معرفی کتاب: عدنان هر روز مقدار زیادی شکلات و آبنبات میخورد و با این که مادرش به او میگفت مسواک بزن هیچوقت دندانهایش را مسواک نمیزد.
مامان گفتش به عدنان
پسر خوب و کاردان
خیلی ساده با مسواک
دندون تو میشه پاک
او تازه به مدرسه رفته بود و در کلاس مشغول دیکته نوشتن بود و عادت کرده بود که مدادش را در دهانش بگذارد همین اتفاق هم باعث شد که دندان درد بگیرد و سپس در زنگ ورزش توپ فوتبال از دور پرتاب شد و به دندانش خورد و آن را لق کرد.
سر کلاس دیکته
که داره صد تا نکته
عدنان حین نوشتن
مداد رو کرد تو دهن…
کلیدواژهها: کودکان، داستان کودکانه، شعر کودکانه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.