معرفی کتاب: یک روز که با خواهرم در حیاط نشسته بودیم هواپیمایی از آسمان رد شد. خواهرم بلند شد و برای آن دست تکان داد و بلند گفت: هواپیما سفر به سلامت. خلبان خدا قوت. از خواهرم پرسیدم: چرا هر وقت هواپیما رد میشود این جمله را می گویی؟ او گفت: به احترامی که برا شهید عباس دوران قائل هستم به تمام خلبانها خدا قوت می گوییم..
من و خواهر تو حیاط
با هم خوردیم آبنبات
پرندۀ آهنی
پر کشید اون حوالی
خواهرم دست تکون داد
سلام با دل و جون داد
گفت: سفر به سلامت…
کلیدواژهها: دفاع مقدس
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.