اشتراک گذاری:

پُست شبانه

عنوان کتاب:

پُست شبانه

نویسنده: هدی برکات
مترجم: سیده زینب خدادی
ناشر: کتیبه نوین
قطع کتاب: رقعی
شابک: 978-622-307-269-7
تعداد صفحه: 128

قیمت محصول:​

معرفی کتاب: عزیز من! از آنجا که نامه‌ها با کلمه عزیزم آغاز می‌شود، من هم با همین کلمه شروع می‌کنم. در کل زندگی‌ام، جز یک نامه خیالی که سال‌ها کلماتش را در ذهنم جابه‌جا می‌کردم، نامه دیگری ننوشتم. مادرم سواد خواندن نداشت و نامه‌ها را به یکی از دانش آموزان روستا می‌داد تا برایش بخواند. بعدها فهمیدم سدّ روستا، همان سدّی که کدخدای روستا با فناوری جدید برای آبیاری زمین‌های بیابانی ساخته بود، شکست و روستا کامل زیر آب رفت. نمی‌دانم اهالی روستا به کجا کوچ کردند یا برده شدند. چه فاجعه‌ای! شاید ماجرای ساخت سد را برایت تعریف کنم؛ اما چیز زیادی در خاطر ندارم و این موضوع صحبت ما نیست.

موضوع اصلی، نامه‌ای است که به آن فکر می‌کنم و می‌خواهم برای مادرم بنویسم و درباره آن زمانی که مرا در قطار تنها گذاشت در حالی که هشت، نه سال بیشتر نداشتم صحبت کنم. یک قرص نان و دو تخم‌مرغ آب پز به من داد و گفت: «عمویت در پایتخت منتظر توست. تو باید درس بخوانی و آموزش ببینی چون از همه برادرهایت باهوش‌تری.» مادرم گفت نترس و گریه نکن. از وقتی قطار راه افتاد، من ترسیده، وحشت‌زده، تنها، دل‌تنگ و آزرده بودم. دلم می‌خواست بدون هیچ دلیلی آدم‌ها را اذیت کنم؛ حتی کسانی که هیچ نسبتی به آن‌ها نداشتم. همیشه خواسته‌هایم را این‌طور بروز می‌دهم و اجازه نمی‌دهم عقل دخالتی کند؛ حتی گاهی اوقات فکر می‌کنم نخستین دشمن من همان عقل است.

از وقتی قطار به راه افتاد و همه‌جا تاریک شد، دیگر نه ترسیدم و نه گریه کردم. تنها غرق در بوی متعفن تخم‌مرغ آب‌پز شدم. دوست داشتم نان را پرتاب کنم؛ اما جرئت نکردم. سحرگاه مرا با خشونت از خواب بیدار کرد؛ در حالی که قطار همچنان به پیش می‌رفت. گویا تونلی دراز بود که پایانی نداشت. هر چقدر از روز می‌گذشت، اما من همچنان به تاریکی شب فکر می‌کردم. درست مانند تاریکی که خورشید هنگام افق در آن پنهان است. همان وقتی‌که تمام کودکان گریه می‌کنند و تمام عاشق‌های پاک، از احسان عبدالقدوس تا ریلکه غمگین می‌شوند. اندوهی بی‌دلیل که به تمام هستی آسیب می‌زند. خانم متخصص روان‌شناسی کودک می‌نویسد: «مادر! به خاطر گریه‌های هر روز کودکت در ساعت ۶ نگران نباش. این موضوع بررسی شده است؛ زیرا کودک به‌صورت غریزی احساس می‌کند که تنها و از مادر دور است و حتماً می‌میرد؛ اما مادر اینجا حضور دارد پس کودک هرگز نخواهد مرد.» او مادرم بود؛ اما از لحظه خداحافظی دیگر برنگشت…

کلیدواژه‌ها: رمان، داستان‌، داستان ترجمه شده

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پُست شبانه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات پیشنهادی