راهنمای نوشتن کتاب داستان
گام اول: نام هر فصل کتاب را بنویسید و برای محتویات هر بخش تصمیم بگیرید
با این کار همیشه میدانید داستان هر بخش به کجا ختم میشود. نوشتن درباره شخصیتها هم، در آغاز کار میتواند تا انتهای مسیر مفید باشد.
گام دوم: عناصر یک رمان خوب را بشناسید
اگر میخواهید نویسنده موفقی باشید، درباره انتخاب نویسندگی بهعنوان یک رشته دانشگاهی خوب فکر کنید (مگر اینکه انتخابتان را کرده باشید و الان دانشجوی این رشته باشید)، در غیر این صورت، ادبیات را انتخاب کنید. پیش از نوشتن، باید یاد بگیرید چگونه با روشنبینی و نگاه منتقدانه بخوانید. ساختار جمله، تمایز شخصیتها، شکلگیری طرح داستانی (پیرنگ) و پرداخت شخصیتها زمانی به درستی انجام میشود که منتقدانه خواندن را پیش از نوشتن، آموخته باشید.
- صحنه: صحنه از عناصر داستانی است که شامل زمان، مکان و شرایطی میشود که داستان در آن اتفاق میافتد. البته، شما به توصیف کامل صحنه نیاز ندارید. شما نیز مانند یک نقاش، اثری را خلق میکنید که در ذهن هر خواننده، تصویری متفاوت از خود به جا میگذارد.
- برای نمونه: ماریا از شیب تند اطراف قصر پایین رفت. هنوز دور نشده بود که یکی از پیشخدمتهای پدرش جلوی او را گرفت و گفت: «شاه فردیناند میخواهد شما را ببیند». این به خواننده سرنخی میدهد که شاید داستان در قرون وسطی اتفاق میافتد. ماریا نیز یک نام لاتین است که میتواند گویای محل زندگی او باشد و «شاه فردیناند» هم که یک سرنخ درست و حسابی است! در واقع، همسر شاه فردیناند، ایزابلای یکم کاستیا، سفرهای اکتشافی کریستف کلمب به دنیای جدید را در سال ۱۴۹۲ بعد از میلاد، تأیید و حمایت کرد، بنابراین داستان حول و حوش همان دوران اتفاق میافتد.
- شخصیتها: هر داستانی شخصیتهای اصلی و فرعی دارد. مهم است که شخصیتهای داستان شما جذاب باشند و به درستی معرفی شوند. معرفی صحنه و شخصیتها، مقدمهچینی نام دارد.
- کتابها انواع مختلفی از شخصیتها را شامل میشوند. قهرمان اصلی معمولاً شخصیت اصلی و کسی است که داستان، او را دنبال میکند. برای هر شخصیت اصلی، معمولاً یک ضدقهرمان وجود دارد، شخصیتی که برای پیشبرد داستان، کشمکش و بحران ایجاد میکند. معمولاً شخصیتهای منفی در کتابها ضد قهرمانها هستند، اما همیشه اینطور نیست.
- به یاد داشته باشید: شخصیت منفی، شاید از دید یک خواننده، ضدقهرمان و از دید خواننده دیگر، قهرمان اصلی باشد. صرفنظر از نقشهایی که آنها بازی میکنند، این نوع شخصیتها در موفقیت داستان، مهم هستند.
- کشمکش: چالش بزرگی است که یک شخصیت با آن روبهرو میشود و این کشمکش، معمولاً دلیل وجود داستان است.
- شاید از ماریا، دختر پادشاه، خواستهاند تا تصمیم بگیرد که به کریستف کلمب اجازه استفاده از کشتیها و ملوانان اسپانیایی را برای اکتشافاتش بدهد. ممکن است ماریا در باقی داستان با این مشکل روبهرو باشد.
- اوج داستان: نقطهای که در آن جدیترین چالش داستان اتفاق میافتد و جایی که نفس خواننده در سینه حبس میشود.
- شاید ماریا تصمیم بگیرد به کریستف کلمب اجازه ندهد از پول اسپانیا برای اکتشافاتش استفاده کند و کلمب از ماریا خواهش کند امکان سفر را برای او فراهم کند تا کلمب هم هر کاری که او میگوید انجام دهد تا این شانس را از دست ندهد. اینجا جایی است که ماریا باید تصمیم سختی بگیرد، تصمیمی که نتیجه کل داستان را مشخص میکند.
- نتیجه: نقطه اوج داستان را پشت سر گذاشتهایم، مشکل حل شده است و دیگر ابهامی وجود ندارد. توجه: اگر میخواهید رمان شما دنبالهدار باشد، حداقل یک یا دو نکته مبهم باقی بگذارید.
- برای مثال، ماریا تصمیم میگیرد به آرزوهای کلمب احترام بگذارد و به او اجازه رفتن بدهد و پدرش را قانع کند که خودش هم کلمب را در این سفر همراهی کند. اغلب برای خوانندگان جالب است با پایانی مواجه شوند که انتظارش را نداشتهاند، پس سعی کنید همیشه پایان داستان شما قابل پیشبینی نباشد.
- جزئیات: یکی از مهمترین بخشهایی است که در نوشتن یک کتاب باید به آن پرداخت. به جای اینکه فقط بگویید: «آسمان آبی بود»، به درجه رنگ آبی آسمان اشاره کنید. مثلاً بگویید: «آسمان به رنگ آبی نیلگون روشن بود». با این جزئیات، سطح گیرایی داستان را بالا میبرید. اما در این کار زیادهروی نکنید.
- شاخ و برگ دادن بیش از حد گویای این است که شما برای نوشتن داستان، احتمالاً خودتان را به آب و آتش میزنید. از زبان توصیفی استفاده کنید، اما ماهرانه عمل کنید و در داستان خود، از لحن شاعرانه بجا استفاده کنید.
گام سوم: طرح داستان خود را بنویسید
این کار به منزله نقطه آغاز شما در تثبیت داستان خواهد بود. نیازی به نوشتن هیچ چیز خیالی نیست، فقط یک ایده کلی از داستان بنویسید. در نیمه کتاب، به طرح اصلی داستان که نوشتهاید، رجوع کنید. شاید تعجب کنید اگر ببینید برداشت شما از کتاب، در فرایند نوشتن تغییر کرده باشد. میتوانید کتاب را به گونهای تغییر دهید که با طرح اولیه داستان مطابقت کند یا میتوانید طرح اولیه داستان را پاره کنید و داستان را تا هر کجا که پیش بردهاید، ادامه دهید. حتی میتوانید طرح اولیه را با طرح متفاوت کنونی ترکیب کنید. انتخاب با شماست. یادتان باشد این کتاب شما است.
گام چهارم: نوشتن را آغاز کنید
این بهترین بخش کار است. اگر با شروع کار مشکل دارید، به سراغ کشمکش داستان بروید و از آنجا شروع کنید. هر زمان نوشتن برایتان عادی شد و احساس راحتی کردید، توصیفات صحنه را به داستان اضافه کنید. احتمال دارد چیزهای زیادی را در داستان تغییر دهید، زیرا بهترین ویژگی نوشتن کتاب این است که میتوانید به تخیلتان پر و بال بدهید. تنها چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که این فرایند باید برای شما لذتبخش باشد، در غیر این صورت، شاید کتاب شما عاقبت سر از یک سطل زباله قدیمی زنگزده درآورد.
گام پنجم: یادتان باشد از دفتر یادداشت فقط برای برنامهریزی استفاده کنید!
بهترین کار این است که داستانتان را تایپ کنید تا بتوانید نسخههای متعددی از آن را تهیه کنید، اشتباهات را به راحتی پاک کنید و آن را تحویل ناشران دهید.
مراحل نوشتن کتاب داستان
نوشتن یک کتاب داستان میتواند یک تجربه خلاقانه و رضایتبخش باشد. در اینجا مراحل اصلی برای نوشتن کتاب داستان را شرح میدهم:
1. ایدهپردازی
- انتخاب موضوع: تصمیم بگیرید که داستان شما درباره چه چیزی است. این میتواند شامل ژانرهای مختلف مانند عاشقانه، معما، علمی-تخیلی و غیره باشد.
- موجودات و شخصیتها: شخصیتهای اصلی و فرعی را تصور کنید. چه ویژگیها و خصوصیات منحصر به فردی دارند؟
2. تعیین شخصیتها
- شخصیتهای اصلی: شخصیتهای کلیدی که داستان حول آنها میچرخد.
- شخصیتهای فرعی: شخصیتهایی که در پیشبرد داستان نقش دارند و میتوانند به قهرمان یا ضدقهرمان کمک کنند یا مانع پیشرفت او شوند.
3. ساختار داستان
- مقدمه: جایی که شخصیتها و محیط داستان معرفی میشوند و خواننده به دنیای داستان وارد میشود.
- نقطه اوج: جایی که تنش و چالشها به اوج خود میرسند. این نقطه معمولاً شامل یک بحران یا کشمکش اصلی است.
- پایان: حل و فصل داستان و نتیجهگیری از ماجراها.
4. توسعه داستان
- طرح کلی: داستان را به فصلها و بخشهای مختلف تقسیم کنید. برای هر فصل موضوع و نکات کلیدی را یادداشت کنید.
- نوشتن متن: با توجه به طرح کلی، شروع به نوشتن کنید. از توصیفها، دیالوگها و احساسات شخصیتها بهره ببرید.
5. ویرایش و بازنگری
- ویرایش اولیه: پس از نوشتن، متن را ویرایش کنید و به اصلاح گرامر، املا و ساختار جملات بپردازید.
- بازخورد: از دیگران بخواهید تا داستان شما را بخوانند و نظرات و پیشنهادات خود را ارائه دهند. این بازخورد میتواند به بهبود متن کمک کند.