بالی و چهار اَبَر قهرمان

اشتراک گذاری:

بالی و چهار اَبَر قهرمان

عنوان کتاب:

بالی و چهار اَبَر قهرمان

نویسنده: محمد سفلائیان
ناشر: کتیبه نوین
قطع کتاب: خشتی کوچک
شابک: 978-622-307-443-1
تعداد صفحه: 18

قیمت محصول:​

معرفی کتاب: اژدر، تی رکسی بود که نه سال داشت. یک شب که داشتند می‌خوابیدند از پدرش پرسید: «پدر من می‌توانم مثل شما شجاع و دلاور شوم؟»

پدر گفت: «بله، معلوم است که می‌توانی.» بعد هم خوابیدند.

چندین روز بعد که معلم اژدر به او یاد داد که چگونه از روی رودخانه بپرد، باز هم از پدرش پرسید: «پدر حالا من مثل شما شدم؟»

پدر گفت: «هنوز نه.»

اژدر کمی ناراحت شد و گفت: «هی.» و رفت.

چند روز بعد که داشت با دوستانش تارا، تری و مری بازی می‌کرد، گفت: «بچه‌ها بیاین توپ افتاده بالای درخت! تری و مری آمدند ولی تارا نیامد. همه با تعجب گفتند: «تارا چرا نمیای؟»

تارا گفت: «حالا شما توپ رو بیارین، توضیح میدم.

اژدر و تری و مری توپ را آوردند. تارا گفت: «من خاطره‌ی خوبی از این درخت ندارم.» یک دفعه بابای اژدر، اژدر را صدا زد و گفت: «اژدر بیا ناهار حاضره.» اژدر با صدای بلند گفت: «الان میام.» اژدر و مری و تری گفتند: «چرا خاطره‌ی خوبی از این درخت نداری؟ تارا گفت: «چون یک روز که بابام رفت تا از این درخت سیب بچینه یک دفعه یک مار دو سر بزرگ از لا به لای درخت بیرون اومد و پرید روی صورت بابام.»

اژدر و تری و مری به هم نگاه کردند و گفتند: «مار؟!»

تارا گفت: «آره، مار.»

اژدر گفت: «مار تو شهر دایناسورها چیکار می کنه؟»

تارا گفت: «منم نمی دونم.»

تری گفت: «بابات چیکارش کرد؟.»

تارا گفت: «کشتش.»

بابای اژدر با صدای بلند گفت: «اژدر! بیا دیگه ناهار سرد شد، راستی تارا تو هم بابا و مامانت امروز مهمون ما هستن بدوید.»…

کلیدواژه‌ها: کودکان، داستان کودکانه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بالی و چهار اَبَر قهرمان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات پیشنهادی