معرفی کتاب: یکی از خوشبختیهای من این است که میتوانم با مادربزرگ مادرم بنشینم و گفتگو کنم و در کنارش لحظههای زندگیام شیرین شود. مادربزرگ ماه جان در زندگی فراز و نشیبهای زیادی داشته است و دعای همیشگیاش این است: الهی چشم انتظار نمونی! به گفتۀ مادرجون هیچ دردی تو دنیا سنگینتر از درد چشم انتظاری نیست. کوچکتر که بودم وقتی این جمله را میان گفتگوهایش با دیگران میشنیدم بی تفاوت رد میشدم. اما حالا که بزرگتر شدهام وضع فرق میکند. دیگر ساده عبور نمیکنم. برای همین یک روز از مادربزرگ پرسیدم: مامان جون! چرا همیشه شما میگید دردی سنگینتر از درد چشم انتظاری تو دنیا نیست؟! مادربزرگ ماه جان آهی کشید و گفت: همش زیر سر فرهاد هست.
– عمو فرهاد؟ بله دیگه
– ایشون که شهید شده
– آره مادر، شهید شد. جیگرم آتیش میگیره برا شهادتش
– چرا مامان جون؟! مگه نمیگن شهدا زنده هستن و جاشون تو بهشته
– آره مادر، ولی خب این جیگر گوشهام خیلی منو چشم انتظار گذاشت
– میشه برام تعریف کنید؟…
کلیدواژهها: دفاع مقدس
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.