معرفی کتاب: یک روز هوای روستای اولسبلنگاه طوفانی شد. بعد از طوفان، گرد و غبار شیشهها و درهای همسایگان را حسابی کثیف کرده بود به غیر از شیشههای کلبۀ بابا علی. همسایهها خیلی تعجب کردند که چرا شیشه و در کلبۀ بابا علی کثیف نشده؟! آنها گفتند برویم شیشههای کلبۀ بابا علی را کثیف کنیم. آنها هر چه آب و گِل ریختند روی شیشههای کلبۀ بابا علی اما شیشهها کثیف نشدند. همسایگان که خیلی برایشان سؤال شده بود که بابا علی چه کار کرده که شیشهها و در کلبهاش کثیف نمیشود بالاخره علت را از بابا علی پرسیدند. بابا علی در جوابشان گفت که سطح شیشهها را با ذرات نانویی شیشه و سطح در را با ذرات نانویی چوب پوشانده است که گرد و غبار نگیرند و جای لکه آب روی آنها نماند. همسایگان وقتی راز بابا علی را فهمیدند از فردای آن روز همه از علم نانو استفاده کردند و سطح شیشهها و چوبها را با ذرات نانو پوشاندند.
توی اولسبلنگاه
که بود نام یه روستا
باباعلی کلبه داشت
رازی تو صندوقچه داشت
کلید واژهها: شیشهها و چوبهای بدون گرد و غبار، قایق و پاروی قدیمی، روزهای بارانی بدون چتر، کلاه شگفت انگیز، کت ضد لک
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.