معرفی کتاب: فصل تخم گذاری کوکو بود. او مرتب در بین درختان جنگل میچرخید و لانه پرندگانی را که آماده تخم گذاشتن بودند را بررسی میکرد. تا اینکه به لانه سینه سرخ رسید.
سینه سرخ لانهی مرتبی برای خودش درست کرده بود و چند تا تخم گذاشته بود و از آنها مراقبت میکرد. کوکو تمام مدت سینه سرخ را زیر نظر گرفته بود. تا اینکه بالاخره سینه سرخ گرسنه شد و برای پیدا کردن غذا لانهاش را ترک کرد. کوکو خیلی زود خودش را به لانهی سینه سرخ رساند و تمام تخمها را از لانه بیرون ریخت و تخم خودش را در لانهی او گذاشت. سینه سرخ وقتی به لانه آمد فکر کرد که تخم خودش هست و روی آن نشست تا گرم بماند و جوجه شود…
کلیدواژهها: کودکان، داستان کودکانه، زیست شناسی جانوری
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.