معرفی کتاب: مزرعهی عمو حسن در روستایی نزدیک به شهرمان بود. یکی از روزهای تعطیل تصمیم گرفتیم که به عمو حسن سری بزنیم و آب و هوایی عوض کنیم. مزرعهای بسیار بزرگ و زیبا با انواع سبزیجات و درختان سیب. در آن فضای باز و پاکیزه بازی کردیم، سوار درشکه شدیم، به گوسفندها و مرغها غذا دادیم و با کمک عمو حسن، گلها و گیاهان را آبیاری کردیم.
عمو حسن خیلی از محصولات مزرعهاش مراقبت میکرد، وقتی به آنها آب میداد بسیار دقیق نگاه میکرد و اگر علف هرزی در گوشه و کنار بوتهها در آمده بود؛ زود آن را با داس کوچکش از زمین جدا میکرد تا مانع رشد بوتهها نشود. عشق عمو حسن به مزرعهاش خیلی زیبا بود؛ او به گوشه، گوشهی مزرعهاش با احساس نگاه میکرد.
عمو حسن با یه داس
کار میکنه با احساس
تو مزرعهای زیبا
که پر شده ز گلها
کلیدواژهها: کودکان،داستان کودکانه، شعر کودکانه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.