معرفی کتاب: در کلبهای کوچک و چوبی در دل دهکدهای سبز پیرزنی مهربان زندگی میکرد که اسمش بی بی گلی بود. بیرون کلبه را درختان بلند و باشکوه پوشانده بودند که میوههای آبدار و خوشمزه از آنها آویزان بودند و با حرکت بادها بین برگها پیچ و تاب میخوردند. کلاغها قارقارکنان بر فراز آسمان آبی پرواز میکردند در قسمت پایین دهکده آسیابی بزرگ قرار داشت که بی بی گلی با آن گندمها را آرد میکرد و نان میپخت او گندمها را درو کرد و در کنار کلبهاش گذاشت.
کلبه که چوبی بودش
یه جای خوبی بودش
درخت و میوه بسیار
صدای آب و آبشار
کلاغه با قار و قار
بی بی رو کرده بیدار…
کلیدواژهها: کودکان، داستان کودکانه، شعر کودکانه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.