معرفی کتاب: بابا کنار سنگر بازم قدم میزنه
خدا میون سینه اش عشقو رقم میزنه
بابا ستاره ها رو دوستای خود میدونه
میگه شهدا دارن میدن بهش نشونه
بابا با گریه میگه: خدای مهربونم!
کاری بکن شهید شم که با حسین بمونم
اما خدا نخواست که بابای من شهید شه
براش برنامه ها داشت، که بازم رو سفید شه
بابا رفتش سوریه، مدافع حرم شد…
کلیدواژهها: دفاع مقدس
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.