معرفی کتاب: تو خسته بودی و من بیحوصله و پر از استرس…! تو مشکلات زندگی عصبیات کرده بود و من فکر آینده نامعلوم خودم…! این بود که تحمل شنیدن حرفهایمان مشکل به نظر میرسید. خیلی مشکل…!؟ تو را رها کردم و با ارادهای که از خود سراغ داشتم تا مرز فراموشیت پیش رفتم. امّا…! مگر میشود عشقی را که سالها در قلبت جا خوش کرده به این آسانی فراموش کرد…! و از یاد برد…! غرورم را زیر پا گذاشتم و به درِ خانه شما آمدم، به زیر پنجره اتاقت و با تمام وجودم فریاد زدم: «آهای عشق قدیمی من کجایی…!؟» فریادم با هقهق گریهام توأم شد. نگاهم به پنجره اتاقش خیره مانده بود، دلم بهانهاش را گرفته بود؛ گرچه صدایم فقط در گلویم پیچید و هیچکس فریادم را نشنید امّا حسی به من میگفت: «صدایم را شنیده است!؟»
کلید واژهها: «پنجره»، «دلیل عشق»، «پیر»، «خیال تو»، «جدی …!»، «انتظار»، «زندگی»، «کُما»، «تنهام»، «خدایا»، «کیش و مات»، «پدر»، «جای خالی»، «هدیه»، «عالم رؤیا»، «سادهلوح»، «هیس…!»، «برای دل خودم»، «بال»، «مادر!»، «کاش»، «گریه یک مرد»، «دل شکستن»، «میپذیرم…!»، «حس زندگی…!»، «فریاد عشق»، «فراموشش کن»، «آواز زندگی»، «آدمآهنی»، «جلوتر نیا»، «قصه عاشقی …!»، «برق گرفته»، «حسرت»، «فقط بمان»، «سلام بر عشق»، «نیمه گمشده»، «آهنگ تولد»، «شب یلدا»، «گل شقایق»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.