معرفی کتاب: اسکوریا! از بچگی به این نام معروف بودم. در گوشهای نشسته بودم و به اسمم فکر میکردم. اسکوریا یعنی چه؟ اصلاً من کی هستم؟ چی هستم؟ خانوادهام کجا هستند؟ چطور به وجود آمدهام؟ چرا بدن من عجیب و غریب است؟ چرا من حفره حفره هستم؟ برای پیدا کردن جواب این سؤالها تصمیم گرفتم که به سفر بروم.
برای جست و جو راهی سفر شدم. در سرزمینهای مختلف، دوستانی مثل خودم پیدا کردم. از آنها پرسیدم که ما کی هستیم؟ یکی از آنها به من گفت: اصلاً مهم نیست که بفهمی چون آخرش هیچ اتفاقی نمی افته.
یکی دیگه گفت: من هم دوست دارم بفهمم ولی نمی دونم از کجا شروع کنم و از کی بپرسم؟ اگر فهمیدی به من هم بگو.
به راهم ادامه دادم. از دور کلبههای زیبایی را دیدم که از پوست درختان بود و سقف آنها از نی و پوست و پشم حیوانات ساخته شده بود. به طرف کلبه رفتم. ناگهان در کلبه باز شد و پسر بچهای به سمت من آمد. لباس زیبایی داشت و کنار موهایش چند پر گذاشته بود. قرمز و سبز…
کوههای آتشفشان
ماگما داره فراوان
تا میرسه به زمین
میشه سنگ آذرین
کلیدواژهها: کودکان،داستان کودکانه، شعر کودکانه، موسیقی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.