معرفی کتاب: تابستان بود و گرمای کویر آنقدر زیاد بود که تمام پرندگان و حیوانات دشت تشنه شده بودند. ماده یوزپلنگ که به تازگی سه توله به دنیا آورده بود، حسابی تشنه بود و چون قدرت شکار در آن گرما را نداشت دیگر شیری نداشت که به تولههایش بدهد. او تصمیم گرفت که با سه تولهی کوچکش راهی چشمهای شود که در بین نخلستان بود آخر نمیتوانست تولهها را در لانه تنها بگذارد. تولههای تشنه در کنار مادرشان به آرامی راهی نخلستان شدند. بعد از مسافت زیادی پیاده روی، از دور نخلستان را دیدند. یوزپلنگ مادر چشمانش از خوشحالی برق زد چون فهمید که راه کمی هست تا به آب برسند.
تو گرمای تابستون
میون یه نخلستون
ماده یوزه با توله هاش
راهی شدن یواش یواش
رفتن به سمت چشمه
بودن حسابی تشنه
کلیدواژهها: کودکان، گونههای جانوری در خطر انقراض ایران، شعر کودکانه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.