اگر شما هم با وجود ایدههای خلاق و فراوانی که برای نوشتن یک کتاب در ذهن خود دارید؛ اما از تصور اینکه روزانه برای ساعتها گوشهای بنشینید و به نوشتن مشغول شوید وحشت دارید حتماً این متن را بخوانید تا با خیالی آسودهتر خودکار را برداشته و شروع به نوشتن کنید و قدم اول خود را برای چاپ کتاب بردارید.
البته قبل از هر چیز به کمی ارادهی قوی و البته یک برنامهریزی نسبتاً دقیق نیاز دارید تا بتوانید به خوبی ایدههای خود را روی کاغذ پیاده کرده و به آنها نظم ببخشید. نگران نباشید، نویسندگی نیز مانند بسیاری از کارهای دنیا فقط همان اولش سخت است!
نگارش و چاپ کتاب به خودی خود کار راحتی است. کافی است شما یک موضوع یا ایده را در ذهن خود داشته باشید، مطالب مرتبط با آن را بنویسید و یا جمعآوری کنید و شروع به تدوین کتاب و چاپ آن نمایید. اما در ذهن داشته باشید که چاپ کتاب با نویسنده خوب بودن دو مفهوم متفاوتی هستند.
شما زمانی میتوانید نویسنده خوبی باشید که خوانندگان وفاداری داشته باشید و از طرف آنها بازخوردهای مثبتی اخذ نمایید. فروش خوب یک کتاب یکی از ملاکهایی است که میتوان تصور نمود شما نویسنده خوبی هستید. در زیر برای پاسخ به این سؤال که چگونه یک کتاب خوب بنویسیم؟
۱. برنامهریزی کنید
یک مکان و زمانی را تعیین کنید که در آن زمان و مکان آزادی عمل دارید و با خیال آسوده میتوانید مطالبتان را روی کاغذ بیاورید. فرض کنید که کار تمام وقت دارید و در طول روز باید به افراد خانوادهتان رسیدگی کنید، پس برای پیدا کردن زمان مناسب، لازم است که صبحها یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و یا شبها یک ساعت دیرتر به رختخواب بروید. اگر این کار امکانپذیر نیست، پس میتوانید در وقت ناهار، به کتابخانه یا یک پارک در نزدیکی محل کارتان بروید.
اگر برای زمان طولانی با قطار یا اتوبوس مسافرت میکنید، از آن زمان میتوانید برای نوشتن استفاده کنید. اگر میخواهید کار نوشتن را در منزل انجام دهید، مکان نشستنتان باید از مسیر رفت آمد دیگران جدا باشد، مثلاً میتوانید از بالکن یا حیاط پشت خانه استفاده کنید. همچنین اگر در امر نوشتن کتاب جدی هستید، لازم است که باقی اعضای خانواده در زمانهایی که مشغول نوشتن هستید، برای ساکت نگهداشتن محیط، جدیت به خرج دهند.
۲. تصمیم بگیرید که دقیقاً چه مدل کتابی میخواهید بنویسید
بهطورکلی، کتابتان رمان [کتاب داستان] است یا نه!؟ برای این منظور لازم است که مانند یک فروشندهی کتاب فکر کنید. کتابی که مینویسید، در کدامیک از قفسههای کتاب یک کتابفروشی قرار میگیرد؟ لازم است بدانید که کتاب شما دقیقاً در چه رستهای است؟ اگر رمان مینویسید، رمانتان در چه گروهی جای میگیرد؟ رمان عاشقانه؟ رمان حادثهای؟ تخیلی؟
۳. تشخیص بدهید که کتابتان را چه مخاطبینی میخوانند
اگر مخاطبین کتابتان کودکان هستند، کتاب را قرار است خودشان بخوانند یا شخص دیگری با صدای بلند برایشان میخواند؟ این مورد میتواند در استفاده از کلمات و اصطلاحات پیچیده، به نوشتنتان کمک کند.
۴. تعیین کنید که حجم کتابتان قرار است چقدر باشد
به عنوان مثال حداقل تعداد کلمه برای یک رمان بزرگسالان ۵۰۰۰۰ لغت است. اگر قرار باشد کتاب شما این تعداد لغت داشته باشد، پس هر فصل کتاب باید شامل حداقل ۵۰۰۰ لغت باشد. این بدین معنی ست که کتاب شما ده فصل دارد. توجه به حجم هر فصل بسیار مهم است چون خواندن کتاب را برای خواننده سادهتر میکند.
برای یک خواننده، هیچچیز بدتر از این نیست که یک فصل کتاب ۵ صفحه باشد و فصل بعدی ۱۰۰ صفحه. همچنین دانستن اینکه کتابتان قرار است چند صفحه باشد و شامل چند فصل، به شما در برنامهریزی برای نوشتن کتاب کمک میکند. بهعنوان مثال تصور اینکه بخواهید یک کتاب با ۵۰۰۰۰ لغت بنویسید، کار را برایتان مشکل میکند. ولی اگر بدانید که کتابتان ۱۰ فصل دارد و خود را متعهد کنید که هر فصل را در یک هفته به پایان برسانید، کار برایتان سادهتر جلوه مینماید.
۵. مشخص کنید که چه کسی شخصیت اصلی داستان شماست
ممکن است کتابتان چندین شخصیت اصلی داشته باشد، ولی باید توجه داشته باشید که قهرمان داستان شما باید یک فرد باشد. و تمام اتفاقات حول همان شخصیت بچرخد. همچنین باید مشخص کنید که ناقل کتاب شما اول شخص مفرد است [من این کار را کردم… من آن کار را کردم…] یا داستان از زبان شخص دیگری نقل میشود [سوزان این کار را کرد… سوزان آن کار را کرد…]
۶. مشخص کنید که موضوع داستان شما حول چه محوری میچرخد
به عنوان مثال شخصیت اصلی داستان در حال از دست دادن کارخانه پدری است و پول کافی برای بازپسگیری آن ندارد. پس هدف و قصد کتاب شما بیان این مطلب است که این فرد در حال تلاش برای باز پس گرفتن کارخانهی پدریاش است.
در مقابل داستانتان باید یک شخصیت منفی داشته باشد که با شخصیت اصلی داستان در حال مبارزه است و میخواهد مزرعه را از چنگش در بیاورد. دقت کنید که شخصیت مثبت و منفی داستانتان باید تقریباً قدرت برابر داشته باشند تا داستان جذابیتاش را برای خواننده از دست ندهد.
۷. کتابتان را به سه پرده تقسیم کنید
در پرده اول به بیان مشکل بپردازید در پرده دوم هیجان داستان را به حداکثر برسانید و در پرده سوم و آخر، مشکل را رفع کنید. اگر کتابتان قرار است ۵۰۰۰ کلمه باشد به راحتی میتوانید مشخص کنید که هر پرده از کتاب چند فصل و چند کلمه است.
۸. یک فرهنگ لغات جامع و کامل بخرید
حتی اگر کامپیوترتان نرمافزار فرهنگ لغات دارد، باید بدانید که ورژنهای الکترونیکی فرهنگ لغات یا لغتنامهها ضعفهایی دارند. پس اگر قرار است بهصورت حرفهای کار کنید، بهتر است یک نسخهی چاپی از یک لغتنامه داشته باشید.
۹. شروع به نوشتن کنید
بهترین راه برای شروع کردن، این است که مشخص کنید در روز چند صفحه میخواهید بنویسید. اگر شما فقط روزی یک صفحه بنویسید، در پایان سال، یک کتاب ۳۶۵ صفحهای دارید. اگر به جای یک صفحه در روز پنج صفحه بنویسید، محاسبه کنید که در سال چه تعداد کتاب میتوانید بنویسید. پس فقط لازم است که به نوشتن یک صفحه در روز یا هر تعداد صفحهای که تعیین میکنید، متعهد باشید.
۱۰. به یک انجمن نویسندگی ملحق شوید
بخشهایی از کتابتان را که نوشته شده، پرینت کنید و در اختیار دیگر نویسندگان قرار دهید تا از نظراتشان مطلع شوید.
۱۱. تمرکز یکسان بر روی جزییات و کل محتوای کتاب
هر زمان که به کتابتان مطلبی اضافه میکنید و یا چیزی را حذف میکنید خوب دقت کنید که مطلب اضافه شده و یا حذف شده با سایر قسمتهای کتاب مرتبط باشند. شما نمیتوانید مطلبی را به کتاب اضافه کنید بدون اینکه سایر قسمتهای آن را حتی بسیار جزئی تغییر ندهید.
مخصوصاً زمانیکه متنی ترجمه شده را به کتاب اضافه میکنید احتمال بسیاری وجود دارد که محتوای آن با محتوای نگارش شده خود شما از لحاظ نگارشی و ادبیاتی تفاوتهایی داشته باشد که ایرادی اساسی است.
۱۲. بعد از نگارش کامل کتاب، آن را برای مدتی کنار بگذارید و مجدداً به سراغاش بروید
تقریباً تمامی نویسندگان وقتی کتاب را تمام میکنند این حس را دارند که کتاب نگارش شده یک کتاب ایدهآل و فارغ از اشتباهی است؛ اما همین که بعد از گذشت چند روز کتاب را مجدداً مطالعه میکنند اشکالات آن سرریز میشود: اشکالاتی مانند دستور زبان اشتباه، ساختار نامفهوم، غلطهای املایی، عدم شفافیت در کاربرد برخی واژگان و موارد مشابه.
تقریباً تمامی نویسندگان بزرگ اعتقاد دارند که بعد از تمام شدن نگارش کتاب سریعاً برای چاپ کتاب و انتشار آن اقدام نکنید. حداقل بعد از گذشت یک هفته مجدداً به سراغ کتاب بروید و آن را دوباره مطالعه کنید.
۱۳. از دیگران برای خواندن کتاب و گرفتن بازخورد آنان استفاده کنید
همه نویسندگان کتاب، فارغ از اینکه در چه سطحی هستند از این روش سود میبرند. در نظر داشته باشید که رفتار شما بسیار تأثیرگذار است. اگر با این ایده از دیگران استفاده کنید تا آنها شما را تأیید نمایند یا در مقابل بازخوردهای آنان جبههگیری نمایید آنان مجبور میشوند خود را خلاص کنند و همان چیزی که شما انتظار شنیدنش را دارید مطرح کنند.
بهترین روش آن است که چند نفر را در نظر داشته باشید و زمان مناسب را به آنها بدهید تا کتاب شما را خوب بخوانند. حتی اگر، بازخوردهای غیرواقعبینانه هم ارائه نمودند به هیچ عنوان در آن لحظه جبههگیری نکنید؛ آنها را بشنوید، مجدداً بررسی کنید و در صورت لزوم به تغییر موارد مطرح شده توسط آنان بپردازید. افراد دیگر کتاب شما را از دید متفاوتی مطالعه خواهند کرد و موارد متفاوت و جالبی را مطرح خواهند نمود.
یقیناً در انتخاب این افراد به تخصص و سابقه او توجه داشته باشید. برای مثال فردی که تاکنون یک کتاب رمان نخوانده است شاید گزینه مناسبی نباشد. درباره کتب دانشگاهی نیز سعی کنید دو نفر هم تخصص خود را انتخاب کنید و یک نفر خارج از تخصص خود که تجربه قابل قبولی در حیطه خواندن کتاب داشته باشد.
۱۴. کتاب خود را با صدای بلند بخوانید
فرض کنید کتابی را که مینویسید را قرار است بهصورت شفاهی در یک جلسهای ارائه دهید. اگر نوشتار خود را با صدای بلند برای خود بخوانید ممکن است نظرتان راجع به استفاده از واژگان و نقاط ضعف ساختاری کتاب دچار تغییرات اساسی شود. هیجانات در کتاب شما چقدر واقعی هستند؟ وقتی این هیجانات به زبان بیایند میتوانید شدت و قوت آنها را بررسی کنید.