معرفی کتاب: گفتند: «درد!» اما من میگویم که: «اُمید.» درد تا امید!
انگار که این حجم از تفاوت میانِ دو کلمه برای توصیف یکچیز، تنها برای معنی کردن «عشق» است.
عشقی که برای یک نفر، با درد معنا شده و برای دیگری با امید!
عشقی که برای هرکسی به یک شکل معنا شده است.
حالا اما من، این کتاب را نوشتهام، از «امیدِ» زندگی خودم، و از «دردِ» دیگریها…
نوشتم از عشقهایی که رنگ بخشید و عشقهایی که حتی رسیده نشد.
نوشتم که اگر روزی با قلبی شکسته این کتاب را خواندی، کلماتش بتوانند که تو را در آغوش بگیرند.
و بیشتر اینکه بدانی، تجربهیِ عشق برایِ همه به یک شکل نیست.
اگر که «عشق»، سیاهترین خاطرهیِ یک نفر است،
دلیل نمیشود که زیباترین خاطرهیِ تو نباشد!
کلیدواژهها: آن طرفِ رنگینکمان، عاشق شو، بادبادکِ زخمی، از دل نرود، هر آنکه از دیده برفت!، فاصله طولانی، برایم هدیه نخر، قبل از رفتنت بخوان!، ماهِ من، زنده یا پخته!، خداحافظی، تنفرِ اجباری، گذشتهی سخت و حال ساده، تردید!، خیالت راحت شد؟، خوب نیستم، ناآشنای خوشصحبت!، خیلی بیشتر از خیلی، دلتنگی، دوستت دارم، اما از دور!، احترام، دیگر تو را ندارم، واهی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.