهند. این همه منجر به بهبود سلامت روحی و جسمی می شود.
فواید کتاب خواندن بر بهبود مهارتها:
خواندن، یک سازنده اساسی است. کتاب ها اطلاعات مهمی در مورد موضوعات مختلف ارائه می دهند. با مطالعه شما می توانید انواع مهارت های آموزشی را تقویت کنید. مثل:آشپزی، رقص یا هر چیز دیگر.
ساختن اعتماد به نفس:
با خواندن کتابهای بسیار، شما بهتر ارتباط برقرار می کنید و زمینه های مختلف زندگی را می آموزید؛ همه اینها به ایجاد یک اعتماد به نفس بالا کمک میکند.
سرگرمی قابل حمل:
کتاب ها قابل حمل و سبک وزن هستند. آنها مانند رایانه های بزرگ و بازی هایی هستند که فضای زیادی دارند. با یک کتاب، می توانید آن را در کیف دستی خود قرار دهید و به راحتی آن را در همه جا حمل کنید. شما می توانید هر جا، در یک هواپیما در هنگام مسافرت، در رختخواب خود بخوانید، قبل از اینکه بخوابید، زیر سایه ای که در آن استراحت می کنید و یا حتی در طول تعطیلات خود.
کمک می کند تا بهتر خواب ببینی:
خواب بد منجر به بهره وری کم می شود. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان توصیه می کنند که قبل از اینکه بخوابید برای کمک به آرامش ذهن خود کتاب بخوانید.
درباره دنیای دیگر یاد بگیرید؛
دنیای داستان به شما اجازه می دهد به جهان دیگری سفر کنید، جایی که همه چیز متفاوت است. با خواندن کتاب ها، نگاهی اجمالی به فرهنگ ها و مکان های دیگر خواهید داشت. کتاب ها افق های دید را گسترش می دهد، به شما اجازه می دهد کشورهای دیگر، افراد دیگر و بسیاری از چیزهای دیگر که هرگز دیده یا تصور نکردید را ببینید. این راه عالی برای بازدید از یک کشور عجیب و غریب در ذهن شماست.
خلاقیت را بهبود می بخشد:
بزرگترین تفاوت بین خواندن و تماشای تلویزیون این است که خواندن به شما امکان می دهد خلاقیت خود را آزاد کنید. هرچه بیشتر بخوانید، بیشتر چیزهای جدید یاد خواهید گرفت. افکار جدید همیشه ذهن ما را به کشف زندگی در راه های جدید و بهتر هدایت میکند. ما شروع به دیدن جهان به شیوه ای متفاوت می کنیم و به این ترتیب راه حل خلاق جدیدی پیدا می کنیم.
با سرعت خود یاد بگیرید:
یکی دیگر از مزایای خواندن کتاب این است که شما با سرعت خود یاد می گیرید. از آنجا که کتاب را همیشه در دست دارید، می توانید به بخش هایی که متوجه نشدید برگردید و دوباره مطالعه کنید. شما می توانید یک فصل را هر چند بار که بخواهید بخوانید بدون اینکه نگران باشید که بخش دیگر را از دست خواهید داد.
گزینه های انتخاب بسیاری ایجاد میکند:
کتابهای بسیار زیادی برای خواندن وجود دارد، که شما هرگز آنها را در طول عمر به پایان نخواهید رساند. کتاب ها برای قرن ها نوشته شده است، در حال حاضر کسی کتابی را می نویسد و در آینده کتاب ها هنوز نوشته می شوند. آیا شما به دنبال چیزی برای الهام بخشیدن هستید، برای هر موضوعی هزاران کتاب وجود دارد.
اخلاق را بهبود می بخشد:
کتاب ها به ما کمک می کنند تا ایده های خوب را از ایده های بد، بهتر تشخیص دهیم. خواندن یک کتاب به ما اجازه می دهد که با رویکردهای مختلف زندگی و مشکلات آشنا شویم. اساسا، شما یاد می گیرید تصمیمات بهتر در زندگی بگیرید.
شما را باهوش تر می کند:
افرادی که به طور منظم مطالعه می کنند، دقیق تر از کسانی هستند که مطالعه نمیکنند. آنها ذهن باز دارند و بیشتر تمایل دارند از محیط اطراف خود آگاه باشند.
کتاب ها بهتر از فیلم ها هستند:
فیلم های بسیاری از کتاب ها اقتباس شده اند. اما اگر یک کتاب بخوانید و سپس فیلم آن را تماشا کنید، موافقت خواهید کرد که این کتاب ۱۰۰ بار بهتر از فیلم است. همیشه این بخش منحصر به فرد وجود دارد.
فواید و تاثیر کتاب خواندن بر اجتماعی شدن:
ما همیشه می توانیم آنچه را که با خانواده، دوستان و همکارانمان خوانده ایم به اشتراک بگذاریم این، توانایی ما را برای اجتماعی شدن افزایش می دهد.
چگونه کتاب بخوانیم تا بیشترین استفاده را ببریم؟
بخش اول: مراحل مقدماتی
۱. انتخاب کتاب
اگر میخواهید برای دل خودتان کتاب بخوانید، برای خرید کتاب احتمالاً به دو گزینه فکر میکنید: کتابهای داستانی یا غیرداستانی. از میانِ میلیونها کتاب داستانی و غیرداستانی موجود، یافتنِ کتاب دلخواه و مناسب خودتان، کار سختی است. برای شروع انتخاب کتاب، بهتر است به دو دسته از موضوعات بیندیشید: موضوعاتی که به آنها علاقه دارید و موضوعاتی که علاقهای به آنها ندارید. سعی کنید از تنوع گستردهی موضوعات کتاب غافل نشوید.
- با ملاک قرار دادن سلیقهی شخصیتان، راحتتر میتوانید کتاب مورد علاقهتان را پیدا کنید. خرید کتاب به صلاحدید دیگران، لزوماً لذتبخش بودن آن را برای شما تضمین نمیکند. بعضی از افراد از خواندن رمانهای فانتزی لذت میبرند و برخی دیگر از این نوع رمانها متنفرند. به این بیندیشید که دوست دارید هنگام خواندن یک کتاب، چه چیزهایی را تجربه کنید؟ آیا در جستوجوی یک داستان ماجراجویانهی پرشور هستید یا کشفِ اندیشمندانهی ایدهها؟ دوست دارید حجم کتابی که میخوانید، چقدر باشد؟ دوست دارید داستانی که میخوانید چقدر چالشبرانگیز باشد؟ عقاید خاصی وجود دارند که دوست دارید نویسنده از آنها دوری یا استقبال کرده باشد؟ اگر پاسخ این پرسشها را بدانید، حوزهی انتخابتان محدود میشود و کتاب مناسب خودتان را راحتتر پیدا میکنید.
- محدود کردنِ حوزهی انتخابِ کتابهای غیرداستانی نسبت به کتابهای داستانی، آسانتر است. بیشترِ کتابهای غیرداستانیِ معروف، روایتگر تاریخ یا زندگینامهی افراد مشهور هستند. پس برای خرید اینگونه کتابها باید از خودتان بپرسید: دوست دارم با سرگذشت کدام شخصیت مشهور بیشتر آشنا بشوم؟ دوست دارم از کدام کشور، رویداد بزرگ، جنگ یا واقعهی تاریخی بیشتر بدانم؟ آیا به کسب اطلاعات بیشتر دربارهی اقیانوسها، دایناسورها، دزدان دریایی یا شعبدهبازی علاقه دارم؟ تقریبا دربارهی هر موضوعی که فکرش را بکنید، کتاب غیرداستانی وجود دارد.
- یافتن یک کتاب غیرداستانی دربارهی موضوعی که به آن علاقه دارید، پایان کار نیست. شما باید سبک نگارش نویسنده را اجمالاً ارزیابی کنید تا حدس بزنید از آن لذت خواهید برد یا نه. از آنجاکه ما با همهی سبکهای نگارشی راحت نیستیم، بهتر است قبل از خرید کتاب، دو صفحهی نخست آن را بخوانیم. اگر سبک نگارش نویسنده برای شما دشوار و کسلکننده است، بهتر است از خرید آن منصرف شوید.
- به کتابخانهها مراجعه کنید و از کتابدارها کمک بگیرید. کتابخانه مکان آرام و مناسبی برای جستوجوی کتابهای گوناگون است، گذشته از این، فقط با پرداخت هزینهی عضویت میتوانید کتابهای مورد علاقهتان را بخوانید.
- کتابها را از روی جلدشان قضاوت نکنید. شاید عنوان و تصاویر روی جلد، کسلکننده یا مغایر با سلیقهی شما بهنظر برسند، اما داستان میتواند لذتبخش و جذاب باشد، طوریکه نتوان از روی جلد کتاب تصورش را کرد. البته این نکته شامل همهی کتابها نمیشود، پس بهتر است کتاب را عاقلانه انتخاب کنید! ضخامت کتاب را هم در نظر بگیرید. اگر میخواهید خواندن کتاب را سریع تمام کنید، کلِ کتابهای بزرگ و قطور را از فهرست انتخابتان حذف کنید. در آخر، اگر میخواهید برای فرد دیگری کتاب بخرید، سن و علایق آن فرد را هنگام انتخاب کتاب در نظر بگیرید.
- از اطرافیان کمک بگیرید. دوستان خوب و خویشاوندان نزدیک با شناختی که از شما دارند، میتوانند کتابهایی را به شما معرفی کنند که احتمال میدهند شما هم از خواندنشان لذت خواهید برد.
- در اینترنت جستوجو کنید. وارد گروهها و صفحاتی بشوید که در آنها کتابدوستان به معرفی و نقد کتاب میپردازند. در این گروهها، افراد بهترین کتابهایی را که خواندهاند به هم معرفی میکنند. شما میتوانید دیدگاههای دیگران را دربارهی کتابهای معرفیشده، ملاک انتخاب خود برای خرید کتاب قرار بدهید. در کل، از این فضا برای آشنایی سریع با محبوبترین و پرفروشترین کتابها استفاده کنید.
- عضویت در باشگاههای کتاب راه دیگری برای خرید کتاب و دریافت آن از طریق پست است.
- شرکت در نشستهای بحث و گفتوگو درباهی یک کتاب خاص با حضور نویسنده در کتابفروشیها یا شهرکتابها از راههای دیگر آشنایی بیشتر با کتابهاست.
- فراموش نکنید در دل هر داستانی، درس پندآموزی نهفته است، پس شانس تجربهاندوزی خود را بهواسطهی کسلشدن از توضیحات مختصر نویسنده در چند صفحهی نخست کتاب از دست ندهید.
۲. دسترسی به کتاب
- مراجعه به کتابخانهها
- مراجعه به کتابفروشیها
- قرض گرفتن کتاب از دوستان یا آشنایان
بخش دوم: خواندن مجموعهی اشعار و مقالات
۱. به فهرست مطالب و فهرست راهنما نگاهی اجمالی بیندازید
بیشتر کتابهایی که حاوی بخشهای کوتاه و بسیار زیاد هستند، فهرست مرتب و روشنی از مطالب را برای سهولتِ کار خواننده در صفحات نخستین کتاب قرار میدهند. فهرست راهنما نیز در صفحات پایانی کتاب قرار دارد که شامل واژگان کلیدی و دیگر واژگان و اصطلاحات مهم با ذکر صفحات آنها میشود. خواندن مجموعهی اشعار یا مقالات در صورتی که شامل فهرست مطالب باشد، آسانتر است. بدون وجود فهرست مطالب باید کتاب را از آغاز بخوانید، در حالی که با وجود چنین فهرستی میتوانید مطالب جالب را پیش از باقی مطالبِ کسلکننده یا نهچندان چشمگیر بخوانید.
۲. مطالب را بر حسب سلیقه بخوانید
این مزیتِ مجموعه نوشتههای کوتاه است که میتوانید برحسب سلیقهی شخصی خودتان از آنها استفاده کنید، مثل پروانه از این شاخه به آن شاخه بپرید و از هر کجای کتاب که دلتان خواست، شروع به خواندن کنید و مجبور نباشید از ابتدا تا انتهای کتاب را بخوانید و منتظر رسیدن به بخشهای جذاب آن باشید. وقتی برحسب سلیقه خودتان به بخشهای جذابتر کتاب خوگرفتید، رفتهرفته نسبت به بخشهایی که قبلا ملالآور بهنظر میرسیدند، کنجکاو میشوید و به آنها هم علاقه نشان میدهید.
۳. مطالب را با علاقه و اشتیاق بخوانید
با مطالبی که میخوانید زندگی کنید و با تأکید بر بخشهای جذاب کتاب، آن را به بخشی از زندگی خود تبدیل کنید. اگر بخواهید با خونسردی و بیتفاوتی به صورت خطی، از ابتدا تا انتهای کتاب را بخوانید، لذت زیادی از آن نخواهید برد. یادداشتبرداری کنید و در یادداشتهای خود شمارهی صفحه یا اسامی نویسندگانی را که از آنها یاد میشود بنویسید تا در آینده بهراحتی به یک فهرست کامل از نکات مهم کتاب دسترسی داشته باشید. برای خط کشیدن زیر مطالب مهم یا جالبتوجه از مداد استفاده کنید.
بخش سوم: خواندن کتابهای آموزشی و درسی
۱. یادداشتبرداری کنید
خواندن تفریحیِ کتابهای آموزشی، شدنی، اما غیرمتداول است. بیشتر افراد برای کسب اطلاعات مورد نیاز، کتاب آموزشی میخوانند. کتابهای آموزشی و درسی منبع عالیِ اطلاعات متمرکز و طبقهبندی شده در موضوعات گوناگون هستند. برای اینکه بیشترین بهره را از این کتابها ببرید، بهتر است هنگام خواندن، یک دفترچهی یادداشت دَم دست داشته باشید.
- تعیین الگویی برای خواندن: یک پاراگراف را بخوانید، سپس درنگ کنید و در صورت نیاز، آنچه را پاراگراف برای گفتن داشت، به زبان خودتان در دفترچهی یادداشت خلاصهنویسی کنید.
- مرور خلاصهنویسیهای شخصی: در پایان هر بخش، یک نسخهی شخصی از تمام اطلاعات مورد نیاز را در اختیار دارید که برای اطمینان از درک درست مطالب، میتوانید آن را مرور کنید.
۲. فصلها را کامل بخوانید
در بیشتر موارد، خواندن کتابهای آموزشی از آغاز تا پایان ضرورتی ندارد، از طرفی، از این فصل به آن فصل پریدن هم مفید نیست. بهتر است هر بار که نیاز به خواندنِ حتی بخشی از یک فصل را داشتید، آن فصل را کامل بخوانید.
- مطالب را با هدف درک درست آنها بخوانید. اگر فصل مورد نظرتان را یکبار کامل بخوانید، درک و یادآوری اطلاعات لازم برایتان آسانتر خواهد شد.
- وقتی یک فصل را برای بار نخست، کامل بخوانید، دیگر نیازی به بازخوانی کل فصل ندارید و در صورت نیاز بعدا میتوانید گلچین مطالب را مرور کنید.
۳. دست از تلاش برندارید
اگر یک کتاب آموزشی یا درسی میخوانید، احتمالاً هدفتان قبول شدن در یک امتحان یا پشتسر گذاشتن یک دوره است. کتابهای آموزشی و درسی بهراحتی قابلدرک نیستند و نمیتوان آنها را بهسرعت خواند، بنابراین بهترین کار این است که زود دستبهکار شوید و سعی کنید هربار که کتاب را باز میکنید، پیشرفت اندکی در درک مطالب داشته باشید. روزهای معینی از هفته را به خواندن کتابهای آموزشی اختصاص بدهید تا فرایند یادگیری برایتان آسان شود. اگر بخواهید قبل از امتحان، کتابهای درسی را با عجله بخوانید نهتنها به درک درستی از مطالب نمیرسید، بلکه دچار اضطراب نیز خواهید شد.
خلاصه روشهایی برای بهبود کتابخوانی
همانطور که میدانید بسیاری از عادتهای ما در کودکی و نوجوانی شکل میگیرند، پس برای بهبود وضعیت کتابخوانی باید کودکان و دانشآموزان را به خواندن کتاب تشویق کنیم. در ذیل چند روش کارآمد برای این موضوع ارائه شده است:
- خواندن: خواندن به نظر ساده است، اما باید از کودک و نوجوان خود بخواهیم برای ارتباط بیشتر با دیگران کتاب بخواند.
- اتاق کودکان را با کتاب پر کنید: کودکانی که با کتابهایی که در اطرافشان وجود دارد رشد میکنند یاد میگیرند که کتاب بهترین دوست آنان بوده و با جستوجو در کتابها ماجراجویی و یادگیری خود را ارتقا میبخشند.
- الگویی برای کودکان خود باشید: اجازه دهید آنان شما را در حین مطالعه کتاب ببینند تا دریابند که چقدر شما از خواندن کتابها و مجلات لذت میبرید و سپس تجربه خواندن خود را با همکاران، دوستان و دانشآموزان به اشتراک بگذارید. به آنها بگویید که چه چیزی خوانده و چه چیزی از این متون آموختهاید و چه توصیهای برای آنان دارید.
- دانشآموزان را تشویق کنید کتابهای جدیدی برای خود فراهم کنند: کودکانی که کتابهای جدید برای خود پیدا میکنند احساس استقلال بیشتری دارند و بیشتر به خواندن کتاب علاقهمند میشوند.
- از دانشآموزان و کودکان بخواهید که دستهجمعی کتاب بخوانند: ایجاد کلوبهای کتاب، گروههای خواندن و محافل ادبی به حس تعامل دانشآموزان کمک می کند. این امر تا حد زیادی درک آنها را افزایش داده و تحصیل را در کلاس درس بسیار لذتبخشتر میکند.
- گردش کتاب ایجاد کنید: از کتابخانه محلی، کتابخانه دانشگاه یا کتابفروشی بازدید کنید. البته موضوع چک کردن و یا خرید کتاب نیست بلکه مشاهده هزاران کتاب است.
- به کتابهای صوتی گوش دهید: گوش دادن به کتاب صوتی و بازیهای کوتاه در مورد کتاب به افزایش مهارتهای رمزگشایی و روانی کلام کمک خواهد کرد. با این روش واژگان بیشتری ارائه شده و راهبردهای درک مطلب و لذت بردن از داستانها یا جمعآوری اطلاعات افزایش مییابد.
- نویسندگان را دعوت کنید: بچهها تحت تاثیر صحبتهای نویسنده قرار خواهند گرفت و احساس آنان در خواندن و نوشتن با صحبت با نویسنده ارتقا مییابد.
- خلاقیت را تشویق کنید: داستان نباید خاتمه داشته باشد و بچهها باید خلاقانه از آنچه خواندهاند لذت ببرند. دانشآموزان باید فرصتی برای بیان افکار خلاقانه خود با کتابهایی که میخوانند بیابند، فکر کنند و صحنههایی از داستان را بر اساس افکار خود بیافرینند.
- مکانی امن و راحت برای خواندن فراهم کنید: فضای ایمن و راحت موجب تشویق خوانندگان خواهد شد. صندلی راحت و روشنایی مناسب از عوامل ایجاد راحتی هنگام کتاب خواندن هستند.
اهمیت کتاب خوانی برای کودکان
آینده روشن هر کشوری را فرزندان آن سرزمین رقم میزنند. اگر فرزندانمان به طور صحیح، اصولی و متناسب با شرایط و نیاز جامعه آموزش ببینند و تربیت شوند، بدون شک جامعهای موفق و پویا خواهیم داشت. یکی از ابزارهای آموزش صحیح به کودکان کتابهای مفید و ارزشمند است. بنابراین خواندن کتاب، باید در برنامه روزانه افراد از بدو تولد تا بزرگسالی گنجانده شود. نکته مهم و قابل توجه در این بحث، این است که والدین و مربیان باید دقت داشته باشند که برای هر گروه سنی، کتابهای خاصی انتخاب شود و حتی لازم است برای هر سن، شیوه خاصی برای خواندن کتاب در نظر گرفته شود.
چرا کودک باید کتاب بخواند؟
- کودک نیازمند آموختن مهارتهای زندگی است و کتاب، منبعی مورد اعتماد در این زمینه است.
- کودک نیازمند آموختن زبان مادری و مطالبی آموزنده و جدید از دنیای اطرافش است.
- کودک به عزت نفس و اعتماد به نفس نیاز دارد و کتاب راهنمای خوبی برای او در این زمینه است.
- اگر ما روزانه (هرچند اندک و کوتاه) برای فرزندانمان کتاب بخوانیم، این کار موجب میشود:
- ارتباط عاطفی عمیقی با فرزندمان برقرار شود.
- بداند فردی دوست داشتنی است و برای والدینش مهم و ارزشمند است.
- اطلاعات و تجربیات خودمان را از این طریق به او منتقل کنیم.
- در او حس کنجکاوی به وجود بیاوریم.
- ذهنی منتقد پیدا می کند.
- لغات بیشتری یاد می بگیرد و احساسات و افکارش را بهتر بیان می کند.
- به طور غیرمستقیم و از طریق سؤالاتی که هنگام خواندن کتاب از او میپرسید، با مشکلاتی که دارد، آشنا می شوید.
- و از همه اینها مهمتر، شما و فرزندتان لحظاتی خوش و مفید را با هم میگذرانید. او در کنار شما آرامش و آگاهی و اعتماد را یکجا به دست میآورد و هر آنچه میخواهید به او بیاموزید، از این طریق به او آموزش میدهید.
فواید کتابخوانی برای کودک
اهمیت کتاب و کتاب خوانی بر هیچ کس پوشیده نیست و همانطور که میدانیم یکی از مهمترین روش های افزایش توانمندیهای کودک، کتاب خواندن برای وی است. شاید پیش خود فکر کنید کودکان با خواندن کتاب فقط مدتی را در کنار مادر یا پدر به آرامش سپری میکنند و تنها فایده آن خوب به خواب رفتن کودک است اما این کار نه تنها برای امروز کودک مفید است بلکه روی شخصیت آینده وی نیز تاثیر مستقیم دارد. کودکان نیازمند آموختن مهارتهای زندگی است و کتاب، منبعی مورد اعتماد در این زمینه است. شما به عنوان والدین کودک خود میتوانید یک علاقه مستمر و بی پایان را به یادگیری در فرزندتان ایجاد کنید به این ترتیب که: شما برای فرزندانتان کتاب میخوانید و آنها به تدریج عشق و علاقه به داستان و شعر یافته و خودشان خواهان خواندن کتابهای مختلف میشوند و خواندن را آغاز و تمرین میکنند تا اینکه بالاخره به آن جایی میرسند که با کتاب تفریح کرده و از خواندن آن لذت میبرند و هر روز تشنه کسب اطلاعات جدیدتر میشوند.
کتاب خوانی برای بچه ها، تمرینی برای کسب مهارت های اجتماعی، تعامل و گفت وگو با دیگران و نیز تمرین و تجربه ای برای خوب گوش دادن به شمار می رود همچنین قصه خوانی، گنجینه های واژگانی کودکان را پربار کرده و آنان را برای خواندن و نوشتن بهتر آماده می سازد و گوش دادن به داستان برای کودک تمرینی برای گفت وگو و احترام گذاشتن به دیگران نیز تلقی می شود. هرگاه به هنگام قصه خوانی و قصه گویی، بدون تکیه بر قصه کتاب، کودک را به مشارکت در ادامه دادن به قصه ترغیب کنیم، تعبیرها، اشاره ها، شخصیت پردازی ها و استفاده از واژه هایی که او برای بیان مقصود خود برمیگزیند، سبب تقویت تخیل و نیروی ابتکار در وجود کودک می شود. خواندن کتاب برای کودکان در گسترده تر شدن دایره لغات کودک، پرورش خلاقیت و کنجکاوی، افزایش تمرکز، یادگیری روش های حل مسأله و آمادگی کودک برای ورود به مدرسه بسیار تاثیرگذار است. همچنین کتابخوانی یکی از فعالیت های بسیار خوب و مفید برای تقویت ارتباط کودک با پدر و مادر است. گنجاندن ساعت کتابخوانی روزانه، مثلا قبل از ساعت خواب کودک میتواند عادت به کتابخوانی را در کودک ایجاد کند. هرزمان که کودک تمایلی به خواندن کتاب نشان نداد، اصرار نکنید و ادامه ی کتاب را به زمانی که تمرکز لازم برای این کار را دارد موکول کنید. سعی کنید کتاب ها را براساس علاقمندی کودکتان انتخاب کنید. وقتی درمورد موضوعی کنجکاوی نشان میدهد کتابی در رابطه با آن موضوع به او هدیه بدهید. در زمان خواندن کتاب کاملاً با کودک همراه شوید و به دنیای کتاب سفر کنید، میتوانید بعضی از قسمت های کتاب را همراه با کودکتان بازی کنید.
البته باید توجه داشت که گزینش قصه خوب و مناسب با توجه به سن کودکان هم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مسأله انتخاب کردن کتاب مناسب، با توجه به انبوه کتبی که در اختیار شماست، مشکلی اساسی است. سعی کنید کتابی را برای فرزند خود انتخاب کنید که: حتما در گذشته آن را خوانده و محتوای آن را پسندیده باشید، احتمال میدهید برای کودک جالب توجه است و از خواندن آن لذت میبرد، اطلاعات عمومی مناسبی را درباره جهان اطراف به کودک میدهد، به کودک کمک میکند تا احساس کند که تواناییهایی دارد که تاکنون به آنها توجه نکرده است و در سایه تلاش و کوشش میتواند آنها را بهدست آورد، به کودک کمک میکند که بداند در دنیای اطراف او کودکان دیگری هم هستند که شرایط مشابهی با او دارند و با آن مشکل بهخوبی کنار آمدهاند یا آن را حل کردهاند.
خلاصه اینکه بچههای کتابخوان:
- در مدرسه عملکرد بهتری دارند.
- گنجینه لغات آنها پربارتر است.
- در نوشتن انشاء مشکلی ندارند و به شکلی خلاق مینویسند.
- از نظر دستور زبان و نوع بهکارگیری جملات، دقیقتر هستند.
- منظور خود را در نوشتن، بهتر بیان میکنند.
- عزت نفس و اعتماد به نفس بالاتری دارند.
چند پیشنهاد برای علاقهمند کردن کودکان به کتاب و کتابخوانی
- در حضور فرزندتان کتاب بخوانید و کتابخوانی را بخشی از زندگی روزانه خود بدانید.
- به مناسبتهای مختلف به آنها کتاب هدیه دهید، البته دقت کنید که کتابهای خوبی برای آنها انتخاب کنید.
- هیچگاه کودک را مجبور به کتاب خواندن نکنید. در عوض آنها را به این کار تشویق نمایید، چرا که اجبار باعث کاهش رغبت به مطالعه خواهد شد.
- کتاب خواندن برای کودک باید لذت بخش باشد، بنابراین باید تلاش کنید تا عشق به مطالعه را به آنها القا کنید.
- بعد از خواندن کتاب با او در مورد کتاب بحث کنید و نظرش را راجع به قسمتهای مختلف کتاب بپرسید.
- کتابهایی را انتخاب نمایید که بتواند حس کنجکاوی کودک را تحریک کند و او را در مسیر درست یادگیری و مهارتهای تشخیص مسائل قرار دهد. یکی از عوامل ایجاد انگیزه در امر مطالعه حس کنجکاوی در کودک است که باید تقویت شود و این حس میتواند در علاقمندی به مطالعه کمککننده باشد.
- کودکان از داستانها بسیار لذت میبرند، به ویژه داستانهای پر هیجان و پر ماجرا. لطفا در انتخاب کتاب دقت کنید و سلیقه خود را به کودکان تحمیل نکنید.
- وقتی برای کودکان کتاب میخوانید، سعی کنید با صدای رسا و بلند این کار را انجام دهید و بهتر است هنگام کتابخوانی با انگشت به تصاویر کتاب اشاره کنید.
- حوصله به خرج دهید و از کودکان بخواهید داستانی را که برایش خواندهاید، برایتان تعریف کند و لطفا با صبر و حوصله و اشتیاق فراوان به حرفهایش گوش دهید.
- برای پاسخ دادن به سوالات کودکان از کتاب استفاده کنید.
- میتوانید بازیهایی ترتیب دهید و در آن به کودک نقشهایی از جمله کتابدار یا کسی که برای دیگران کتاب میخواند و یا کودک اهل مطالعه را بدهید.
- دقت کنید هرچه بیشتر مجلات و کتاب در دسترس کودک باشد میل به مطالعه در او بیشتر تقویت میشود.
- با کودکانتان به کتابخانه بروید و همیشه به هر جایی که میروید، یک کتاب با خود به همراه ببرید.
- از بارها و بارها خواندن یک کتاب خسته نشوید. بچهها دوست دارند قصهها را چند بار بشنوند.
- هنگام قصه خواندن گاهی کلام خود را قطع کنید و از کودکان درباره داستان سوالاتی بپرسید.
- به کشف علائق کودکتان بپردازید و مطمئن شوید که او از چه حوزه خاصی لذت میبرد و کتابهای مربوط به آن را برایش تهیه کنید.
- هنگام کتابخواندن بهتر است او را در آغوش گرفته و کتابهای مرتبط با سنش را برایش بخوانید و این کار را هر روز انجام دهید تا تبدیل به عادت شود.
- برای بچهها جشن کتابخوانی بگیرید. این کار میتواند باعث جذب کودک به کتابخوانی شود.
- این جشن میتواند در فضایی شاد و با حضور همسن و سالانش باشد و وقتی انجام شود که او در امر خواندن یک کتاب موفق شده باشد، داستانی انتخاب و در جریان آن با کودک بازی و مشارکت کنید.
- پرتوقع نباشید. قرار نیست فرزند شما از همان سالهای ابتدایی زندگیاش به جمع فرهیختگان بپیوندد، چیزهایی را برایش بخوانید که توانایی درک و دل بستن به آنها را داشته باشد.
- هنگام داستان خواندن برای کودکان بازیگر شوید و تنها کتاب را برای آنها روخوانی نکنید. به جای شخصیتهای داستان بنشینید، صدا و چهرهتان را بر اساس دیالوگ تغییر دهید. بچهها از شنیدن صداهای بامزه و چهرههای عجیب و خندهدار لذت میبرند.
- گاهی از داستانها به عنوان بازی استفاده کنید. از آنجا که بچهها عاشق بازی هستند، وقتی از او بخواهید نقش یکی از شخصیتهای کتاب را که برایش میخوانید بازی کند، بسیار هیجانزده میشود.
- گاهی برای کودکتان نامه بنویسید. نامهای با یک جمله ساده مثل دوستت دارم یا اگر توانایی خواندن ندارد یک نقاشی برایش بکشید و آن را به دیوار اتاق نصب کنید و یا در میان وسایلش بگذارید.
- گاهی عکس مورد علاقه کودکتان را از آلبوم در آورده و از او بخواهید برای آن عکس داستانی بگوید و آن را روی کاغذی بنویسید و کنار عکس بچسبانید و اگر خواندن و نوشتن بلد نیست، شما این کار را برای او انجام دهید.
شیوههای ترغیب دانشآموزان به مطالعه و کتابخوانی
نقش خانواده در ترغیب فرزندان به مطالعه و کتابخوانی
خانواده، اولین مدرسهای است که انسان در آن درس میآموزد و به عنوان نخستین پایگاه آموزش و پرورش و از اساسیترین عوامل در تشکیل شخصیت کودک است. خانواده نقش بسیار مهمّی در رشد و پرورش کودک دارد و در تمام جنبههای فردی (معنوی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… ) اثری عمیق و غیرقابل انکار دارد. باید بپذیریم که اولین عامل مؤثر در ایجاد انگیزه و عادت به مطالعه و کتابخوانی در کودکان «خانواده» است.
شیوههای زیر برای ایجاد انگیزه و عادت به مطالعه و کتابخوانی به خانوادهها پیشنهاد میشود:
- استفاده از شیوه الگویی زیرا تأثیر الگو و نقشپذیری انسان یک امر طبیعی است که از غریزه تقلید سرچشمه میگیرد:
یکی از کارهای مهم و مؤثری که والدین میتوانند در خصوص همراهی و هماهنگی با فرزندان خود در امر مطالعه و کتابخوانی انجام دهند بردن فرزندان به کتابخانه است. پدر یا مادری که دست فرزند خود را گرفته و حداقل برای نخستین بار او را تا کتابخانه همراهی و در انتخاب کتاب کمک میکنند بدین وسیله به او میفهمانند که این کار آنقدر ارزش دارد که من همراه تو میآیم و وقت خود را در این راه صرف میکنم. پدر، مادر، خواهر یا برادر بزرگتر برای کودکان کاملترین الگوها برای همانندسازی هستند. همچنین اگر در خانهای یک کتابخانه هر چند کوچک وجود داشته باشد و قسمتی از آن به کودکان اختصاص یابد میل و توجه به کتاب و خواندن در آنها تقویت میشود. بنابراین در خانوادههایی که والدین علاقه زیادی به مطالعه ندارند و اوقات فراغت خود را صرف سرگرمیهایی میکنند که با کتاب و خواندن ارتباطی ندارد نباید انتظار داشت که فرزندان این خانوادهها به کتاب خواندن و مطالعه علاقهمند شوند.
- برای کودکان و نوجوانان خود برنامهریزی کنید.
یکی از ضروریترین نیاهای انسان در زندگی، داشتن یک برنامه مناسب است. هر چند در جامعه ما بسیاری از افراد و خانوادهها به این اصل اساسی و مهم توجّهی نمیکنند ولی معمولاً انسانهایی که طالب موفقیّت و سعادت هستند برنامه منظمی را برای زندگی خود و فرزندانشان تنظیم میکنند. برنامهای که در برگیرنده تمام نیازهای جسمی و روانی آنها باشد. انجام تکالیف شرعی و دینی، بازی، ورزش، انجام تکالیف درسی، تماشای تلویزیون، همکاری در امورخانه، شرکت در بحثهای خانواده، مطالعه و کتابخوانی و…
- برای فرزندان خود قصّه بگویید.
قصّه وسیلهای است که میتواند کودکان را پیرامون بزرگترها جمع کند و روابط عاطفی بین آنها را تقویت کند. والدین میتوانند از راه قصهگویی توجه و اعتماد کودکان را به خود جلب کنند و با انتقال آنان به دنیای شادی و تخیّل زمینه رشد و تکامل ذهنیشان را فراهم کنند. کودکان علاقه زیادی به شنیدن قصهها دارند و از این کار لذّت میبرند. آنها بسیاری از اوقات به مطالبی که برایشان میگوییم یا میخوانیم به چشم یک قصهی خیالانگیز نمینگرند بلکه آن را رویدادی واقعی میدانند که در زمانهای گذشته به وقوع پیوسته و همین امر باعث میشود با علاقه و دقّت بیشتری به این مطالب گوش دهند. میتوان از این علاقه برای ایجاد انگیزه و عادت دادن آنها به مطالعه و کتابخوانی استفاده کرد. در حقیقت ما با قصهگویی لذّت و شیرینی کتاب و مطالعه را به کام کودکان میریزیم و کودک وقتی بداند که چنین قصههایی شیرین و خیالانگیز محصول کتاب است در آرزوی آن است که خودش هم بتواند بزودی کتاب به دست بگیرد و آن را بخواند.
- برای کودکان اشعار زیبا و موزون بخوانید.
از آنجا که کلام شعر آهنگین و موزون است به میزان زیادی مورد علاقه و توجه کودکان قرار میگیرد و آنان را به وادی تخیّل میکشاند. خواندن شعر از روی کتاب برای بچهها در جذب آنان به سوی آن و ایجاد رغبت و عادت به مطالعه بسیار مؤثر است و در حقیقت همان نقش قصه را ایفا میکند. شعرهای کودکان باید کوتاه ـ ساده و روان بوده و با آنچه مورد علاقه آنان است ارتباط نزدیک داشته باشد تا بتواند روی آنها تأثیر بگذارد.
- کتاب را با صدای بلند برای کودک خود بخوانید.
بلند خواندن کتاب نه تنها محتوا و معنای آن را انتقال میدهد بلکه بدین وسیله تصورهای درونی، عشق و علاقه کتابخوان نیز نسبت به افرادی که برای آنها کتاب خوانده میشود منتقل میگردد و یک رابطه عمیق عاطفی بین آنهاپدید میآید. اگر وقتی که ما مطالب کتاب را میخوانیم با انگشت اشاره کنیم و اجازه دهیم که کودک حرکتهای دست ما را ببیند و تصویرهای کتاب را نگاه کند و ارتباط بین مطالب کتاب و تصویرهای آن را برایش شرح دهیم او احساس مشارکت میکند و علاقه بیشتری از خود نشان میدهد.
- کودکان را به کشیدن نقاشی تشویق کنید.
اگر با فرزندان خردسال خود را به کشیدن نقاشی تشویق کنیم و زمینهای فراهم آوریم که آنها با دفتر، قلم و مدادرنگی آشنا شوند گام مؤثری در جهت علاقه آنها به کتاب برداشتهایم. کودک علاقهمند به نقاشی سعی میکند کتابهای مختلف را به دست آورد تا تصویرهای آنها را بکشد و همین جستجو برای یافتن کتاب و تصویرهای زیبا علاقه او را به کتاب بیشتر میکند.
- کودکان را به بیان داستانها و مطالبی که خواندهاند تشویق کنید.
کودکان علاقه زیادی به بیان مطالبی که خواندهاند دارند و از این کار لذت میبرند. وقتی کودک میخواهد قصهای را که از زبان فرد دیگری شنیده یا در کتابی خوانده است برای ما تعریف کند باید با صبر و حوصله و اشتیاق به سخنان او گوش دهیم و این برخورد ما نشانگر این است که به مطالعه کودک و مطالبی که خوانده است علاقهمندیم. بنابراین او سعی خواهد کرد این کار خود را ادامه دهد و اطلاعات جدیدتری کسب نماید تا در فرصتهای مناسب به بیان آنها بپردازد و مورد تشویق و تحسین قرار گیرد.
- از اسباببازیهای کودکان برای ایجاد عشق و علاقه نسبت به کتاب و مطالعه استفاده کنید.
اسباببازی کودک را از دنیای درونیاش بیرون کشیده و او را با دنیای بیرون ارتباط میدهد این بدین وسیله میتواند بین دنیای تخیل کودکی خود و دنیای واقع پُلی بزند. ساخت وسایل مطالعه به صورت اسباببازی زمینه فکری خوبی نسبت به کتاب و کتابخوانی در کودک پدید میآورد همانطور که او وسایل آشپزی را دور خودش چیده و از آنها برای طبخ غذای ساختگی و پذیرایی مهمان استفاده میکند به همان صورت میتواند با داشتن قفسههای کوچک کتاب، میز، چراغ مطالعه و کتاب نقش یک کتابدار یا دانشآموز اهل مطالعه را بازی کند. میتوان با استفاده از چند تکه مقوا و وسایل ساده این بازی را انجام داد.
- برای پاسخ دادن به سؤالهای کودکان، از کتاب استفاده کنید.
در بسیاری از موارد بهتر است به جای دادن پاسخ سریع آنها را تشویق کنیم که خود پاسخ مورد نظرشان را پیدا کنند و برای این کار کتابهایی به آنها معرفی کنیم تا پاسخ خود را در آن بیابند. اگر کتابهای مورد استفاده دارای تصویر باشد نتیجه مطلوبتری به دست خواهد داد.
- برای کودکان و نوجوانان خود کتابها و نشریههای مناسب خریداری کنید.
اگر والدین به خرید کتاب برای کودک اهمیّت بدهند براحتی میتوانند او را بسوی مطالعه سو دهند. برای مثال وقتی پدر برای چند روز به مسافرت میرود و کودک با بیصبری در انتظار آمدن او لحظهشماری میکند با آمدن پدر خود را در آغوش او میاندازد و معمولاً اولین سؤالش این است که پدر برایم چه آوردهای؟! ممکن است پدر بستهای شیرینی، اسباببازی و یا لباس برای کودک آورده باشد اما اگر پدر همراه هر کدام از اینها یک یا چند جلد کتاب متناسب سن او آورده باشد به او فهمانده که همانطور که شیرینی، اسباببازی و یا لباس اهمیت دارد کتاب هم دارای ارزش است همچنین اهداء کتاب در موقعیتهای مناسب مثل جشن تکلیف و یا تولد میتواند اثربخشی بالایی داشته باشد.
نقش مدرسه در ترویج فرهنگ کتابخوانی بین دانشآموزان
مدرسه، دومین محیط تربیتی است که تأثیر زیادی در آموزش و رشد شخصیت کودکان دارد. دانشآموزان حساسترین دوران عمر خود را در مدرسه میگذرانند. اگر عوامل تربیتی در مدرسه بخوبی وظیفه خود را انجام دهند میتوان به سعادت و ترقی جامعه در آینده بطور کامل امیدوار بود. مدیر، مربّی، معلّم، کارکنان اداری، فضا و امکاناتکافی و… از جمله عواملی هستند که تأثیر زیادی در ایجاد انگیزه و عادت به مطالعه در کودکان و نوجوانان دارند که در این قسمت به نقش و تأثیر هر کدام اشاره میکنیم.
الف) مدیر مدرسه
نقش مدیر در مدرسه به عنوان محور اصلی فعالیتهای آموزشی و پرورشی، بسیار حساس و تعیین کننده است. تجربه نشان داده است موفقیت مدرسه در امور مختلف بستگی زیادی به آگاهی، درایت و برنامهریزی مدیر آن دارد. یکی از شرطهای اصلی رسیدن به نتایج مطلوب در ایجاد علاقه و عادت به مطالعه در دانشآموزان آگاهی و علاقه مدیر مدرسه نسبت به این کار است اگر مدیران مدارس به اهمیّت کار معتقد شوند و خود، محور حرکت باشند سایر عوامل موجود در مدرسه به یاری آنها آمده و موفقیت را قطعی میکند.
ب) نقش معلم
پس از جدا شدن کودک از محیط خانواده، معلم محبوبترین و بانفوذترین فردی است که رفتار کودک را تحت تأثیر جدی خود قرار میدهد هر چند این تأثیر در تمام طول دوران تحصیل وجود دارد ولی دانشآموزان دوره ابتدایی بیشتر از دیگران تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار معلم خود قرار میگیرند. آنها معلم را به عنوان یک الگو میپذیرند و کارهای او را سرمشق خود قرار میدهند. اگر معلم بخواهد کودکان را به مطالعه و خواندن علاقهمند کند، لازم است ابتدا خود به خواندن بپردازد تا بتواند این لذت را به آنها انتقال دهد. یکی از راههای ابراز این لذت خواندن داستان در کلاس است. همچنین نشان دهد که برای کتابها ارزش قائل است.
ج) روش تدریس معلم
علاوه بر تأثیر عمیقی که معلم به عنوان الگو در ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی دارد روش تدریس او نیز یکی از عوامل مؤثر در کسب مؤفقیّت است اگر بخواهیم مطالعه و کتابخوانی را در متن فعالیتهای آموزش و پرورش وارد کنیم ناگزیریم از روشهایی استفاده کنیم که دانشآموز نیاز به کتاب غیردرسی و مطالعه پیگیر را با تمام وجود احساس کند. یکی از این برنامهها استفاده از روشهای تدریس است که دانشآموزان را به سوی مطالعه کتاب هدایت میکند یعنی روش تدریس فعّال که میتواند دانشآموزان را به صحنه فعالیت بکشاند. خوشبختانه کتابهای جدیدالتألیف فارسی با طراحی فعّالیت کتابخوانی گامی بسیار مثبت در جهت هدایت شاگردان به مطالعه و کتابخوانی برداشته است. به طور کلی روش تدریسی که دانشآموزان را به کتابخانه و جستجو در جهان پیرامونشان هدایت کند و آنها را به مطالعه و تحقیق وا دارد از بهترین روشهای تدریس است. در تدریس باید روش معلم محوری کنار رود و استفاده صرف از کتاب درسی به عنوان یک محور از میان برداشته شود تا نتیجه مطلوب از آموزش بدست آید.
معلم نباید همه سؤالهای دانشآموزان را به راحتی پاسخ دهد بلکه باید با انتخاب و معرّفی کتابهای مناسب زمینهای فراهم کند که دانشآموز مطالب مورد نیاز خود را از طریق کتاب و مطالعه بدست آورد حتی برای ایجاد انگیزه بیشتر در اوایل کار میتواند نشانی دقیق مطالب و صفحهها را نیز بدهد. همچنین معلم میتواند پیش از شروع درس جدید کتابهایی را که مکمّل بحث آن است و با تواناییهای دانشآموزان نیز همخوانی دارد انتخاب و به آنها معرفیکند. اگر معلم هر جلسه همراه خود کتابی به کلاس آورد، به عنوان یک الگوی رفتاری مورد توجه دانشآموزان قرار میگیرد. معلم آگاه و خردمند برای تنوّع در کلاس درس و برای ایجاد انگیزه نسبت به مطالعه کتابها و نشریهها، کتاب یا مجلهی همراه خود به کلاس آورده و نکتهای کوتاه و شیرین برای دانشآموزان میخواند و این گونه بطور مستقیمشیرینی و لذت مطالعه و مراجعه به کتاب را در کام تشنه دانشآموزان میریزد و بدین وسیله مهر و علاقه دانشآموزان را نیز به خود جلب میکند.
د) کتابخانه مدرسه
کتابخانه مدرسه دستگاه حرارت مرکزی و روح مدرسه است و حتی بیجا نیست اگر از کتابخانه به عنوان قلب مدرسه یاد کنیم. چرا که این مکان میتواند به فضایی برای تغذیه فکری و روحی همه دانشآموزان و کارکنان مدرسه تبدیل شده و تأثیری شگفت و عمیق بر پیشرفت و سعادت آینده همه دانشآموزان بگذارد. کتابخانه مدرسه دارای دو نقش و وظیفه عمده میباشد.
- ایجاد انگیزه و عادت به مطالعه در کودکانی که هیچ زمینه قبلی برای مطالعه کتابهای غیردرسی نداشتند وخانوادههای آنها به هر دلیل نتوانستند برای علاقهمندی آنها به مطالعه و کتاب کاری انجام دهند.
- تقویت انگیزه مطالعه در کودکانی که قبلاً زمینه مطالعه در خانواده آنها وجود داشت و تا حدی به خواندن ومطالعه کتاب علاقهمند هستند و تغذیه روحی این دانشآموزان با کتابهای مورد نیازشان.
طبیعی است که کتابخانه مدرسه برای هر گروه از این دانشآموزان باید برنامههای خاصی را تدارک ببیند و حتی میتواند از وجود دانشآموزان گروه دوم برای تشویق گروه اول استفاده کرد.
فضایی که برای کتابخانه انتخاب میشود علاوه بر بزرگ بودن باید از جذابیت کافی نیز برخوردار باشد. برای این منظور باید به تزئین و زیبایی آن توجه کرد البته مقصود تزئینهای پرهزینه و شلوغ نیست بلکه میتوان با استفاده از تابلوهای زیبای نقاشی که طبیعت، گلها و گیاهان را به تصویر کشدهاند بر جذاّبیت محیط کتابخانه افزود. فضای فیزیکی کتابخانه عامل مهمی برای علاقهمندی دانشآموزان به مطالعه میباشد. چه خوب است از کتابخانه به عنوان کارگاه آموزشی استفاده شود. تشکیل بعضی از کلاسهای ادبیات فارسی، انشاء، تاریخ و… در کتابخانه آموزشگاه و استفاده از این مکان به عنوان کارگاه آموزشی درسهای مذکور در اهمیّت و اعتبار کتابخانه افزوده و انگیزهای برای استفاده بیبشتر دانشآموزان از کتابخانه را فراهم میکند. آموزش روشهای پژوهش مطالعه و تحقیق درباره موضوعهای درسی، طبقهبندی کتابها، چگونگی استفاده از کتابخانه، روش یادداشتبرداری و… از جمله برنامههایی است که باید در این کارگاه آموزش داده شود.
ه) کتابخانه کلاسی
برای حل مشکل فضای کتابخانه باید در فکر راههای مناسبی باشیم. با بهرهوری از امکانات و شرایط موجود بیشترین استفاده را در جهت ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و علاقهمند کردن دانشآموزان به کتاب ببریم. ما نمیتوانیم نداشتن کتاب و کتابخانه را بهانهای برای نداشتن کتابخوان قرار دهیم. برای جبران بخشی از کمبود فضای کتابخانه در مدارس ایجاد کتابخانههای کلاسی راهحل مناسبی است زیرا این راه یکی از سادهترین و موفقترین روشهای حل مشکل فضای کتابخانه و در دسترس قرار دادن کتاب برای دانشآموزان است.
کتابخانه کلاسی فواید زیر را دارد:
- به هزینه زیادی احتیاج ندارد و تا حدی مشکل کمبود فضای مناسب برای کتابخانه را حل میکند.
- در تمام ساعت کار دبستان، کودکان به آن دسترسی دارند و گرفتن کتاب تشریفات خاصی ندارد.
- کودکان هر روز با دیدن کمد کتابخانه نسبت به مطالعه راغبتر میشوند و کتابها متناسب با سن و ذوق دانشآموزان انتخاب میشوند.
- معلم میتواند به هنگام تدریس از کتابها استفاده کند تا بر علاقهمندی دانشآموزان بیفزاید.
- با واگذاری بخشی از کار کتابخانه به دانشآموزان حس مسئولیتپذیری در آنها تقویت میشود.
فعالیتهای جنبی که مدرسه میتواند جهت ترغیب دانشآموزان به مطالعه و کتابخوانیانجام دهد:
- ایجاد فروشگاه کتاب مدرسه:
شرکتهای تعاونی مدارس محل مناسبی برای فروش کتاب هستند. اگر هر آموزشگاه بتواند کتابهای مناسب و ارزانقیمت همراه با تخفیف مناسب در اختیار دانشآموزان قرار دهد میتواند میزان علاقهمندی دانشآموزان به مطالعه و کتابخوانی را افزایش دهد.
- معرفی کتاب:
معرفی کتاب به عنوان یک کار انگیزشی برای ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی مؤثر است. خلاصه کردن کتاب و معرفی آن در تابلو اعلانات تأثیر زیادی در تشویق دانشآموزان به مطالعه دارد. همچنین خواندن خلاصه کتاب و ذکر مشخصات آن در مراسم صبحگاهی مدرسه هم میتواند انگیزه مطالعه را در دانشآموزان به وجود آورد.
- از جلسههای اولیا و مربیان و آموزش خانواده به نحو مطلوب استفاده کنیم:
باید به والدین آموزش داده شود که خواندن در دنیای امروز یک نیاز اساسی و بخشی از زندگی است و به عنوان الگوی تربیتی فرزندان خود نقش مهمی در تشویق و ترغیب آنها به مطالعه دارد. حتی مجموعهای از کتابهای مفید و ساده به والدین معرفی کرد تا آنان نسبت به تهیه این کتابها اقدام کنند. اگر مدرسه دارای فضای مناسبی به عنوان کتابخانه است جلسه آموزش خانواده را در آنجا برگزار کرد و یا طوری برنامهریزی کنیم که اولیاء از کتابخانه بازدید کنند و در جریان فعالیتهای آن قرار گیرند. همچنین اگر به والدینی کههمکاری خوب و قابل توجهی با مدرسه دارند کتابهای مناسب تربیتی اهدا شود تأثیر چشمگیری خواهد داشت.
- معرفی اعضاء فعال کتابخانههای کلاس و مدرسه:
اگر اعضاء فعال کتابخانه مدرسه یا کلاس در هفته شناسایی شوند و در یکی از روزهای آن در حضور سایر دانشآموزان تشویق گردند و یا نام آنها در تابلو کتابخانه نصب شود انگیزه بیشتری برای مطالعه دیگر دانشآموزان ایجاد میکند. همچنین این گونه کارها بیانگر اهمیّت کتاب و مطالعه برای آنان است.
- برگزاری مسابقه کتابخوانی
برگزاری مسابقه کتابخوانی به عنوان وسیلهای مؤثر برای ایجاد رغبت بیشتر و عادت به مطالعه نزد کودکان و نوجوانان استفاده کرد و تعداد زیادی کتاب را روانه خانهها کرد. همراه با مسابقههای کتابخوانی، گسترش و تقویت مسابقههای مطالعه و تحقیق که از جایگاه خوبی در مدارس و بین دانشآموزان برخوردار است باید در نظر گرفته شود. انتخاب کتابهای مفید و جذاب و تهیه جایزههای مناسب انگیزه دانشآموزانآموزان را برای شرکت در این مسابقهها بیشتر میکند.
- برگزاری مسابقههای حضوری پرسش و پاسخ
برگزاری مسابقههای حضوری پرسش و پاسخ شبیه آنچه در برنامههای تلویزیونی اجرا میشود برای ایجاد عادت و تشویق دانشآموزان به مطالعه مفید است به این ترتیب که تعدادی کتاب مناسب در زمینههای گوناگون به دانشآموزانی که برای شرکت در این مسابقه ثبتنام کردهاند معرفی میشود، دو گروه شرکت کننده با آمادگی کامل به رقابت میپردازند و به گروه برتر جایزه اهدا میشود. برگزاری این مسابقه در سطح کلاسها، مدرسه، منطقه و شهرستان فرصت مناسبی برای فراهم کردن زمینه مطالعه دانشآموزان است.
- از کتاب به عنوان جایزه استفاده کنیم.
اهدای کتاب به دانشآموزان به عنوان جایزه گامی است در جهت علاقهمند کردن دانشآموزان به مطالعه که البتهلازم است در انتخاب کتاب با توجه به نیازهای سنّی و روحی دانشآموزان دقت لازم را داشت حتی بهتر است جایزه دانشآموز منحصراً کتاب نباشد بلکه همراه با جایزههای مورد علاقه آنها یک یا چند جلد کتاب مناسب نیز اهدا شود.
- مطالعه را به عنوان بخشی از تکلیف شب منظور کنیم.
اگر معلم بخواهد بپوند مناسبی بین مطالعه، کتابخوانی و تکلیف شب برقرار کند باید از دانشآموزان بخواهد هر هفته دست کم یک یا دو جلد کتاب داستان و غیردرسی متناسب با سن خود را به عنوان تکلیف بخوانند و در حد تواناییهای خود خلاصه چند سری از آن را در دفتر خویش یادداشت کنند. البته بهتر است هیچگونه اجباری در کار نباشد تا باعث دلزدگی دانشآموزان از کتاب نشود. خوشبختانه این مورد هم در فعالیتهای کتابهای فارسی بخوانیم و بنویسیم گنجانده شده است.
- دانشآموزان را به نوشتن کتاب تشویق کنیم.
برای آشنایی دانشآموزان با کتاب و چگونگی تهیه آن میتوان در دوره ابتدایی آنان را به نوشتن کتاب تشویق کرد. برای این کار دانشآموز مجموعهای از تصاویر را جمعآوری کرده و داستانی برای آنها مینویسد یا داستانی نوشته و تصویرهایی بر آن نقاشی میکند. معلم میتواند دانشآموزان را راهنمایی کند تا نوشتههای خود را به صورت کتاب درآورند آنها را در کتابخانه کلاس جمعآوری کنند و به نمایش بگذارند.
- از ساعت درس انشا استفاده کنیم.
درس انشا پایه و اساس تفکر و خلاقیت در دانشآموز است. معلم میتواند با ارائه موضوعاتی متنوع و خلاِّ هم به پرورش قوه تفکر و خلاقیت کودک پرداخته و هم او را به مطالعه و کتابخوانی علاقهمند سازد. معلم میتواند موضوعاتی را مانند اهمیّت کتاب و مطالعه، نقش کتابخوانی در زندگی انسان و پیشرفت جامعه، بهترین کتابی که خواندهام، اولین روزی که به کتابخانه رفتم و خلاصهنویسی… موضوعهایی از این قبیل به دانشآموزانبدهد و آنها را وادارد تا در این باره به تفکر و نوشتن بپردازد. دیگر اینکه از روشهایی استفاده کند تا دانشآموزان به سوی کتاب و کتابخانه هدایت شوند. به عنوان نمونه طوری برنامهریزی کند تا دانشآموزان در هر جلسه درس انشا ضمن انجام تکالیف رسمی نوشتهای کوتاه از کتاب، نشریه یا مجله و منبع دیگری با ذکر نام نویسنده و مأخذ آن در دفتر خود بنویسند تا بدین وسیله آنها به دنیای مطالعه وکتابخوانی قدم گذارند. تشکیل کلاس درس انشاء در کتابخانه مدرسه، بردن دانشآموزان به کتابخانهها، تشویق دانشآموزان به خلاصهنویسی کتابهای گوناگون، نقد و بررسی داستانها در کلاس و همچنین قرائت نکتههای آموزنده و جالب، قطعههای زیبای ادبی از کارهای دیگری است که معلم انشا میتواند به وسیله آنها در دانشآموزان نسبت به مطالعهکتاب ایجاد رغبت و انگیزه نماید.
- روشهای صحیح مطالعه و تندخوانی را به بچهها آموزش دهیم.
مطالعه در جهان امروز به عنوان یک فن مطرح است. فنی که بسیاری از دانشآموزان نسبت به آن بیاطلاع بوده یا دارای آگاهی اندکی هستند. شاید همین امر خود یکی از دلایل پایین بودن میزان مطالعه در جامعه باشد، زیرا اگر افراد بتوانند با روش بهتر و سرعت بیشتری کتاب بخوانند و درک مطلب برایشان آسان باشد با علاقهمندی بیشتری کتاب را به دست میگیرند و مطالعه میکنند بنابراین ضرورت دارد روشهای صحیح مطالعه و تندخوانی به دانشآموزان آموزش داده شود و راههای تقویت حافظه و شیوههای بهتر یادگیری برای آنها بیان شود. این کار به وسیله کتابهایی که تحت عنوان «فنّ مطالعه، تندخوانی، تقویت حافظه و… » امکانپذیر است.
- به مجلّهها و روزنامههای ویژه کودکان و نوجوانان اهمیّت دهیم.
مجلهها به دلیل دارا بودن تنوع زیاد، تصویرهای زیبا، بیان و تجربه و تحلیل مسائل و حادثههای روز و ویژگیهایمثبت دیگر، مورد علاقه کودکان و نوجوانان قرار میگیرند و از جذابیت بیشتری برخوردارند. همچنین فراهم بودن زمینه ارتباط خوانندگان با نشریهها از راههای مختلف و به تعبیری زنده بودن مطالب باعث ایجاد انگیزه و رغبت به مطالعه در کودکان و نوجوانان میشود. حتی میتوان گزیدهای از مطالب و مجلهها و روزنامهها را به عنوان بریده جراید در تابلو مخصوصی نصب نمود و در معرض دید دانشآموزان قرار داد. یا در مراسم آغازین مدارس قرائت کرد و از آنها برای تهیه نشریه دیواری استفاده نمود.
- تهیهی نشریههای دیواری را جزء فعالیتهای گروهی دانشآموزان قرار دهیم.
دادن تکالیف سنتی خشک و بیروح جزء از بین بردن وقت دانشآموز سودی نخواده داشت. چه خوب است که معلم تکالیف را طوری سازماندهی کند که دانشآموزان بصورت گروهی با مطالعه کتابهای مختلف، نشریههای دیواری تهیه کنند. این کار انگیزهای قوی در دانشآموزان برای مطالعه و بررسی کتابهای غیردرسی، روزنامه، مجلهها بوجود میآورد. معرفی کتابهای مفید و سازنده، و فعالترین اعضای کتابخانه کلاس و مدرسه در این نشریهها راهی برای ایجاد انگیزه و رغبت بیشتر برای مطالعه دانشآموزان است.
- با همکاری بچهها کتاب دیواری درست کنیم.
یکی از روشهای دیگری که برای جلب توجه دانشآموزان مؤثر است درست کردن کتابهای دیواری برای آنهاست. درست کردن این کتابها، تقریباً شبیه نشریه دیواری است، بدین شکل که داستان جذابی را به قسمتهای مختلف تقسیم کرده و آن را همراه با تصویر روی مقوا یا کاغذهای بزرگ مینویسند و در جای مناسبی نصب میکنند تا دانشآموزان بتوانند براحتی آن را بخوانند همچنین میتوان یک داستان را به چند بخش تقسیم کرده و هر بخش آن رادر یک هفته به دیوار نصب نمود.
- برگزاری جلسههایی به همراه دانشآموزان برای نقد و بررسی کتابها
برگزاری جلسههای نقد و بررسی کتابهای کودکان و نوجوانان یکی از راههای ایجاد انگیزه نسبت به مطالعه بعضی از کتابهاست. علاوه بر آن این کار باعث افزایش آگاهی دانشآموزان در مورد چگونگی انتخاب کتابهای مناسب خواهد شد. دانشآموزی که در این جلسه شرکت میکند کتابها را با دقّت و حساسیت بیشتری میخواند و درمییابد که پس از خواندن هر نوشته نباید مسحور آن شود. نقد و بررسی کتابها به بچهها دید انتقادی خواهد داد و باعث خواهد شد که با خواندن هر کتابی بیدلیل صاحب عقیدهای نشوند یا تغییر عقیده ندهند. همچنین سلیقهی آنان را در انتخاب کتاب بالا خواهد برد و باعث خواهد شدکه دیگر هر کتابی را نخوانند. برای بالا بردن کیفیّت چنین جلسههایی میتوان از نویسندگان و افراد صاحبنظر دعوت کرد تا نسبت به نقد و بررسی کتابها اقدام کنند. در صورتی که در بعضی مناطق امکان حضور افراد صاحبنظر نباشد معلمین و مربیان علاقهمند با مطالعه قبلی میتوانند این کار را انجام دهند.