معرفی کتاب: در زندگی هر کس ممکن است ماجراهایی و اتفاقاتی رخ دهد که ممکن است خوشایند یا ناخوشایند باشد. این اتفاقات ممکن است برای خود شخص یک نوع تجربه شود و یا ممکن است دیگر خود شخص وجود نداشته باشد و درس عبرتی باشد و آیینه عبرتی باشد برای دیگران و اطرافیان و نزدیکان آن شخص. هر کدام از ما ممکن است ماجراهایی در طول زندگی برای ما پیش آید که اینها با زندگی دیگران متفاوت و یا شاید هم خیلی به هم شبیه باشند. این مهم است که چه اندازه از آن درس خواهیم گرفت. خیلی وقتها هم اتفاقاتی رخ میدهد که در ذهن ما نمیگنجد چیزی شبیه یک معجزه، معجزهای که بارها ممکن است در زندگی هر کدام از ماها رخ داده باشد و به گونهای مسیر زندگی ما را تغییر دهد. مراد خسته و کوفته به خانه میآید… مراد مردی پنجاهساله، راننده کامیون و دارای یک پسر و یک دختر میباشد. مراد شرایط زندگی سختی دارد و به نوعی خانواده در فقر به سر میبرد. مراد خسته و کوفته میآید به خانه به همسر خود میگوید که خانم ناهار آماده شده؟! باید زودتر بخورم و بروم که بار دارم و باری را باید به یکی از شهرهای اطراف ببرم، همسرش به او میگوید که: خستهای استراحت کن بعد ناهارت را بخور و راهی شو. ولی مراد قبول نمیکند و به دلیل رودربایستی با دوستش که قرار بوده بار را ببرد ولی نتوانسته، مراد قبول میکند که به جای او این بار را ببرد. باز خانمش اصرار میکند که نرو و این دفعه مراد از رفتن منصرف میشود و به محض اینکه سرش را روی بالشت میگذارد و گوشی خود را بر میدارد که به دوستش زنگ بزند، منصرف میشود که نکند دوستش ناراحت بشود و بلند میشود ناهارش را میخورد و به سمت جاده راهی میشود… ساعت دوازده شب شده، مراد بار را به مقصد رسانده و رسید را تحویل گرفته و میخواهد که برگردد…
اشتراک گذاری:
کفش سفید
دسته: کتاب های رمان و داستان
عنوان کتاب: |
کفش سفید |
نویسنده: | جابر خنجی |
ناشر: | انتشارات کتیبه نوین |
قطع کتاب: | رقعی |
شابک: | ۹۷۸-۶۰۰-۸۲۰۵-۳۶-۴ |
تعداد صفحه: | ۱۱۲ |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.