معرفی کتاب: سی سی و دی دی به طبیعت رفتند. دی دی ناگهان پوست کلوچهاش را در آب چشمه انداخت. سی سی به او گفت که جای زباله در طبیعت نیست و باید آنها را جمع کند. سی سی و دی دی تمام زبالههای اطراف را جمع کردند. سی سی و دی دی خوشحال بودند که به پاکیزه ماندن طبیعت کمک کرده بوند.
دی دی تو آب چشمه
انداخت پوست کلوچه
وقتی فهمید اشتباس
درش آورد با وسواس
کلیدواژهها: کودکان، شعر کودکان، موسیقی، آموزش
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.