معرفی کتاب: اردیبهشت به نیمه میرسید و اهواز در تب جنگ همچنان میسوخت. بهار؛ خزان گلریزانی داشت که بیا و ببین. فوج فوج کبوتر، آسمان را به مقصد نور و روشنی پیش میرفت. مادر به کودکانش شعر بازگشت یاد میداد که درد دوری پدر را در قلبهای کوچکشان دوام بیاورند. جنگ به روزهای پایانیاش نزدیک میشد و امید بازگشت در دلها جان تازهای میگرفت که ناگاه گردباد حادثه رؤیاهامان را به هم ریخت. گلولههای سربی خونش را به زمین چکاندند و او که مهربانترین پدر دنیا بود؛ آسمان را اوج گرفت.
پدر
که به اروند زد
کوسهها پایش را بلعیدند
از جای زخمش
اشکهای مادرم چکید
و من
آرزوهایم را
در قلک کوچکم جمع کرده بودم…
کلید واژهها: دفاع مقدس، شعر سپید
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.