معرفی کتاب: بعد از گشت و گذار در غار خربس، جزیره ناز و جزیره هنگام، قرار بود به یک جنگل دریایی زیبا و دیدنی برویم.
وقتی به اسکله رسیدیم، سوار قایق شدیم و آرام آرام حرکت کردیم. جلیقههای نارنجی رنگ را پوشیدیم. کمی میترسیدم ولی بعد که قایق آهسته حرکت کرد، بلند شدم کنار قایق ایستادم، دستم را به لبه قایق گرفتم و به درختان و سایههایشان که آب دریا مثل آینه آنها را نمایش میداد، نگاه میکردم. زیباییشان وصفناپذیر بود.
اطراف دریا از درختانی که دست در دست هم داده و گوشه گوشهی این دریا را زیباتر کرده بودند، پر بود.
خورشید، چهره آرام دریا را نوازش میکرد و ما همچنان با قایق اطراف دریا و کنار درختان میگشتیم و من ایستاده بودم. کلاهی روی سرم بود که کمی جلوی آفتاب را میگرفت. نسیمی ملایمی به صورتم میخورد و لذت میبردم.
چیزی که برایم جالب بود، این بود که نیمی از ریشه درختان در خاک و نیم دیگر در آب بود.
پدرم گفت: ((در کتابی خوانده بودم که نام این گونه از درختان، مانگرو است. در کشورهای مختلف انواع گوناگونی از اینها وجود دارد. در کشور ما به این درختان حرا میگویند.))
پدرم ادامه داد: ((اینها هنگام مد در آب فرو میروند، انگار خشکی ناپدید شده است و درختان روی آب شناور هستند. هنگام جزر، بین ۶ تا ۷ ساعت درختان از آب بیرون میآیند و زیبایی خود را به همه نشان میدهند.))
این را خودم در یک مجله رشد دانشآموز که مدرسه به ما داده بود، خوانده بودم که درختان حرا همیشه سبز هستند، خشک نمیشوند و ارتفاع آنها به ۳ تا ۶ متر میرسد…
کلیدواژهها: کودکان،داستان کودکان، جنگل و جنگلداری، جنگلهای مانگرو، حفاظت محیط زیست
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.