شاید اولین چیزی که به ذهن شما میآید این سؤالات باشد که، چگونه نویسندگی را شروع کنیم؟ چگونه نویسنده شویم؟
نویسندگی -مثل هر فن و هنر دیگری- مراحلی دارد؛ یعنی نویسنده، کار خود را از جایی شروع و به جای دیگر ختم میکند. نویسندگی، فقط سروکار داشتن با قلم و کاغذ نیست، اینها ابزار است، بلکه فرآیندی پویا، اندیشورانه، خلاّق و هنری است.
ندانستن این فرآیند (سیر، جریان، مراحل) کار را برای علاقهمندان، بهویژه کسانی که تازه به ساحت قلم در آمدهاند، دشوار میسازد و گاه ذوقشان را هم پژمرده میکند؛ از اینرو در این قسمت، به اجمال این مراحل را مرور میکنیم:
- محتوا و اندیشه؛
- سبک قلم و شیوه بیان؛
- جملهبندی و عبارتپردازی؛
- واژهگزینی؛
- مسائل صوری.
۱. محتوا و اندیشه
چنانکه از نامش پیداست، مربوط به مسائل علمی و محتوایی اثر و بُعدِ تفکر و اندیشه آن است. بدیهی است هر نویسندهای که قلم به دست میگیرد به محتوای موضوعی که قصد نگارش دارد، آگاه و در آن زمینه، اندیشیده است.
مثلاً اگر در زمینه «تربیت کودک» مینویسد در این باره، تخصص یا اطلاعات اجمالی یا تفضیلی دارد و یا از تجربههای خود، بهرهبرداری کرده است. یا کسی که در صدد نگارش «قانون علیت»، «انرژی هستهای» و «سلولهای بنیادی» است، حتماً باید فلسفه، فیزیک هستهای و زیستشناسی خوانده باشد. پس محتوا در گروِ آموزشها و مطالعات پیشین است.
اما نگارش درباره «فصل بهار» یا «یک روز بارانی» و امثال اینها ذوق و اندیشه لازم دارد و مهمتر از همه، دانستن تکنیکهای «توصیف» و «مقایسه» است؛ یعنی اینکه نویسنده بداند چگونه و از چه راههایی باید به «توصیف بهار» بپردازد، چه نقطههایی را برجسته کند و… . یا در «مقایسه» از چه شیوههایی سود ببرد، چگونه فصلها را با هم مقایسه کند و ویژگیهای هر یک را شرح بدهد.
۲. سبک قلم و شیوه بیان
نویسنده به سه سبک و شیوه میتواند مطالب خود را بیان کند: علمی، ادبی و عامیانه؛ یعنی سه نوع قلم وجود دارد. انتخاب نوع قلم و سبک بیان، بسته به آن است که نویسنده در چه مقامی مینویسد: اگر در مقام علمی و پژوهشی باشد باید نوع قلم خود را علمی برگزیند، اگر ادبی باشد به شیوه ادبی و اگر محاوره و داستانی باشد به شکل عامیانه؛ مثلاً در مورد خبر دادن از «طلوع خورشید» همین سه شیوه فوق را میتوان به کار برد.
اگر کسی بگوید: «خورشید طلوع کرد»، این جمله، به شیوه علمی نوشته شده؛ یعنی واژهها مستقیماً بر معانی دلالت میکند و از آرایههای ادبی در آن استفاده نشده است.
اما این جمله که: «گُل خورشید شکفت»، همان معنای طلوع کردنِ خورشید را میرساند اما با استفاده از تشبیه و استعاره، لذا سبک بیان و شیوه قلم آن، ادبی است. باز در این باره اگر بخواهیم به سبک محاوره و عامیانه بنویسیم میگوییم: «خورشید در اُومد».
معمولاً در داستانها یا نقلهای عامیانه از این شیوه استفاده میشود. البته در پارهای نوشتهها مثل داستان، گاهی از دو سبکِ ادبی و عامیانه، همزمان استفاده میشود. در سبکهای علمی و پژوهشی هم آرایههای ادبی هست ولی اندک. سبک قلم و شیوه بیان همین مجله، علمی-پژوهشی است.
۳. جملهبندی و عبارتپردازی
پس از اندیشه و انتخاب سبک قلم، اینک باید مطالب خود را یا به سبک علمی یا ادبی و یا عامیه روی کاغذ بیاوریم. در این هنگام باید به هوش باشیم که جملهبندیها، مطابق دستور زبان باشد. ابهام در جملهبندی، ضعف تألیف، پیچیدگی، پیروی از الگوی جملهبندی فرنگی، آوردن عبارتهای فرعی زیاد، رویکرد به جملههای کوتاه یا عادت به جملهبندی بسیار مختصر، از آفتهای جملهبندی و عبارتپردازی است.
۴. واژهگزینی
در هنگام جملهبندی، از واژهها و کلمهها استفاده میکنیم و همینها جملهها را میسازند، بنابراین باید دقت کرد که زیبایی جمله، در گرو انتخاب واژه مناسب و جذاب است و این، میسّر نمیشود مگر اینکه نویسنده در اثر مطالعه بسیار، واژههای فراوانی را در حافظه خود جای داده باشد.
نویسندهای که به فقر واژگانی دچار است و در حافظه خود، کلمات اندکی دارد، نوشته خود را با واژههای تکراری و یکسان مینویسد و خواننده را در جادهای خشک و بیآب و سبزه، و فاقد تنوع، حرکت میدهد و در نهایت، او را خسته و رنجور میسازد. نویسنده در هر رشتهای از علوم که قلم میزند باید مجموعه وسیعی از واژهها، ضربالمثلها، حکایتها و داستانها را در ذهن داشته باشد و به موقع و ماهرانه از آنها بهره ببرد.
۵. مسائل صوری
نویسنده پس از اندیشه، انتخاب سبک قلم، جملهبندی و واژهگزینی، اینک نوشته خود را به پایان رسانده است، اما کار نگارش، تمام نیست، زیرا باید با آرایشهای صوری، آن را خواندنیتر، جذابتر و زیباتر کند.
اکنون ممکن است بپرسید: این آرایشهای صوری چیست و چگونه میتوانیم صورتِ نوشته خود را زیبا کنیم؟ نویسنده با علائم نقطهگذاری، رسمالخط (املای) یکدست، پاراگرافبندی، تنظیم صحیح پاورقی و ارجاعات، چینش درست آیات و روایات و نقلقولها و بهرهگیری از نشانههای اختصاری، به زیباسازیِ صورت میپردازد.
همین جا باید بگوییم: هنگامی «صورتِ» نوشته زیبا میشود که «سیرتِ» زیبایی داشته باشد. اگر نوشتهای از جنبههای اندیشه، جملهبندی، واژهگزینی و سبک بیان، نازیبا و پر مشکل باشد، آرایشهای صوری بر او کارگر نخواهد افتاد. پس نویسنده باید بنای نوشته خود را از ابتدا محکم و اصولی بالا ببرد تا رنگآمیزیهای صوری بر جلوههای آن بیفزاید؛ وگرنه خانهای که از پایبست ویران است، نقشِ ایوان بر آن، سودی ندارد.
نویسندگانی که پُر مایه و اندیشورانه مینویسند و در نگارش، صاحب سبک و قلماند، به آرایههای صوری، بسیار اهمیت میدهند، چون میدانند که ظرافتکاریهای صوری، نوشته آنان را روانتر و برای خواننده، جذابتر میکند. در شرح حالِ گوستاو فلوبر -نویسنده فرانسوی- آوردهاند: «او گاهی نصف روز، درباره یک ویرگول و استفاده صحیح از آن، میاندیشید». روشن است که این وسواس و دقت، همیشگی نبوده بلکه گاهی چنین میشده است، چون اگر عادت و رویه دائمی باشد، تمسخرآمیز خواهد شد.