معرفی کتاب: دختری کوچک به اسم مریم هر شب به سمت پنجره میرفت و به ماه نگاه میکرد و آرزو داشت که ماه را از نزدیک ببیند.
موقع خواب که شد، دخترک به سمت تخت خوابش رفت و آرام در تختش خوابید. دخترک آن شب را هیچ وقت فراموش نکرد زیرا خواب دید که به سمت ماه رفته و روی ماه نشسته اما وقتی میخواست با ماه حرف بزند از خواب بیدار شد و روی تخت نشست و آرام گریه کرد.
پدر و مادرش به سمت اتاق او رفتند و از او موضوع را پرسیدند وقتی دخترک ماجرا را تعریف کرد مادر و پدرش به او گفتند: «اشکالی ندارد، سعی کن دوباره بخوابی تا شاید دوباره آن خواب را ببینی.» دخترک خیلی تلاش کرد که دوباره بخوابد و موفق هم شد ولی هرگز آن خواب را ندید.
وقتی بزرگتر شد آرزو کرد که فضانورد شود تا شاید دوباره ماه را ببیند و این اتفاق افتاد و اولین پرواز خود را تجربه کرد. خیلی خوشحال بود چون هم به آرزوی خود یعنی فضانورد شدن رسیده بود و هم ماه را از نزدیک دید.
کلیدواژهها: کودکان، داستان کودکانه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.