معرفی کتاب: دلم را در وجودِ تو،

جا گذاشته‌ام

دل که عاشق شد

بی‌تاب می‌شود

آرام و قرار ندارد

چنان می‌تپد

که حتی صدایش را از فرسنگ‌ها می‌توان شنید

می‌شنوی؟ صدای دلم را

می‌گویم که بی‌تابِ تو

شده است

من، همه وجودم

تو شده‌ است

و این برای عاشق شدن

عاشق بودن و عاشق ماندن

کافی‌ست.

کلیدواژه‌ها: بی‌تاب، نام و یاد، عبور، تفسیر عشق، بهار تازه، الماس عشق، یکشنبه‌ها، تکلیف دل، شعر چیست؟، «گَر…»، تاج گُل، سیب آزادی، ای وطن، خواب‌های پریشان، دشتِ مغموم، دفتر خاطرات، هدیه تولّد، نامعادله، از دل گفتن، از تبارِ کُوْلیِ شبگَرد، خاکِ باران خورده، غصّه‌ها، کبوترِ دل، از دوریِ تو، بوی عشق، تندیس بی‌احساس، دریا، انکار، تقدیر، جبر و اختیار، قمار عشق، شاعری، مگذار دگر بار، شعر باران، پاپِلی، آسمانِ دل، خنده‌های خطرناک، جنگل اندوه، فانوسِ شعر، دیوار آرزوها، سلام بر تو