معرفی کتاب: عمو برفی جون یه مزرعۀ خیلی زیبا با درختان و گیاهان سرسبز و حیوانات شادی داشت. یه آغل داشت پر از گاو و گوساله، بز و بزغاله. یه کم اون طرف تر یه لونۀ گرم و نرم برای خونوادۀ قوقولی درست کرده بود. بالای مزرعه هم کلبۀ چوبی قشنگ خودش بود. درختان سیب، گلابی، انار و یه درخت توت خیلی بزرگ هم تو مزرعهاش بود. بوتههای ذرت و توت فرنگیهای خوش مزه هم کاشته بود. اون یه مزرعۀ خیلی خیلی دوست داشتنی داشت. عمو برفی جون، یه روز که روستا پر شده بود از برف و باغچۀ خونشون پر گلهای خوشبوی نرگس شده بود به دنیا اومده بود. اون روز هوا خیلی سرد بود و مامانش هر چی لباس گرم، شلوار پشمی، جوراب و کلاه و شال میپوشید باز هم سردش بود تا اینکه بچۀ ناز و تپلش به دنیا اومد و دلش رو گرم کرد. اون بچه سفید بود عین برف برای همین اسمش رو گذاشتن برفی جون. چون خیلی مهربون بود وقتی بزرگ شد همه تو روستا صداش میزدن عمو برفی جون.
عمو برفیِ مهربون
که هس قوی و جوون
تو مزرعهای زیبا
میکنه شکر خدا
کلیدواژهها: مزرعه عمو برفی جون، کفشدوزک و خوراک خوشمزه، تریکو گرامای مهربون، حلزونهای خرابکار، عنکبوت شکمو
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.