معرفی کتاب: در سرزمینی جادویی، شهری به نام رنگا وجود داشت؛ جایی که همه چیز رنگارنگ بود! در این شهر پر از شگفتی، هر رنگی یک راز داشت. آبی رنگ آغوش آرام، قرمز رنگ خندهها، و زرد رنگ رؤیاهای بزرگ بود.
یک روز، ابرهای غمگین روی شهر رنگا را پوشاندند، کم کم، همه رنگها محو شدند و شهر قشنگ، خاکستری و ساکت شد. دیگر کسی نمیخندید. مردم شهر با چهرههای نگران، به آسمان خالی از رنگ، نگاه میکردند. اما در میان آنها، لورا، دخترِ نقاش شجاع، تصمیم گرفت به سرزمین رنگها سفر کند و رنگها را به شهر بازگرداند…
کلیدواژهها: کودکان، داستان کودکان، رنگها، داستانهای تخیلی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.