توضیحات
معرفی کتاب: یادمه وقتی ۹ سالم بود پدر مادرم برایم جشن تکلیف گرفتند، کلی برایم کادو آوردند؛ اما از تو اون همه کادو فقط کادوی دوستمو یادمه، کادویی که ظاهری قشنگ و شیک نداشت بلکه کادوش روزنامه باطله پیچیده شده بود که یک شلوار ورزشی تو کادو بود که شاید اون سال به دردم نخورد ولی دو سال بعدش که معلم ورزشمون گفت برای ورزش باید لباس ورزشی داشته باشید خیلی به دردم خورد شاید اون سال پدرم نمیتونست واسم لباس ورزشی بخره برای همین اسم دوستم فرینا همیشه با کادوش یادمه، این مقدمه رو گفتم تا موضوع کتاب ملموستر بشه شاید اون لحظهای که کادورو فرینا بهم داد بهم برخورده باشه بخاطر کاغذ کادو زشتش ولی بهش توهین نکردم یا کادوشو پست نشمردم صبر کردم به اندازه باز کردن کادو. حکمتها یا بهتر بگم هدیههای خداوند هرچند به ظاهر اون چیزی نباشن که خواسته ما هست ولی با کمی صبر با کمی تحمل متوجه میشیم که وقتی اون ماجرا تموم میشه و برگردیم بهش فکر کنیم دقیقاً میفهمیم خداوند چیزی رو برامون مقرر فرموده که اگر آینده رو میدونستیم همونو از خداوند میخواستیم یا انتخاب میکردیم.
کلید واژهها: حکایت خدا و گنجشک، آتشسوزی، عکس بیمارستان بجای عکس عروسی، مسافرت، کیسه آرد، پادشاه و وزیر، حکمت خدا این بوده … ، درخواست از حاکم ظالم، ماجرای ۱۱ سپتامبر، دزد شریف، درخواست حضرت موسی از خدا، خرید ماشین، هیچوقت ناامید نشو، خرید تلویزیون، بچهدار شدن ، ازدواج، دختر دوست داشتم، عشق، حضرت موسی و فرعون، هیچ رویدادی بیدلیل نیست، داستان حضرت موسی و حضرت خضر، نامزدی، شیطان، پدربزرگ، مزار بابابزرگ و برادرش، وحی به پیامبر، امام حسین
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.