معرفی کتاب: پس از بهارعربی و سقوط حاکمان اقتدارگرا در تونس، مصر، یمن و لیبی، کشورهای یمن و لیبی تجربه منازعه طولانی شده را پشت سر میگذرانند؛ بهنوعی که یمن پس از استعفای علی عبدالله صالح و گذر از دوره انتقالی، با تهاجم عربستان سعودی روبرو شد و لیبی از همان ابتدای شورشها، سقوط معمر قذافی را تجربه کرد و پس از آن، با گذار از دوره انتقالی، از سال ۲۰۱۴، تجربه جنگ داخلی را پشت سر گذراند. با وجود تجربه منازعه در یمن و لیبی پس از سقوط حاکمان اقتدارگرا، کشورهای تونس و مصر، با وجود مشکلات پس از بهارعربی، به سطحی از امنیت و ثبات دست یافتند. به نظر میرسید ریشههای ساخت دو کشور یمن و لیبی در دوران استعمار، مکانیزم امنیت در این کشورها را به شدت منازعهآمیز، برونزا و وابسته به بازیگران خارجی کرده است؛ بنابراین این کتاب با این پرسش روبروست که نقش مدیریت قدرتهای بزرگ در منازعات یمن و لیبی حدفاصل سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ چگونه بوده است؟
این کتاب اثبات میکند که به دلیل عامل جغرافیا، هدف و منافع، کاربست مکانیزمهای مدیریتی قدرتهای بزرگ در لیبی بیش از یمن بوده است و قدرتهای بزرگ در منازعه لیبی، به استثنای سازوکار کنسرت، سایر مکانیزمهای مدیریتی خود اعم از موازنهعام، کنترل بحران، تحدید جنگ، اعمال یکجانبه برتری محلی و حوزه نفوذ را در دستورکار قرار دادند در حالی که در منازعه یمن تنها به کاربست محدود مکانیزم کنترل بحران بسنده کردند. در واقع قدرتهای بزرگ در لیبی، در مقایسه با یمن، بیشترین نقش را ایفا کردند و این کشور با بیشترین اعمال مکانیزمهای مدیریتی روبرو بوده است این در حالی بود که یمن به دلیل عدم قرابت جغرافیایی، منافع و اهداف مضیق قدرتهای بزرگ، با کمترین اعمال مکانیزیمهای مدیریتی مواجه شد.
از سال 2010، هنگامیکه بالغ بر 15 کشور عربی درگیر اعتراضات ضدحکومتی شدند، انبوهی از ناظران با شگفتی توأمان با خوشبینی، اصطلاح «بهارعربی» از سوی مارک لینچ را برای توصیف وضعیتی که تا به آن زمان اطلاعات کاملی از چگونگی وقوع و ماهیت دقیق آن نداشتند، پذیرفتند.
مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و امور بینالملل دانشگاه جورج واشنگتن، در یادداشت خود در فارن پالیسی تحت عنوان «بهارعربی اوباما»، ضمن تحسین رویکرد ضداستبدادی اعتراضات، چنین رخدادی را با تظاهرات ۲۰۰۵ بیروت مقایسه کرد؛ اما ناامیدانه مقاله خود را به پایان رساند و سقوط رژیمهای اقتدارگرای عرب را تا حدی دور از انتظار دانست. معهذا، برخلاف پیشبینی لینچ، تغییر در ۴ کشور تونس، مصر، یمن و لیبی به وقوع پیوست.
در میان تغییر در ۴ کشور عربی فوقالذکر، تجربه یمن و لیبی بسیار قابلتوجه و درخور تأمل است. در وهله نخست، این دو کشور برخلاف تجربه تونس و مصر، بدون انقلاب از درون و با دخالت قدرتهای خارجی دچار تغییر و تحول شدند و سقوط حاکمان اقتدارگرا را تجربه کردند. در حالی که مصر و تونس به واسطه انقلاب و بدون مداخله مستقیم نیروهای خارجی، سقوط حاکمان اقتدارگرا را پشت سر گذراندند، یمن با طرح شورای همکاری خلیجفارس و لیبی با مداخله مستقیم ناتو به تغییر حاکمان تن دادند.
نکته دوم، تبدیل بهارعربی در این کشورها، به زمستان سخت عربی بود. تونس و مصر اگرچه پس از سقوط حاکمان خود، دور باطل بازگشت به حکومتهای اقتدارگرا را تجربه کردند، اما به دور از ناامنی و بیثباتی طولانیمدت، به سطحی از ثبات و امنیت دست یافتند. ولیکن در مقابل، سقوط علی عبدالله صالح و معمر قذافی، به ترتیب در یمن و لیبی، این دو کشور را در مسیر بیثباتی و ناامنی قرار داد بهگونهای تاکنون در خروج از چنین شرایطی ناموفق و ناکام ماندهاند.
مسیر متفاوت کشورهایی همانند یمن و لیبی نشان از آن داشت که در فرجام منازعهیِ شورشیان و حکومت، شکست حکومت به معنای پیروزی شورشیان نبود بلکه تنها معنای سقوط حکومتهای وقت را میرساند؛ و از سویی، ضعف نهاد حاکمیت و تجربه ناقص این کشورها در نهادینگی حاکمیت مدرن، که از تجربه ناموفق آنها در تاریخ استعمار قدرتهای بزرگ در این دو کشور نشأت میگرفت، درونزایی امنیت برای یمن و لیبی را با دشواری و پیچیدگی روبرو میکرد و نیاز این دو کشور به قدرتهای بزرگ را افزایش میداد. به عبارتی دیگر، امنیت در یمن و لیبی بیش از آنکه درونزا و وابسته به نهادهای داخلی باشد، برونزا و به مدیریت قدرتهای بزرگ وابسته بود.
چنین صورتی به معنای ضرورت نگریستن به تحولات یمن و لیبی در دوران پسا بهارعربی از دریچه مدیریت قدرتهای بزرگ جهانی است. این دو کشور، پس از سقوط حاکمان اقتدارگرای خود، تجربه کوتاهی از دوران انتقالی را پشت سر گذاشتند که عبور ناقص آنها از این دوره کوتاه، آنها را به ورطه منازعهای مجدد کشاند. یمن با عبور ناقص از این برههی حساس، از سال ۲۰۱۴ در گرداب جنگ داخلی فرو رفت که با تهاجم ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، معادلات در این کشور با پیچیدگی و ابهامات بیشتری روبرو شد.
همچنین لیبی نیز تجربه مشابه را پشت سر گذراند؛ با این تفاوت که قدرتهای بزرگ بصورت مستقیم در سقوط حاکم اقتدارگرا، یعنی معمر قذافی، نقش پررنگی در تغییر و تحولات این کشور ایفا نمودند. با گذر ناموفق لیبی از دوره انتقالی، از سال ۲۰۱۴، این کشور نیز به ورطهی جنگ داخلی کشانده شد که تاکنون تمامی جوانب لیبی را درگیر خود کرده است. با مطالعه مقایسهای در تاریخ یک دهه اخیر لیبی و یمن و با توجه به برونزایی امنیت در این دو کشور، ضرورت بررسی نقش مدیریتی قدرتهای بزرگ بیش از پیش احساس میشود؛ در واقع در این کتاب تلاش میشود تا منازعات طولانی شده یمن و لیبی از دریچه مدیریت قدرتهای بزرگ جهانی و نقش آنها در این دو کشور مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
منازعات در یمن و لیبی از آنجایی اهمیت دارد که نخست ممتد و طولانیمدت است و در وهله دوم بازیگران منطقهای و در برخی مواقع بازیگران فرامنطقهای را درگیر کرده است؛ برای مثال، منازعه یمن منجر به ورود کشورهای منطقهای همانند ایران و عربستان شد و خطر درگیری میان این دو کشور را افزایش داد. از سوی دیگر در لیبی بازیگران منطقهای همانند امارات، عربستان، مصر، قطر و ترکیه در جنگ داخلی این کشور ورود کردهاند که میتواند خطر درگیری میان بازیگران منطقهای را افزایش دهد.
از دیگر سو، نقش قدرتهای بزرگ در آینده خاورمیانه را میتوان در رویکرد آنها به منازعه طولانی شده این دو کشور جست؛ بهنوعی که عدم تمایل آنها بهمنظور در دستورکار قرار دادن سازوکارهای مدیریتی در منازعات یمن و نقشآفرینی آنها در منازعه لیبی، میتواند بهعنوان الگویی برای پیشبینی نقش و مکانیزمهای رفتاری قدرتهای بزرگ در منازعات آیندهی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مورد استفاده قرار گیرد.
کلیدواژهها: منازعه و مدیریت قدرتهای بزرگ در جامعه بینالمللی، منازعه طولانی شده، کارکرد قدرتهای بزرگ در منازعات طولانی شده در بستر جامعه بینالمللی، تعریف قدرت بزرگ، مکانیزمهای مدیریت قدرتهای بزرگ در جامعه بینالمللی، زمینههای منازعه در لیبی و یمن و برونزایی امنیت، منازعهآمیز بودن خاورمیانه و برونزایی امنیت، زمینههای بحران و منازعه در لیبی و یمن، سیر تحول منازعات یمن و لیبی، سیر تحولات در لیبی و یمن از سال 2011 تا 2022، شورش، جنگ و سقوط معمر قذافی، لیبی و تجربه دوره انتقالی، از جنگ داخلی تا دخالت قدرتهای خارجی در لیبی، شورشها و برکناری صالح از قدرت، دوره انتقالی یمن، از جنگ داخلی تا تهاجم عربستان به یمن، ارزیابی مقایسهای مدیریت قدرتهای بزرگ در منازعات لیبی و یمن، اهداف و منافع قدرتهای بزرگ در لیبی و یمن، اهداف و منافع قدرتهای بزرگ در لیبی، اهداف و منافع قدرتهای بزرگ در یمن، ارزیابی مقایسهای نقش قدرتهای بزرگ در اعتراضات یمن و لیبی، آغاز اعتراضات و مدیریت قدرتهای بزرگ، تشدید شورشها و نقش قدرتهای بزرگ، ارزیابی مقایسهای مدیریت قدرتهای بزرگ در دوره انتقالی لیبی و یمن، ارزیابی مقایسهای مدیریت قدرتهای بزرگ در جنگ لیبی و جنگ یمن (2022-2014)، آغاز جنگ و مکانیزمهای مدیریتی قدرتهای بزرگ در یمن و لیبی، تلاشهای اولیه بهمنظور تحدید جنگ در لیبی و یمن، تشدید جنگ در لیبی و یمن و ارزیابی مقایسهای مدیریت قدرتهای بزرگ، تلاش قدرتهای بزرگ بهمنظور کاهش تنش در یمن و لیبی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.