معرفی کتاب: سنجاب کوچولو همینطور که لابهلای درختان مخروطی میگشت. میوههای کاج را پیدا میکرد و دانههایشان را با دندانهای زردرنگش میخورد ناگهان چشمش به چند درخت بزرگ پر از بلوط افتاد. او دانههای بلوط را برداشت که با خود به لانه ببرد وقتی داشت از جنگل گذر میکرد روباهی نارنجی او را دنبال کرد. او با عجله دانههای بلوط را در زیر خاک مخفی کرد و پا به فرار گذاشت تا جان خود را نجات دهد، سنجاب کوچولو به لانه رسید، چند ساعت استراحت کرد و بعد به دنبال بلوطهایش که پنهان کرده بود رفت.
تو جنگلی پر درخت
سنجابی بود که خوشبخت
می دویدش به هر جا
دنبال میوه کاجا
ناگهان دید یه روباه
نارنجی و ناقلا
کلیدواژهها: کودکان، شعر کودکان، آموزش
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.