معرفی کتاب: دخترانم! اکنون که برایتان مینویسم در اتاقم هستم و ساعت دقیقاً یک و دوازده دقیقه بامداد است. تنهای تنها نشستهام و فکر میکنم به تنهایی… به انسان که برای گریز از تنهایی به خانواده و دوستانش پناه میبرد اما این به ظاهر گریختنها چندان هم واقعی نیست. واقعیت چیز دیگریست، این که تنهایی با ما همیشه بوده. سفری را که به تنهایی در این جهان آغاز کردهایم و به آن ادامه خواهیم داد مثل میلیاردها میلیارد انسانی که این راه را رفتهاند. مسئله مهم این است که ما در مورد تنهایی چگونه فکر کنیم و چه برداشت و درکی از آن داشته باشیم. این موضوع فقط مختص بشر نیست. بلکه گونههای دیگر جانداران هم از این قاعده مستثنی نیستند. درست مثل نهنگ ۵۲ هرتزی که صدای آوازش را تا به حال هیچ نهنگی نشنیده و حتی او را در اقیانوس پهناور کسی ندیده است؛ اما او هر صبح با شادی پهنای اقیانوس را میرقصد و آواز تازهای میخواند و امید در او زنده است و باور دارد روزی صدایش به گوش دیگر نهنگها خواهد رسید. این موضوع میتواند حکایت خیلی از آدمها باشد که در تنهایی به سر میبرند. درست مثل آدمی که تنهاست و آوازش را بلندتر میخواند با این تفاوت که این بلند خواندن آمیخته به ترس است. اما باید باور داشت که تنهایی ما را نیرویی برتر میتواند پر کند؛ او که قدرتی شگفتانگیز دارد و فرمانروایی جهان در دستانش است.
قلبم را دو پاره میکنم
تکهای برای تو
و تکۀ دیگر
هم برای تو!
به همین سادگی
دستم برایت رو میشود…
کلید واژهها: اشعار فارسی، شعر سپید
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.